تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

نام های جغرافیایی

ترجمه از گارگین فتائی

.

نقاطی هستند که نام خود را به طرق مختلف به دست می آورند  .برخی اوقات آنها دارای نامهای افرادی مشهور هستند . برخی اوقات هم نام یک ویژگی طبیعی را دارند  برای مثال « تپه کنار Hillside » نامی متداول برای شهری نزدیک یک تپه است .

 برخی نقاط دارای اسامی بسیار مفرحی هستند و مردم را به خنده وامیدارند برای نمونه در ایالات متحده شهری درایالت  اورگان  وجود دارد به نام بورینگ Boring یا سوراخ ،   شهر دیگری در آریزونا موسوم است به وای Why  یا چرا .

چرا برخی نقاط دارای نامهای غیرمعمولی هستند؟ برخی اوقات شخصی در جائی چیزی را صدا می زند و آن می شود نامش .  شهری در آمریکا در ایالت تنسی نامی نداشت .  مردم پیشنهاد نامهای غیرمعمول را دادند ولی بر سر آن با هم به توافق نرسیدند سرانجام شخصی گفت من حدس می زنم که شهر ما نیم لس  nameless  یا بی نام خواهد بود و شهر نیم لس یا بی نام این گونه نام خود را به دست  آورد .

برخی اوقات نام شهرهائی  که مردم در آنجا زندگی می کنند مفرح نیستند  . شهروندان شهر بورینگ این فکر را نمی کنند که نام شهرشان مفرح است این شهر نام خود را از آقای بورینگ که مرد مهمی در آن شهر بود گرفت .

چگونه مناطقی نامهائی به این مفرحی به دست می آورند ؟ این امر اغلب برححسب تصادف اتفاق می افتد . خیلی وقت پیش شهر وای یا چرا در آریزونا تنها محل تلاقی چند خیابان بود  .نقطه ای که خیابان ها با هم برخورد می کردند به شکل حرف  وای Y انگلیسی بود و همین وای به Why یا چرا تبدیل شد .

در ایالات متحده  جی آر ( جونیور ) Jr. (junior) و اس آر ( سنیور ) 5r. (senior) بعد از یک نام نشان می دهد که آنها پسر هستند یا پدر اما در آلمان این امر درست نیست جی آر تنها شخصی را نشان می دهد که نامش بعد از شخص دیگری است و این دو مرد ممکن است خویشاوند نزدیک نباشند .

وقتی کشورهائی نام خود را تغییر می دهند دولتهای سایر کشورها همیشه از نام جدید آن کشور  استفاده نمی کنند میانمار نمونه بارز این امر است .  وقتی دولت جدید بر کشور برمه ( نام قدیمی میانمار ) مسلط شد حاکمین جدید ،  آن را میانمار نامیدند  . دولتهائی که خواستند با دولت جدید آن کشور کار کنند شروع کردند به خواندن آن کشور به میانمار اما سایر کشورها همان نام قبلی آن را به کار بردند  .

مردم اغلب دوست دارند شهرهای با نام های غیر معمول را ببینند  . در جزایر گراند کانیون شما می توانید هل  Hell یا جهنم را ببینید که مکانی رایج برای توریست ها جهت  خرید کارت پستال است در آلمان تعداد زیادی از مردم ،  شهر کیسینگ Kissing  یا بوسه را ملاقات می کنند و دوست دارند از تابلوی رسمی شهر عکس بگیرند .

در ایالات متحده تعداد زیادی از شهرهای کوچک هستند که نام خود را بعد از نقاط معروف در سایر کشورها گرفته اند برخی از شهرها آن نامها را داشته اند چون مردم آن شهرها از آن نقاط آمده اند برخیها هم تنها نامشان را از شهرهای زیبا گرفته اند برای نمونه در ایالات متحده بیست و سه شهر هست که نامشان پاریس است .

 برخی از شهرها هم نامشان را برای جذب گردشگران تغییر می دهند . شهر حقیقت یا عواقب  Truth or Consequences  نام خود را بعد از یک شوی بازی تلویزیونی آمریکائی در 1950 گرفت این شوی تلوزیونی از یک شهر تقاضا کرد که نام خود را به منظور میزبانی از این برنامه به نام این برنامه تغییر دهد دو هزار و سیصد نفر در هات اسپرینگز Hot Springs نیومکریکو با تغییر نام شهر خود موافقت کردند و تعداد زیادی توریست تنها به خاطر این تغییر نام به آنجا رفتند .

 

 

      

تغییر نام

ترجمه از گارگین فتائی

.ََ

هر کسی زندگی خود را با نامی آغاز می کندَ . یک نام تبدیل به بخش مهمی از شخصیت یک  فرد می شود ولیکن برخی اوقات نام اشخاص تغییر می بابد . چندین دلیل برای تغییر اسم وجود دارد اما متداولترین عامل ، ازدواج است . زنهای زیادی هستند که وقتی ازدواج می کنند نام خانوادگی خود را به نام خانوادگی شوهر خود تغییر می دهند این امر در غرب هم مدت زمان طولانی مرسوم بود ولی امروزه در غرب برای زنی که بخواهد نام خانوادگی خود را نگاه دارد امر غیرمعمولی نیست . برخی از زوجها ممکن است از هر دو نام خانوادگی شوهر و همسر استفاده کنند برای نمونه چنانچه سارا اسمیت Sarah Smith با ویلیام تیلور William Taylor ازدواج کند این زن می شود سارا اسمیت تیلور Sarah Smith-Taylor. و شوهرش می شود William Smith-Taylor.َ

برخی مردم وقتی زندگیشان تفییر می کند نام خود را عضو می کنند آنها ممکن است نام جدیدی انتخاب کنند اگر مذهبشان را تغییر بدهند . بوکسور آمریکائی وقتی مسلمان شد  نام  خود را از کاسیوس کلی Cassius CIay به محمد علی تغییر داد  . عده ای هم وقتی مشهورمی شوند نامشان را تغییر می دهند تعدادی از هنرپیشه ها نام خود را تغییر داده اند چرا که ممکن است معتقد باشند که نامشان خیلی معمولی است آنها نامی را می خواهند که طنین مهیج تری داشته باشد . نام اصلی ستاره هنرهای رزمی یعنی جت لی Jet Li  لی لیان جی Li Lian Jie بود . خواننده ها هم اغلب نامشان را عوض می کنند نام اصلی لیدی گاگا  Lady Gaga استفانی جرمانوتا Stefani Germanotta.

  بوده است .

مهاجرین هم ممکن است نام خود را تغییر دهند . آنها می خواهند طنین نامشان به نامهای کشور جدید که در آن زندگی می کنند نزدیک تر باشد آنها معتقدند شایسته تر است که نام  بچه هایشان  در خانه جدید  ، غیرمعمول نباشد .در طی قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم تعداد زیادی  از مهاجرین ایالات متحده و بخشی از مهاجرین کانادائی به فرزندانشان نامهای انگلیسی دادند . برخی از آنها حتی نام خانوادگی خود را هم تغییر دادند یک مهاجر لهستانی با نام خانوادگی سوکازووسکی  Sochaczewski وقتی فرزند خود را در نیویورگ به مدرسه آورد معلم گفت که نامش بسیار مشکل است آنها به او گفتند که یا نامش را ساده کند یا نام جدیدی بیدا کند او نام عمه خود واچل Wachtel  را انتخاب کرد که تلفظش برای معلم آسان تر بود به زودی کل اعضاء خانواده نامهای خود را به نامهای جدید تغییر دادند .

نام هائی که غیر معمول یا متفاوت هستند می توانند برخی اوقات زندگی را دشوار سازند . این نامها می توانند گروه قومیتی یا مذهبی شخص را اشکار سازند در نتیجه  در برخی نقاط ، مردم با برخی نامها ممکن است با تبعیض مواجه شوند .این به این معنی است که آنها ممکن است در تحصیل ، یافتن شغل یا یافتن مکانی برای زندگی دجار مشکل شوند . در طی دوران  نبردهای مذهبی و قومیریال  برخی از نامها می توانند خطرناک باشند بنابراین برخی اوقات مردم نام خود را تغییر می دهند چون یک نام متفاوت برای خود و خانواده شان ایمن تر است .

نویسنده ها برخی اوقات هنگام نگارش ، نام خود را به َکار نمی برند زیرا ممکن است نخواهند هر کسی بدانند که آنها چه کسی هستند . در واقع می خواهند زندگی خصوصیشان همچنان خصوصی باقی بماند . آنها نامشان را تغییر نمی دهند در عوض از نام واقعی در زندگی خصوصی و از نام دیگری برای نوشتن که معروف است به نام قلمی  pen name  استفاده می کنند . مارک تواین ، جورج اورول ،  پابلو نرودا  و ولتر همگی نامهای قلمی هستند .

برخی از افراد نام خود را تغییر می دهند تنها به این خاطر که تغییری می خواهند  برای مثال شخصی ممکن است فکر کند نامش طنین بچگانه می دهد و نام جدی تری بخواهد برعکس شخصی دیگر ممکن است گمان کند نامش خیلی جدی است و نامی بخواهد که طنین مفرح تر و مهیج تری داشته باشد . سرآخر اینکه افرادی هم هستند که نام خود را به نامی احمقانه تغییر می دهند برخی نمونه های اخیر  افرادی را در برمی گیرد که نام خود را به سوپر من ،  تولدت مبارک Happy Birthday, ، میس لیلی توتس Miss lelly Tots ، آنها They و ده شصت و نه Ten Sixty-Nine. تغییر داده اند .

مردم نام خود را به چند دلیل تغییر می دهند ازدواج ، مذهب جدید ، شغل جدید ، کشور جدید یا تنها برای یک تغییر زیرا یک نام  ،  بخش مهمی از شخصیت یک فرد است و تغییر در یک نام می تواند به معنی تغییر در شخصیت فرد نیز باشد .

  

  

  

 نام شما از کجا می آید ؟

ترجکه گارگین فتائی

.

رسوم نام گزاری در کل دنیا متفاوت هستند مثلاً هر کسی  همان تعداد از نامها را ندارد . در برخی از کشورها نظیر اندونزی تعدادی از مردم تنها یک نام دارند اما در اکثر فرهنگها مردم دارای دو نام هستند یکی نام خانوادگی ودیگری نام اعطائی given name نام اعطائی نامی هست که شما آن را در خانواده خود سهیم هستید .

در ایالات متحده نام خانوادگی اغلب « آخرین نام last narne » ونام اعطائی هم اغلب « اولبن نام first name   » خوانده می شود ولی قاعده این دو نام در هر جائی این گونه نیست برای نمونه در برخی از کشورهای آسیایی نام خانوادگی اول و نام اعطائی بعداً می آید وقنی دو نفر از کشورهای مختلف با همدیگر ملاقات می کنند برخی اوقات از نامهای نادرست استفاده می کنند این می تواند باعث شرمساری شود .

نام های خانوادگی می توانند چیزی را در باره تاریخ اولیه خانواده روشن سازند .  ریشه بسیاری از نام های خانوادگی انگلیسی ماکنهائی مثل لندن یا مشاغلی مثل ماهیگیری یا کفش دوزی است . این نشان می دهد که خیلی وقت پیش این خانواده ها به عنوان کشاورز یا کفش دوز کار می کرده اند . نام های خانوادگی سوئدی و دانمارکی اغلب معنی پسرِ son of       می دهد برای مثال یوهانسن ohanssonبه معنی پسر یوهان است . در کره جنوبی تنها حدود دویست و پنجاه نام خوانوادگی وجود دارد  این به صدها سال پیش و طبقات بسیار قدیمی و یا گروه بزرگی از خانواده ها بر می گردد  . حدود نصف کره ای ها تنها دارای یکی از سه نام خانوادگی کیم Kim پارک Park و لی Lee هستند این می تواند باعث مشکل شود زیرا  تعدادی از کره ای ها معتقددند نباید با شخصی ازدواج کرد که نام خوانودگیش با آنها یکی است این به این معنی است که کره ای ها باید مواظب باشند که به چه کسی برای ازدواج دارند عشق می وزند .

عمومی ترین نام های خانوادگی در تعدادی از کشورها

نام کشور

عمومی ترین نام خانوادگی

برزیل

سیلوا Silva   

 

قیلیپین

کروز   Cruz  

 

چین

وانگ        Wang   

 

لهستان

نواک  Nowak

 

اننگلستان

اسمیت  Smith           

 

کره جنوبی

کیم   Kim

 

فرانسه

مارتین  Martin    

 

اسپانیا

گارسیا  Garcia

 

آلمان

مولر  Mulller         

 

ترکیه

اوزتورک    oztLurk

 

ژاپن

ساتو  Sato  

 

ایالات متحده

اسمیت   Smith

 

مکزیک

هرناندز  Hern6ndez

 

ویت نام

نگویان   Nguyen

                         

هیچ اختیاری در باره نام خانوادگی وجود ندارد اما در باره نامهای اعطائی اختیارات بیشتری موجود است . والدین ،  نام خانوداگی فرزندان خود را به چند دلیل مختلف انتخاب می کنند . آنها نامی را انخاب می کنند که طنین خوش داشته و یا چیز خاصی باشد . این نامها می توانند معانیی مثل صلح یا شادمانی داشته باشند . در برخی از فرهنگها ممکن است ارتباطی بین نام فرزند با وقت یا چگونگی تولدشان وجود داشته باشد برای مثل یک کودک یوربائی در نیجریه نام یک شنیه را داشته باشد چون در روز یک شنبه متولد شده است و در برخی از کشورها والدین ممکن است به نام گزاران حرفه ای فرزند professional baby namer پول پرداخت کنند تا آنها در انتخاب یک نام خوب برای فرزندنشان به آنها کمک کنند .

گذاشتن نام والدین یا پدر بزرگ و مادربزرگ  هم  بر روی فرزندان امر رایجی است  .انتخاب رایج دیگر گذاشتن نام شخصیت های معروف مذهبی بر  روی کودکان است برای مثال تعدادی از مکزیکیها نامهای خسوس Jesus که همان جسوس یا عیسی است برای پسران و ماریا که نام حضرت مریم است برای دختران برمی گزینند ، تعدادی از مصریها نام پیامبر اسلام یعنی محمد را دارند . والدین ممکن است نام خواننده یا هنرپیشه را انتخاب کنند . برخی اوقات نامهائی برای مدتی کوتاه متداول می شوند برای مثال برخی والدین در ایالات متحده و کنیا بعد از اینکه باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا شد نام باراک را برای فرزندان خود انتخاب کردند . والدین دیگر نامی را که منحصر به فرد یا غیرمعمول است اتنخاب می کنند در چین افراد زیادی دارای نام های خانوادگی مشابه هستند به گونه ای که  برخی از  والدین ،  نامهای اعطائی جدید را  اختراع می کنند . آنها می خواهند کودکانشان کمی متفاوت از کودکان دیگر باشند .

رسوم نام گزاری مختلفی وجود دارد والدین تمام دنیا نام فرزندانشان را با احتیاط انتخاب می کنند . نام شما ممکن است چیزی در باره تاریخ یا فرهنگتان بگوید یا اینکه ممکن است منحصر به فرد باشد آن می توان به افتخار یک عضو خانواده یا یک شخص مشهور اعطا شده باشد و می تواند معنی خاص داشته باشد .آیا می دانید چرا والدینتان این نام را برای شما انتخاب کرده اند؟

    

    

    

 

نقد و بررسی فیلم  « انارهای نارس » از سینمای هنر و تجربه

چمع آوری از گارگین فتائی

 

 

 

،محمدرضا لطفی (مجری – منتقد) درباره این فیلم گفت: وقتی یک فیلم اولی با سرمایه مستقل تن به معادلات تحمیلی سینمای بدنه نمی دهد و فیلمی با پیام انسانی می سازد فارغ از اینکه کیفیت اثرش چیست باید او را تشویق کرد و به او دست مریزاد گفت،انارهای نارس به عنوان فیلم اول یک فیلمساز اثر قابل قبولی است و از یک پیام انسانی حرف می زند.مصطفوی مشخص است که به دنبال یک سینمای انسانی و شریف است و باید او را تشویق کرد تا این راه را ادامه بدهد،نمی خواهم بگویم انارهای نارس یک اثر تمام عیار و بی نقص است،قطعا این فیلم هم مانند تمام آثار عیب و ایراداتی دارد،اما یک ویژگی خوب در آن نهفته است که دروغ نمی گوید و ادا در نمی آورد.فضای فیلم شاید با مناسبات سینمای تجاری و گیشه فاصله داشته باشد،اما روح اثر می تواند در مخاطب عام هم حتی اثر کند و فکر می کنم اگر مصطفوی سینمای خود را پیدا کند و در همین مسیر پخته شود قطعا آینده خوبی در انتظار او خواهد بود.

 

مجید رضا مصطفوی عنوان کرد که: قبل از این که این فیلم را بسازم چند سال تدوینگر سینما بودم. تدوینگر فیلم هایی از همین جنس فیلم های مستق جشنواره ای؛ کلا هم روحیاتم با سینمای تجاری همخوان نیست و شرایط شکل گیری شخصیت آدم هایی را دارد که دارند کار هنری می کنند. کار در سینمای تجاری را دوست ندارم شاید چند سال یکبار بتونم فیلم بسازم ولی سعی می کنم فیلمی را بسازم که مستقل باشد و دغدغه های جامعه در آن نشان داده بشود. انارهای نارس ماحصل 5 سال دوندگی من برای چند فیلم نامه بود که هیچ وقت در دولت قبلی به نتیجه نرسید و تمام آن ها در مرحله آخر مجوز ساخت نگرفت. گرفتاری های مردم در یک مقطعی متاسفانه آن قدر زیاد بود که منم به عنوان یک شهروند تاثیر گرفتم و سعی کردم این دغدغه ها را بازتاب دهم

مجیدرضامصطفوی توضیح داد که اگر بخواهیم خوشبینانه به این موضوع نگاه کنیم 70 درصد آدم های جامعه از جنس ذبیح و انسی هستند،در واقع یک اتفاقاتی  افتاد که ما فراموش کردیم که چرخه های اقتصادی کشور را چه کسانی به حرکت در می آورند و در مقطعی یکسری شعار دادیم و متاسفانه پس از گذشت زمانی آن شعارها مبنی بر حمایت از قشر اکثریت جامعه که کارگران را تشکیل می دهند نیز فراموش شد. مخصوصا این هشت سال اخیر ما واضح تر دیدیم که این طبقه از طبقه کارگری  به طبقات پایین تر سقوط کردند که واقعا نمی دانم چه اسمی می توان بر آن گذاشت چون کف طبقات اجتماعی طبقه کارگری است. و این ها طبقاتشان را از دست دادند ولی چیزی که از دست نداند شرافت شان بود. با شرافت این آدم ها  نمی شود معامله کرد،حتی اگر شرایط اقتصادی، فرهنگی و معیشتی شان دچار مشکل شود

آنا نعمتی درباره حضورش در این فیلم توضیح داد که من همیشه دغدغه بازی در نقش های متفاوت را داشتم و تجربه نقش های متفاوت و جنس فیلم های متفاوت را دوست داشتم. نقشی که در این فیلم بازی کردم شاید واقعا یکی از آرزوهایم بود و فکر می کردم هیچ وقت این اتفاق نیافتد و دلم می خواست یک بار هم که شده این تجربه را داشته باشم. به خاطر جنس فیزیک، صدا و یا صورت؛ هیچ وقت هیچ یک از کارگردانانی که من با آن ها کار کرده بودم جسارت این که این تیپ کار نقش را بدهند نداشتند. من از بازی در این نقش ترس داشتم ولی آقای مصطفوی با آرامش و اعتماد به نفس با من صحبت کردند که جرات بازی در این نقش را به من دادند؛ فیلم نامه اینقدر کامل بود که بار اول که فیلم نامه را خواندم آنقدر ریز به شرح صحنه، حس و سکانس ها پرداخته شده بود که متوجه نشدم چه فیلم سختی است و تازه در دفعات بعدی دورخوانی به سختی کار پی بردم. در چند سال اخیر بیشتر کارهای من با کارگردانان کار اول و دوم بوده است به دلیل این که احساس می کنم انگیزه و دغدغه شان برای کار خوب بسیار است. این کارگردانان بیشتر نگاه و دغدغه مردم را می شناسند و همین طور که می بینید اغلب با سرمایه شخصی فیلم می سازند

نعمتی در ادامه صحبت های خود گفت: از نتیجه کار بسیار بسیار راضی هستم،اما از مطبوعات و بی مهری هایی که در زمان جشنواره به فیلم شد بسیار گله دارم، نمیگویم که دلم پر است چون مطمئن هستم که این فیلم هنوز موفقیتهای بیشتری خواهد داشت نیازی به تشویق هیچ کس ندارد و خودش تشویق شده است و راهش را پیدا کرده است

در ادامه این نشست مهدی تراب بیگی که به اتفاق مجید رضا مصطفوی فیلمنامه را نوشته است توضیح داد که: ما قصه ای کم حجم را انتخاب کردیم چون این داستان شخصیت محور است و در واقع زنی را داشتیم که اول وابسته به شوهرش است و مردهایی که دور و برشان است کودک هستند،چیزی که از اول مد نظر بود استقلال انسی بود. شخصیت انسی برای آقای مصطفوی خیلی روشن بود و تمام تلاش ما پرداختن به درون این شخصیت ها بود.متاسفانه بعضی ها ما را متهم به سیاه نمایی می کنند که این نگاه کاملا غلط است.در فیلم ما به شدت و کرات نشانه هایی از امید و عشق و محبت و خوبی و مهربانی وجود دارد،اینکه شما دوست داری سیاهی ها و مشکلات را بیشتر ببینی مشکل فیلم نیست،مشکل این افراد است.

در ادامه این بحث آرش الیاسی مجری طرح و سرمایه گذار فیلم هم  توضیح داد: این پروژه پیشنهاد آقای مصطفوی بود و ما هیچ دورنمای اقتصادی نداشتیم.دورنمای ما رسیدن به هدفمان بود و این که نشان دهیم در این قشر از جامعه انسانیت و زندگی شرافتمندانه هنوز وجود دارد و از بین نرفته است.

سرمایه گذاری در یک فیلم می تواند بازگشت مادی باشد و یا بازگشت معنوی.اساسا در فیلم هایی که به بدنه و گیشه تعلق ندارند برگشت پول و سود در رتبه دوم قرار می گیرد و هدف نخست چیز دیگری می شود.من فکر می کنم همین که در این جامعه به اندازه خودم توانستیم حرفمان را بزنیم به سود رسیده ام و خوشبختانه در اولین استارت بین المللی در جشنواره مسکو که جزو جشنواره های الف دنیاست توانست در بخش اصلی و در بین شانزده فیلم پذیرفته شده قرار بگیرد  و این یعنی رسیدن به خواسته و هدف اصلی ات

 

در ادامه این نشست حسن روح پروری طراح صحنه و لباس این فیلم که در جشنواره کاندید دریافت سیمرغ شده بود هم گفت: فیلم نامه این فیلم بسیار دقیق  و با تمام جزئیات نوشته شده بود و همین نشان می داد که نویسنده و کارگردان روی تک تک عناصر فکر کرده اند و می دانند که چه می خواهند.اساسا بر این باورم که طراح صحنه مانند یک کارگردان که با بازیگران مختلف قصه و فضا را معرفی می کند و پیش می برد،او نیز با لوکیشن های مختلف قصه را معرفی می کند.در واقع ابزار اجرایی یک طراح صحنه لوکیشن هایش است و من در انارهای نارس با فیلمنامه ای روبرو شده بودم که تنها سه لوکیشن مختصر اصلی داشت و متوجه شدم که هرآن چیزی که قرار است در صحنه خلق کنم و به بوجود بیاورم تا حس و حال مناست منتقل شود در این سه جا خلاصه می شود و برای همین شروع کردم به فکر کردن و ترکیب و فکر کردن و آنالیز که چگونه می شود در کمترین زمان ممکن این لوکیشن ها معرفی شوند

پس صحبت های روح پروری شبنم معززی دیگر بازیگر این فیلم درباره نقش خود توضیح داد که سارا برای من نقشی بود که  در عین سادگی خاص بود، در فیلم نامه دکتر سارا پررنگ تر بود ولی در تدوین برای تندی ریتم  یکسری از پلان ها را حذف کردند. این شخصیت را دوست داشتم چون در عین کوتاهی با توجه به این که در فیلم نامه پر رنگ بود روزنه امیدی برای انسی به شمار می رفت.

 

دکتر سارا را به خاطر سادگی و نزدیکی به شخصیت خودم کاملا باور کرده بودم و احساس می کنم نسبت به پزشکی که وظیفه اش را در چارچوب شغلی انجام می دهد مهربانی خاصی داشت

در پایان هم بهروز معاونیان مدیر صدابرداری این فیلم در این جلسه گفت: یکی از ویژگی های این فیلم این بود که طراحی صدا قبل از فیلمبرداری صورت گرفته بود و این گونه نبود که ما تازه سر صحنه برویم و ببینیم که چه کار می توانیم انجام بدهیم. در این فیلم سعی کردیم به یک لحن متناسب و خوب برسیم که  مظلومیت طبقه کارگری که  به طبقات پایین تر سقوط می کند نشان داده شود. صدا روح فیلم است و مخاطب یک فیلم در خودآگاه خود در ابتدا با صدای یک فیلم ارتباط روحی برقرار می کند.شما فیلم آواتار را که میلیاردها برایش خرج شده را با صدای بسته تماشا کنید.مطمئن باشید بیشتر از ده دقیقه نمی توانید آن را تحمل کنید.به جرات می گویم که روح فیلم صدایش است و این صداست که با بیننده ارتباط برقرار می کند

 

 

فیلم انارهای نارس (هنر و تجربه)

کارگردان:  مجید رضا مصطفوی

فیلمنامه:  مهدی تراب بیگی و مجید رضا مصطفوی

بازیگران:  آنا نعمتی، پژمان بازغی، مهران رجبی، قطب الدین صادقی، رابعه مدنی، شبنم معززی، مجید مشیری، شیوا خسرو مهر، محمد عباسی‌نژاد، بهاره مشیری و حامد طلانی

 

تهیه کننده:  مجید رضا مصطفوی

مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا

 تدوین: مجیدرضا مصطفوی

 مدیر صدابرداری: بهروز معاونیان

 طراح صحنه و لباس: حسن روح پروری

 مدیر جلوه های ویژه میدانی: آرش آقا بیک

 مدیر جلوه های ویژه بصری: فرید ناظرفصیحی

 طراح گریم: مسعود عربی

 جانشین تولید: امیر یمینی

 مدیر تدارکات: رضا کرد

 مدیر تولید: مهرزاد چلنگر

 دستیار اول کارگردان: مهدی سعیدی

 دستیاران کارگردان: علیرضا توکلی، محمدرضا سعیدنیا

 مشاور امور رسانه‌ای: بیتا موسوی

 منشی صحنه: سمیه شهرابی

 عکاس: مژده لباسچی، اشکان مهران

خلاصه داستان: آدمی که منتظر است هیچ نشانی ندارد؛ هیچ نشانه خاصی، فقط با هر صدایی بر می‌گردد.

 

انارهای نارس ( 1393

انسی و ذبیح شبها را در حاشیه ی شهر، در خانه ای اجاره ای خود سر می کنند و روزها در متن شهر، به شغلی بدون آتیه مشغولند، انسی از زنی سالخورده که دچار نسیان است مراقبت می کند و ذبیح در ارتفاع بلند برجهای شهر به کارگری مشغول است. این زوج جوان بی خیال از این معیشت معلق،عاشقانه در آرزوی داشتن فرزند، شب و روزشان را سر می کنند، تا اینکه...

 

 

معرفی کارگردان

مجید رضا مصطفوی متولد ۱۳۶۳ اصفهان

 علاقه مندی به سینما در سال ۱۳۷۷ با شرکت در کانون فیلم اصفهان به سرپرستی زاون قوکاسیان.۴ دوره داور جشنواره بین المللی فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان. تدوین بیش از ۱۰۰ فیلم کوتاه و مستند. ساخت ۱۰ فیلم کوتاه و مستند و حضور در جشنواره های بین المللی و کسب جوایز. تهیه کننده و کارگردان فیلم تلویزیونی دیوار آجری (سیما فیلم /۱۳۸۷). تدوین فیلمهای سینمایی” آن سه” ،”۱۲ روز”.

تهیه کننده و کارگردان و تدوینگر  فیلم سینمایی انارهای نارس

 

 

 

 

یادداشت کارگردان

می گویند انار از میوه های اصیل و بومی ایران به حساب می آید و درختی گرمسیری است که در نواحی معتدل به درخت همیشه سبز معروف است اما در نواحی خشک با زمستان های سرد و سخت به درختی لخت و خزان زده تبدیل می شود .با این حال به جز در مناطقی با زمستانهای سرد و طولانی، این درخت قابلیت سازگاری بالایی دارد.

انارهای نارس“ محصول درک شخصی من از زمانه ی غریبی بود که در این سالها بر اغلب مردم به سختی گذشت، سالهایی طولانی مثل زمستانهای سرد و سخت و مردمی که درست مثل نهال انار آسیب پذیر و به شکلی عجیب و شگفت انگیز انعطاف پذیر بودند.

ساخت این فیلم برای من مثل این بود که بخواهی نهال نازک اناری را در یک زمین بایر و زمستانی سرد بکاری و به بار بنشانی. در فاصله ی سه سال مراجعه های مکرر به وزارت ارشاد وقت برای گرفتن مجوز راه به جایی نمی برد و گشایش فیلم به دلایلی که برایم روشن نبود با در بسته روبرو می شد. به ناچار قصه عوض می شد و به فیلمنامه ای با موقعیت و فضای دیگری ختم می شد اما باز هم خبری از مجوز نمی شد. شاید مضمون مشترک و وضعیت نسبتا مشابه شخصیتهای این فیلمنامه ها  که همگی از متن به حاشیه رانده شده بودند، طلسم کار بود.

در “انارهای نارس“ هم، دغدغه ام  همان مضمون فیلمنامه های نافرجام قبلی بود. زاویه دیدی جدید  به طبقاتی از جامعه که در کوچه پس کوچه های شهر صدای خرد شدن استخوانهایشان زیر بار سنگین معیشت و آینده ای نافرجام، به وضوح شنیده می شد. باید این صداها، صدای این آدمها به شکلی متفاوت به تصویر کشیده شود، بدون تصاویر نخ نما و با جدایی از موج رایجی که در این سالها تحت تاثیر سبک و سیاق فیلمساز موفقی  به راه افتاده است و از همه مهمتر بدون ذره ای تحقیر و توهین به این طبقه از مردم. طبقه ای که در این سالهای سردی که گذشت پایگاه ثابتی نداشتند و پیوسته  امکان سقوط از جایگاه خود قرار داشتند و مثل کسانی که بر لبه ی پرتگاه ایستاده باشند در وضعیتی معلق، دستشان به جای بند نبود وگروهی که گمان می کردند با تمسک به دروغ می توان  امید به زندگی آنها را بالا برده و تصویر آینده ای روشن و خیالی را برای آنها و فرزندانشان رقم زد. در حالی که واقعیت چیز دیگری بود: شاید پیش از آنکه زندگی آنها به بار بنشیند عمرشان به سر برسد  و هیچگاه نوبت زندگی فرزندان آنها فرا نرسد. اما “انارهای نارس“ روایت انسانهایست که با اراده ی خود زیر بار این واقعیت محتوم نرفته و از پا نمی نشینند .آنها به بارقه های زلال امید دل میبندند و خودشان به جهان پریشان خود سامان می دهند چرا که به قول شاملو” امید کجاست تا خود جهان به قرار باز آید…  هان سنجیده باش که نومیدان را معادی مقدر نیست.“

 

 

 

 

 

 

 

 نقد و بررسی فیلم انار های نارس

انارهای نارس راوی قصه پر غصه آدمای این سرزمینه

انسانهایی که به خاطر سوء مدیریت و تصمیمات اشتباه در هیاهوی شعارهای رنگ آمیزی شده پوشالی سقوط کردند و صدای خرد شدن استخوان هایشان در کوچه پس کوچه های شهرمان پیچیده شده است

اما…اما در پاییز ، باز جوانه ای سبز می زنند و قد میکشند و چشم می دوزند به روزنه تدبیر وامید که شاید برای همگان این آخرین فرصت باشد….”

 

فیلم سینمایی «انارهای نارس» اولین ساخته مجیدرضا مصطفوی از ۳ اسفند ماه در گروه هنر و تجربه اکران شده است.

این فیلم در جشنواره‌های بین المللی فیلم مسکو و سائوپائولو حضور داشته است. فیلم «انارهای نارس» رتبه چهارم را در جدول ارزشگذاری منتقدان جشنواره بین المللی مسکو به خود اختصاص داده و توسط فدراسیون جهانی منتقدین (فیپرشی) و رسانه بین المللی هالیوود ریپورتر مورد تحسین قرار گرفته است. سرمایه گذاری این فیلم به عهده آرش الیاسی و پخش بین الملل به عهده محمد اطبایی است.

فیلم «انارهای نارس» در دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین طراح چهره پردازی و بهترین طراح صحنه و لباس در این جشنواره شد.

 

یادداشت اندرس نازارالا (Andrés Nazarala) نویسنده ، منتقد و فیلمساز درباره فیلم «انارهای نارس»:

در فیلم انارهای نارس ساخته مجید رضا مصطفوی، ما نظاره گرسختی ها و مشکلات زنی هستیم که با حوادث پیش آمده پس از سانحه ای که برای همسرش اتفاق افتاده درگیر است.

 

در این فیلم آنا نعمتی ایفاگر نقش انسی با بازی خوب خود، بار دراماتیک و اندوه فیلمنامه را بر دوش میکشد و با مهارت کارگردان در به تصویر کشیدن تنهایی های زنان، این بازیگر فقط با حرکات صورت و نگاه ها بیان احساس نموده است.”

 

یادداشت آنتون فرولو (Anton Frolov) منتقد بین المللی سینما :

“«انارهای نارس» فیلمی ساده، شاعرانه و بسیار تکان دهنده و سنجیده است. مهم ترین موضوعی که من از دیدن این فیلم آموختم این است که امید و آرزو حتی اگر هم کم باشد باید همیشه وجود داشته باشد چون قابل رشد خواهد بود و مهم‌تر این که برای مبارزه با مشکلات در جامعه امروزی باید عاشقانه به زندگی ادامه دهی و انسان بمانی.”

 

حواشی «انارهای نارس» :

مجید رضا مصطفوی درباره اشاره فیلم به موضوع یارانه از صدای رییس جمهوری سابق در فیلم «انارهای نارس» در نشست خبری سی و دومین جشنواره فیلم فجر گفت:

در این هشت سال روزهای خوبی نداشتیم و این مردم ملتی نیستند که با ۴۰ هزار تومان بخواهند شرافتشان را معامله کنند. دغدغه من فیلمسازی برای مخاطب است اما نمی توانم تلخی های جامعه را به دلیل از دست دادن مخاطب در اثرم نشان ندهم. با این مردم زندگی می کنم و نمی توانم در فیلمم بگویم که در چهار سال اخیر همه چیز خوب بوده و دروغ و بحران وجود نداشت.”

نیکیتا میخالکف، کارگردان روسی و برنده ی اسکار «انارهای نارس» را یکی از فیلم های منتخبش در جشنواره عنوان کرد.(متن کامل صحبت های نیکیتا میخالکف درباره «انارهای نارس» و بازی آنا نعمتی در این فیلم)

مجید رضا مصطفوی درباره فیلم «انارهای نارس» گفت:

“«انارهای نارس» حاصل پنج سال دوندگی من برای چند فیلمنامه بود که هیچ وقت در دولت قبلی به نتیجه نرسید و تمام آن ها در مرحله آخر مجوز ساخت نگرفتند. گرفتاری های مردم در یک مقطعی متاسفانه آن قدر زیاد بود که منم به عنوان یک شهروند تاثیر گرفتم و سعی کردم این دغدغه ها را بازتاب دهم.”

خرید حق پخش فیلم «انارهای نارس» نیز در لیست محدود فیلم های خریداری شده سال ۲۰۱۴ کمپانی kamer ton media قرار گرفته است.

آنا نعمتی درباره بازی اش در فیلم «انارهای نارس» گفت:

همیشه دغدغه بازی در نقش های متفاوت را داشتم و جنس این فیلم ها را دوست دارم. نقشی که در این فیلم بازی کردم شاید واقعا یکی از آرزوهایم بود و فکر می کردم هیچ وقت این اتفاق نیافتد و دلم می خواست یک بار هم که شده این تجربه را داشته باشم. به خاطر فیزیک، صدا و یا صورت هیچ وقت هیچ یک از کارگردانانی که من با آن ها کار کرده بودم جسارت این که چنین نقشی را به من دهند، نداشتند. من از بازی در این نقش ترس داشتم ولی مجید مصطفوی با آرامش و اعتماد به نفس با من صحبت کرد که جرات بازی در این نقش را پیدا کردم.”

پژمان بازغی درباره بازی اش در فیلم «انارهای نارس» گفت:

ما چندبار تست گریم برای نقش ذبیح زدیم و هربار که در آینه خودم را می دیدم حس می کردم هنوز با شخصیت ذبیح فاصله دارم از اینرو موهای سرم را تراشیدم تا به این شخصیت نزدیک تر شوم.”

 

قطب الدین صادقی درباره بازی اش در فیلم «انارهای نارس» گفت:

نقش من در این اثر سینمایی کوتاه بود اما در مونتاژ هم کوتاه تر شد و اگر می دانستم اینقدر نقش من کوتاه شده اصلا بازی نمی کردم. مهم بازی نیست بلکه ریتم و ساختار کل فیلم است به نظرم این فیلم حتما باید ۱۰ تا ۱۵ دقیقه دیگر کوتاه شود تا ضرب آهنگ بهتری داشته باشد. من جاه طلبی در سینما ندارم اما دوست دارم نقش های بزرگ در کنار افراد خوش فکر باشد که اینها امتیازات کمی نیست از اینرو هر نیروی فعال و خوش فکری را ببینم با وی همکاری می کنم.”

 

نظر منتقدین :

سحر عصرآزاد

فیلم روایتی کند و بدون کشش از زندگی زوجی از طبقه کارگری است که بر جزئیات غیر دراماتیک زندگی روزمره آنها متمرکز شده است. در ادامه دو پاره شدن قصه و پرداختن به زندگی و مشکلات پیرزنی که دچار آلزایمر شده و زن جوان پرستاری او را بر عهده دارد، همین قصه کند و کم‌جان را از ریتم می‌اندازد.

زاون قوکاسیان

تمایز و تفاوتی که فیلم انارهای نارس با برخی دیگر از فیلم های جشنواره دارد روایت شاعرانه و گرافیکی بی نظیر فیلم و خلوص سینمایی آن است. سینمایی وابسته به لحظات ناب تصویری سکوت های طولانی معنادار و محاوره های بیان کلامی که جنبه شعری و گرافیکی فیلم را تشدید می کند به طوری که بدون شک نقش تصاویر روزبه رایگا و صداهای بهروز معاونیان را در خلق فضای اصیل فیلم را نباید فراموش کنیم.

 

مریم بصیری

«انارهای نارس» فیلمی است بسیار ملال‌آور با ریتمی کُند و بدون داستان. نه به کُما رفتن یک مرد به تنهایی ایده‌ی جذابی برای یک فیلم به اصطلاح سینمایی است، و نه پرستاری از یک سالمند، نه فرستادن یک پیرزن به آسایشگاه، نه آرزوی داشتن یک باغ انار و نه باردار شدن یک زن! در کنار هم گذاشتن این ایده‌‌های جنینی و نه دراماتیک هم با تمام شاخ و برگش، سر سوزن چنگی به دل نمی‌زند. حتی مفهوم تمثیلی انار هم به هیچ کار فیلم نمی‌آید و لابد اگر ذبیح عشق باغ نارنگی داشت، حتماً عنوان فیلم می‌شد نارنگی‌های نارس! تخم لک‌لک، پَر لک‌لک و اصلاً خود لک‌لک و جدوآبادش، یک بادبادک و حرف‌های گل‌درشت مربوط به آن، یک گهواره یا… چه‌قدر جذابیت دراماتیک دارند که با تکرار مدام آن‌ها بتوان قصه که نه، شبه‌قصه سر هم کرد و در این وانفسای رکورد گیشه سینما، به فکر تور زدن مخاطب بود!

ساختار دراماتیک فیلم می‌طلبد که شخصیت‌های محوری طی کنش و کشمکشی به نقطه اوج برسند؛ اما در این فیلم هیچ‌یک از این موارد دیده نمی‌شود و معلوم نیست مخاطب به‌خاطر کدام داستان، کارگردانی یا بازی جذاب باید روی صندلی سینما چهارمیخ شود. نه تعلیقی دیده می‌شود، نه تنش و نه طرح و توطئه‌ای. حتی مثلاً اوج هنر فیلم که پرت شدن ذبیح، و بستری شدن اوست، آن‌قدر پتانسیل تصویری ندارد که مخاطب را به هول و ولا بیندازد، لذا او با خونسردی تمام به تصویر اسکن سر ذبیح می‌نگرد و کَکش هم نمی‌گزد!

لنگ زدن انسیه و لهجه‌ی او هم هیچ دردی از فیلم دوا نمی‌کند. گویا «مصطفوی» فقط عشقش این است که ژست شیک «آنا نعمتی» را در هم بشکند و او را با گریم و لباس متفاوتی نشان دهد و بیندیشد شاهکاری خلق کرده است. اوج این شاهکار هم این است که شبه‌قهرمان بدون هیچ منطق عاقلانه‌ای در پایان فیلم پیرزن را به خانه‌ی خودش ببرد، تا به زور پایانی برای جمع‌بندی تصاویرش داشته باشد.

 

منابع

.

http://www.1ana-nemati.blogfa.com/post-480.aspx

http://www.tiwall.com/honarotajrobeh/anarhayenaras

http://www.aecinema.ir/movie/%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B3/

 

http://tikfilm.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B3/

http://www.asemooni.com/art/movie/unripe-pome-gran-ates#ixzz3mdbJRTx3

 

 

 

قلب یخی

رضا یزدانی

 

 

 وقتی زندگیت شده یه زندون

وقتی دلگیری از این و از اون

وقتی روزگار نا روزگاره

وقتی رو به روت تنها دیواره

وقتی تنهائیت قد یه دنیاس

وقتی خوشبختی برات یه رویاس

وقتی بودنت درد و تکراره

از در و دیوار برات میبره

تو تنها نیستی یکی باهاته

یکی که برقش توی چشاته

نمیشه عقربه هارو به عقب برگردوند

نمیشه که قصه ی زندگی رو از سر خوند

زندگی درست مثه یه جاده ی یکطرفه اس

یهو میبینی نداری

دیگه راه پیش و پس ..

چشماتو نبند روی زندگی

آخرش باید حرفاتو بگی

نزار روزگار برنده باشه

نزار که سفرت شرمنده باشه

نمیشه برگشت به اول راه

دنیا رنگیه ، نه سفید و سیاه

وقتی که زخماتو میشماری

وقتی به هیچ کس امید نداری

یکی با توئه ، تو تنها نیستی

تنها آدم تو دنیا نیستی

نمیشه عقربه هارو به عقب برگردوند

نمیشه که قصه ی زندگی رو از سر خوند

زندگی درست مثه یه جاده ی یکطرفه اس

یهو میبینی نداری

دیگه راه پیش و پس

.....

http://www.irmp3.ir/lyric/21664/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%82%D9%84%D8%A8-%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C

کلاس زبون نفهم ها

گارگین فتائی

.

ما تو زندگیمون مدام  توی موقعیتی بودیم که احساس کردیم کسی حرفمونو نمی فهمه ومدام با خودمون گفتیم که هیچ کی منو درک نمی کنه.

البته  منظور این نیست که کسی حرف ما رو  نفهمیده در واقع منظورمون اینه که شرائطی رو که ما توی اون هستیم نمی تونه بفهمه .

اما در مورد نفهمیدن و درک نکردن حرف آدم به معنی واقعی باید بگم جائی هست که واقعاً ممکنه کسی حرف شما رو نفهمه و منظورم به معنی واقعی کلمه است نه اینکه صحبتهای شما رو گوش کنه و به همون نتیجه ای که شما می خواهید نرسه .

در واقع در اونجا کلا کسی نمی فهمه شما دارین چی می گین.

توی آمریکا معمولاً اکثر کسانی که تازه  وارد این کشور میشند  توی  کالچ های عمومی که تحصیل در اونجا رایگانه  به تحصیل در رشته ای به نام انگلیسی به عنوان زبان دومEnglish as a second language  و به طور مختصر ای اس ال  ESL می پردازند.

تحصیل در این رشته محدودیت سنی نداره و هر کسی از هر کشور و فرهنگ و ئین و مذهب و سنی که باشه می تونه بیاد و ثبت نام کنه و البته شرائط کاری توی آمریکا طوریه که شما معمولا هر چقدر هم که تحصیلات عالیه داشته باشی ناگزیر هستی که این گونه کلاسها رو بگذرونی چون هم انگلیسی که ما توی ایران می خونیم بریتیشه و با انگلیسی آمریکائی فرق داره و هم اینکه برای ادامه تحصیل و کار باید این واحدها گذرونده بشه .

و اما این کلاسها یه سری کلاسهای جالبیه که حالت نفهمی رو که گفتم شما توی اونها به طور آشکار  لمس می کنید.

کسانی  که به این کلاسها میان معمولا انگلیسیشون روان نیست نمیگم خوب نیست چون ممکنه کسی انگلیسیش خوب باشه اما روان نباشه مثلا یه عده خوب می تونند حرف بزنند اما توی گرامر و نوشتن مشکل دارند و یه عده برعکس توی حرف زدن .

حالا شما در نظر بگیر وقتی به این کلااسها می ایی یا انگلیسیت در حد قابل قبوله و می خوای بهتر و روان ترش کنی و یا انگلیسیت خوب نیست.

 توی این کلاسها شاگردان رو وادار می کنند که به صورت گروه های پند نفری در بیان و در باره خودشون و زندگیشون و سایر مسائل با شاگردان دیگه حرف بزنند .

از طرف دیگه معلم هم حرفهائی می زنه و شما ناگزیر هستی به هر شکلی شده مقصودت  رو بهش بیان کنی .

در این ضعیت دو حالت برای شما پیش میاد

یا انگلیسیت خوب نیست و تبعاً دیگران هم از کشورهای مختلف انکلیسیشون مثل خودت  خوب نیست که اومدن  به این کلاسها بنابراین نه شما می تونی حرفت رو به طرف بفهمونی و نه طرف می تونه مقصودش رو بیان کنه حالا  لهجه رو هم اضافه کنید مثلا طرفتون یه چینیه که اصلا معلوم نیست داره چی می گه .

حالت دوم زمانیه که انگلیسی شما  در حد قابل قبوله یا بدک نیست که باز وقتی با طرفت می خوای حرف بزنی اون وقت اون طرف انگلیسیش در حد شما نیست و مدام میگه نمی فهمم چی می گی ه یخدف I don’t understand .

خلاصه در هر دو حالت نه اون می فهمه شما چی میگه نه شما حرف طرف رو می فهمی

برای همین من اسم این کلاس ها رو گذاشتم کلاس زبان نفهم ها و منظورم فحش نیست بلکه چون زبانشون در حد قابل قبول نیست و کسی حرفشون رو نمی فهمه و اونها هم حرف طرف رو  نمی فهمند این عنوان رو به این کلاسها  دادم .

انتقاد از شخصیت های برجسته ایرانی

گارگین فتائی

.

 

ایرانیان همانند سایر اقوام به مفاخر و علما و اشخاص برجسته ای که در طول تاریخ داشته اند افتخار می کنند و این یک امر  کاملاً طبیعی است اما  آنچه که غیر طبیعی است این است که معمولاً در نوشته های ایرانیان  همواره از یک چهره معروف  و شناخته شده تجلیل شده است البته این امر در حد خودش نیکو و پسندیده است اما  دارای ایراداتی هم هست

1: این امر همواره نوعی ذهنیت در حد بت بودن را در مورد این گونه شخصیت ها در نزد مردم ایجاد کرده به گونه ای که سخنی غیر معمول و یا بر خلاف تمجید  از آنها را نمی خواهند بشنوند .

2: این امر باعث عدم ارائه  یک تحقیق جامع و کامل در مورد این شخصیت ها می گردد چرا که همواره باید سعی گردد که شخصیت این افراد از هر جهت مثبت نشان داده شود

در اروپا ضمن تجلیل از شخصیت های برجسته در عین حال هیچ گاه سعی نشده که جلوی افکار مخالف و یا تحقیقات غیر معمول از روند متداول  گرفته شود  و در واقع   تا این حد تحمل عقائد گوناگون در این مورد افراد هست مثلا شکسپیر در عین اینکه بسیار مورد تمجید است در عوض تحقیقات منتقدانه زیادی هم در باره او شده اما در مورد شخصیتهای برجسته ایرانی  و مخصوصاً آنهائی که به آنها چهره مثبتی در طول تاریخ داده شده از جمله شعرا و علما تحمل تحقیقات و سخنان  انتقادی وجود ندارد  گویا اینها بت هائی هستند که نباید زیر تیغ هیچ فرد منتقدی قرار بگیرند !

 

Do you think it will get passing to cross border in the future?

Garegin Fataei

.

I don’t have an optimic opinion about this matter , because this problem will not be solved until there are fenatic ideas about nationality , country , religion ,  erc , so these fanatic idea must be decreased . Noaday there are no obstacles in virtual world such as internet and social networks so that you can communicate with other people from different countries without problem , but not in real world . In fact it is easier than past transportation between borders , also the number the people who pass the borders is increasing but on the other hand , different international rules and laws have been increased too . that makes passing difficult

.

خواست دل

گارگین فتائی

.

دلم می خواد یکی دستم بگیره

فغان رو از دل خستم بگیره

بگیرم جسم گرمش را  در آغوش

تب عشقش پراند از سرم هوش

دلم می خواد یکی باشه کنارم

نمی دونی چقدر من بی  قرارم

بدون یار ، عمرم بی نشونه

که دلبر با دلش دل می کشونه

دلم می خواد یکی ظاهر نبینه

منِ  ساده دلو ساحر نبینه

که با چشمان خود در اشنایی

ندا احساس غربت یا جدایی

یکی باشه کنار مشکلاتم

بگه تا آخر عمرم باهاتم

نباشد خوار و تحقیر این وجودم

بپاشد عشق را در تارو پودم

 

درصد وضوع  قیدهای تناوب در زبان انگلیسی

englishforeveryone. Org

ترجمه و توضیحات اضافی از گارگین فتائی

.

قسدهای تناوب Frequency Adverbs درباره اینکه چگونه چیزی  اغلب اتفاق می افتد سخن می گویند.

اگر در جمله فعل اصلی تو  بی "to be'یا همان بودن و مشتقاتش نباشد قیود تناوب قبل از فعل اصلی و در غیر این صورت بعد از فعل اصلی می آیند

.

مثالها

قبل از فعل اصلی

ما معمولاً ساغت هفت صبح صبحانه می خوریم

We usually eat breakfast at 7:00 a'm'

پدر من هرگز کارش را قبل از شش بعد اط ظهر ترک نمی کند

Our dad never gets off work before 6:00'

من برخی اوقات سر کار کراوات می پوشم

I sometimes wear a tie to work'

.

بعد از فعل اصلی تو بی

من معمولاً از دیدنت خوش حال می شوم

I am alway$ happy to see you'

تو هرگز برای مدرسه به موقع آماده نمی شوی

You are never ready for school on time!

دانش آموزان برخی اوقات از نمذه پائین دلسرد می شوند

The students are sometimes discouraged by poor grades'

.

در زیر تعدادی از قیود تناوب و درصد وقوع آنها که تقریباً موارد غلب نحوه و چگونگب وفوع اتفاق را نشان می دهند

 

 

Always 100%

همیشه  - صد در صد

Almost always 95-99%

تقریباً همیشه  - نود و پنج تا نود و نه درصدد

Usually 90-99%

معمولاً – نود تا نود و نه درصد

Frequently 80-90%

بارها – هشتاد تا نود درصد  

Often 60-80%

اغلب – شصت تا هشتاد درصد

Sometimes 50%

برخی اوقات  - پنجاه درصد

Occasionally 301A%

گاه گاهی  - سی تا چهل درصد

Seldom 5-10%

بسیار کم- پنج تا ده درصد

Rarely t-I0%

به ندرت – یک تا ده درصد

Almost never 1-5%

تقریباً هرگز  - یک تا پنج درصد

Never o%

هرگز – صفر درصد

.ََ

در اصل در اینجا یازده قید تناوب آورده شده که قید میانی  یعنی برخی اوقات Sometimes حالت میانه و حد وسط را دارد و از این کلمه به سمت بالا بر شدتَ عمل افزایش و به سمت پائینکاهش می یاد و در هر دورده  می توان کلمات منضاد هم را یافت

.

Always

همیشه

Never

هرگز َ

  .

Almost always 95-99%

تقریباً همیشه  - نود و پنج تا نود و نه درصد

د Almost never

تقریباً هرگز 

.

Usually

معمولاً

Rarely

به ندرت – یک تا ده درصد

.

Frequently

بارها 

Seldom

بسیار کم

.

Often

اغلب

Occasionally

گاه گاهی