آیا ما واقعاً انگلیسی می دانیم؟
گارگین فتائی
توی ایران ، موسسات مختلفی برای یادگیری زبان انگلیسی هست . علاوه بر اون سی دی های گوناگون و یا سایت هایی که مدام مدعی هستند روش های نوینی برای یادگیری زبان انگلیسی به کار می برند که باعث میشه در اسرع وقت یک نفر انگلیسی رو اصطلاحاً فوت آب بشه .
اما وقتی من به اروپا و امریکا رفتم اون موقع فهمیدم که این ادعاها همش کشک بوده ، همش پوچ و توخالی.
در مدارس که دو سه ساعت تو هفته به ما انگلیسی یاد میدن و توی دانشگاه هم من یادمه که تنها چند واحد انگلیسی تو کل دوره کارشناسی بیشتر نداشتیم .
حالا شما خودتون بگید با این ساعات کمی که داریم آیا واقعا کسی می تونه انگلیسی یاد بگیره؟
زمانی که دانشگاه می رفتم و ترم اول بودم واقعا کتاب زبان انگلیسی ما در شان یک دانشجو نبود چرا که تازه داشتند دستور زبان رو به بچه ها یاد می دادند اون هم چه دستور زبانی!
یه روز معلم یک جمله ای رو گفت
I can speak English
و در واقع می خواست این جمله رو از لحاظ گرامری تجزیه و تحلیل کنه
یکی از بچه ها سوال کرد
استاد can میشه چی؟
البته استاد بهش گفت که میشه توانستن
اما در ذهن من این سوال پیش اومد که این آدم دیپلم گرفته و کنکور شرکت کرده تا اینکه دانشگاه قبول شده و توی مدرسه و کنکور قطعا زبان انگبسی نقش داشته پس چطور هنوز نمی دونه معنی کن چی میشه!؟
خیلی از ماها قیافه روشن قکرانه به خودمون می گیرم ، ادعا می کنیم که زبان شناسیم و در مورد ریشه فلان زبان یا واژه داریم تحقیق می کنیم ، حتی متنی رو از انگلیسی به فارسی ترجمه می کنیم که یک متن تخصصی هم هست البته به کمک دیکشنریهای کتابی و یا آنلاین و البته همین خود ماها موقع صحبت کردن و مکالمه که میشه با عرض معذرت عین خر تو گل می مونیم . اینه اون انگلیسی که ما مدعی هستیم خوب بلدیم!
برای اینکه ما هنوز پایه زبانیمون تقویت نشده میریم سراغ مسائل بالاتر و تخصصی تر و این در حالیه که واقعا آموزش زبان انگلیسی در سطوح پائین در ایران چه در سطح عمومی و چه خصوصی دارای اشکاله چون اگه اشکال نداشت ما توی مکالمه روزمره گیر نمی کردیم.
شما در اروپا و آمریکا خیل عظیم ایرانیهایی رو می بینید که با وجود اینکه تحصبل کرده هستند اما به زحمت چند کلمه انگلبسی رو به هم می چسیونند تا مقصودشون رو بیان کنند خوب اگه این ضعف نظام اموزشی در زبان انگلیسی نیست پس چیه؟
کسانی که مختصر زبان انگلیسی بلدند خوب می دونند که این زبان چه از لحاظ دستوری و چه از لحاظ تعدادی از واژگان به زبان فارسی نزدیک تره تا عربی ، علاوه بر اینکه هر دو زبان فارسی و انگلیسی از گروه زبانهای هند و اروپائی هستند اما زبان عربی در زمره زبانهای سامی .
اما کسانی که به ممالک عربی سفر کرده اند مثل به دبی و امارات یا کویت و اردن و لبنان و یا همین عراق خوب می دونند که اعراب که زبانشون تفاوت های اساسی با زبان انگلیسی داره خیلی سلیس تر و روان تر از ما انگلیسی رو صحبت می کنند و به اون مسلطند.
به عده مدام حرفشون اینه که تنها لهجه بریتیش ملاکه و لهجه های دیگه بی ارزشه.
خوب ببخشید که همه دنیا با لهجه برتیش حرف نمی زنند از این به بعد توصیه می کنیم همه با لهجه بریتیش صحبت کنند تا به شما بد نگذره.
در واقع این شما نیستید که باید خودتون رو با زبان اونها تطبیق بدین این اونها هستند که باید طوری صحیت کنند که شما دلتون می خواد!.
لهجه بریتیش فوقش در خود کشور انگلیس و ایرلند و یا در محافل دانشگاهی محدود کاربرد داشته باشه اما چیزی که کاربرد فراوان و رایج چه در اقتصاد و صنعت و چه در سطح بین المللی داره انگلیسی با لهجه آمریکایی است که یک لهجه تند و سریع هم هست و چه بخواهیم و چه نخواهیم باید اونو یاد بگیریم .
وقتی شما به آمریکا می آئید تازه متوجه میشید اون خرده زبانی رو هم که تو ایران بهتون یاد دادند به درد اینجا نمی خوره چون با لهجه بریتیش بوده و جالبه که تو آمریکا هر قوم و ملتی با لهجه خودش آانگلیسی حرف می زنه و اون هم انگلیسی آمریکایی که شبیه محاوره کوچه و بازار ماست .
در آمریکا من همیشه به فبلبپینیها غبطه خورده ام.
نه به خاطر قیافه و قد و بالاشون که اصلاً قشنگ نیست بلکه به این خاطر که این کشور هم مانند کشور ما یک کشور آسیایی است با تمامی معیارهای جهان سومی ولی نکته مهم اینجاست که حاکمیت چندین ساله دو کشور اسپانیا و آمریکا بر این مجمع الجزایر باعث شده که اونها علاوه بر زبان بومیشان که تاگالوگ هست به دو زبان انگلیسی با لهجهء آمریکایی و اسپانیایی هم مسلط باشند یعنی دو زبان مهم و بسیار به درد بخور در آمریکا و بویژه در غرب آمریکا یعنی کالیفرنیا که عمده ایرانیها و اقوام گوناگون و مهاجرین در آنجا سکونت دارند . در واقع بعد از انگلیسی زبان اسپانیایی زیان دوم آمریکاست .
من هیچ وقت به تسلط آمریکا و اسپانیا بر فیلیپین غبطه نخورده ام و البته همیشه به این امر افتخار کرده ام که ایران بر خلاف ممالک جنوب یا جهان سوم هیچ گاه مورد سیطره رسمی ممالک قدرتمند در تاریخ معاصر جهان قرار نگرفته بلکه غبطه من به این امتیاز اونهاست که اونها از زمان بچگی به انگلیسی مسلط میشند و تبعا یادگیری در زمان بچگی همیشه بادوام تر از یاد گیری در زمان بزرگسالی است.
من فکر می کنم باید از طریق بردن دانش آموزان و دانشجویان به مراکزی که توریستها در اونجا زیاد رفت و امد دارند و حتی بردن بچه ها و دانش آموزان به طور موقتی و توریستی به کشورهای نزدیک و همسایه ، اونها رو در موقعیتی قرار بدیم که ناگزیر به صحبت با زبان انگلیسی باشه و یا کلا اونها را در یک وضعیت الزام آور قرار بدیم.
پس بیائید به جای اینکه به خودون ژست روشن فکرانه بدیم و مدام ایراد بگیریم که چه زبانی خوبه و درسته و چه لهجه ای نادرسته ، ضعف و ناتوانی خودمون در محاوره و مکالمه زبان رو تقویت کنیم تا موقعی که یک نفر با ما انگلیسی حرف می زنه عین شلغم نایستیم و به چشماش خیره بشبم.
- ۰ نظر
- ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۰