تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

۴۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

 

قلب یخی

رضا یزدانی

 

 

 وقتی زندگیت شده یه زندون

وقتی دلگیری از این و از اون

وقتی روزگار نا روزگاره

وقتی رو به روت تنها دیواره

وقتی تنهائیت قد یه دنیاس

وقتی خوشبختی برات یه رویاس

وقتی بودنت درد و تکراره

از در و دیوار برات میبره

تو تنها نیستی یکی باهاته

یکی که برقش توی چشاته

نمیشه عقربه هارو به عقب برگردوند

نمیشه که قصه ی زندگی رو از سر خوند

زندگی درست مثه یه جاده ی یکطرفه اس

یهو میبینی نداری

دیگه راه پیش و پس ..

چشماتو نبند روی زندگی

آخرش باید حرفاتو بگی

نزار روزگار برنده باشه

نزار که سفرت شرمنده باشه

نمیشه برگشت به اول راه

دنیا رنگیه ، نه سفید و سیاه

وقتی که زخماتو میشماری

وقتی به هیچ کس امید نداری

یکی با توئه ، تو تنها نیستی

تنها آدم تو دنیا نیستی

نمیشه عقربه هارو به عقب برگردوند

نمیشه که قصه ی زندگی رو از سر خوند

زندگی درست مثه یه جاده ی یکطرفه اس

یهو میبینی نداری

دیگه راه پیش و پس

.....

http://www.irmp3.ir/lyric/21664/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%82%D9%84%D8%A8-%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C

کلاس زبون نفهم ها

گارگین فتائی

.

ما تو زندگیمون مدام  توی موقعیتی بودیم که احساس کردیم کسی حرفمونو نمی فهمه ومدام با خودمون گفتیم که هیچ کی منو درک نمی کنه.

البته  منظور این نیست که کسی حرف ما رو  نفهمیده در واقع منظورمون اینه که شرائطی رو که ما توی اون هستیم نمی تونه بفهمه .

اما در مورد نفهمیدن و درک نکردن حرف آدم به معنی واقعی باید بگم جائی هست که واقعاً ممکنه کسی حرف شما رو نفهمه و منظورم به معنی واقعی کلمه است نه اینکه صحبتهای شما رو گوش کنه و به همون نتیجه ای که شما می خواهید نرسه .

در واقع در اونجا کلا کسی نمی فهمه شما دارین چی می گین.

توی آمریکا معمولاً اکثر کسانی که تازه  وارد این کشور میشند  توی  کالچ های عمومی که تحصیل در اونجا رایگانه  به تحصیل در رشته ای به نام انگلیسی به عنوان زبان دومEnglish as a second language  و به طور مختصر ای اس ال  ESL می پردازند.

تحصیل در این رشته محدودیت سنی نداره و هر کسی از هر کشور و فرهنگ و ئین و مذهب و سنی که باشه می تونه بیاد و ثبت نام کنه و البته شرائط کاری توی آمریکا طوریه که شما معمولا هر چقدر هم که تحصیلات عالیه داشته باشی ناگزیر هستی که این گونه کلاسها رو بگذرونی چون هم انگلیسی که ما توی ایران می خونیم بریتیشه و با انگلیسی آمریکائی فرق داره و هم اینکه برای ادامه تحصیل و کار باید این واحدها گذرونده بشه .

و اما این کلاسها یه سری کلاسهای جالبیه که حالت نفهمی رو که گفتم شما توی اونها به طور آشکار  لمس می کنید.

کسانی  که به این کلاسها میان معمولا انگلیسیشون روان نیست نمیگم خوب نیست چون ممکنه کسی انگلیسیش خوب باشه اما روان نباشه مثلا یه عده خوب می تونند حرف بزنند اما توی گرامر و نوشتن مشکل دارند و یه عده برعکس توی حرف زدن .

حالا شما در نظر بگیر وقتی به این کلااسها می ایی یا انگلیسیت در حد قابل قبوله و می خوای بهتر و روان ترش کنی و یا انگلیسیت خوب نیست.

 توی این کلاسها شاگردان رو وادار می کنند که به صورت گروه های پند نفری در بیان و در باره خودشون و زندگیشون و سایر مسائل با شاگردان دیگه حرف بزنند .

از طرف دیگه معلم هم حرفهائی می زنه و شما ناگزیر هستی به هر شکلی شده مقصودت  رو بهش بیان کنی .

در این ضعیت دو حالت برای شما پیش میاد

یا انگلیسیت خوب نیست و تبعاً دیگران هم از کشورهای مختلف انکلیسیشون مثل خودت  خوب نیست که اومدن  به این کلاسها بنابراین نه شما می تونی حرفت رو به طرف بفهمونی و نه طرف می تونه مقصودش رو بیان کنه حالا  لهجه رو هم اضافه کنید مثلا طرفتون یه چینیه که اصلا معلوم نیست داره چی می گه .

حالت دوم زمانیه که انگلیسی شما  در حد قابل قبوله یا بدک نیست که باز وقتی با طرفت می خوای حرف بزنی اون وقت اون طرف انگلیسیش در حد شما نیست و مدام میگه نمی فهمم چی می گی ه یخدف I don’t understand .

خلاصه در هر دو حالت نه اون می فهمه شما چی میگه نه شما حرف طرف رو می فهمی

برای همین من اسم این کلاس ها رو گذاشتم کلاس زبان نفهم ها و منظورم فحش نیست بلکه چون زبانشون در حد قابل قبول نیست و کسی حرفشون رو نمی فهمه و اونها هم حرف طرف رو  نمی فهمند این عنوان رو به این کلاسها  دادم .

انتقاد از شخصیت های برجسته ایرانی

گارگین فتائی

.

 

ایرانیان همانند سایر اقوام به مفاخر و علما و اشخاص برجسته ای که در طول تاریخ داشته اند افتخار می کنند و این یک امر  کاملاً طبیعی است اما  آنچه که غیر طبیعی است این است که معمولاً در نوشته های ایرانیان  همواره از یک چهره معروف  و شناخته شده تجلیل شده است البته این امر در حد خودش نیکو و پسندیده است اما  دارای ایراداتی هم هست

1: این امر همواره نوعی ذهنیت در حد بت بودن را در مورد این گونه شخصیت ها در نزد مردم ایجاد کرده به گونه ای که سخنی غیر معمول و یا بر خلاف تمجید  از آنها را نمی خواهند بشنوند .

2: این امر باعث عدم ارائه  یک تحقیق جامع و کامل در مورد این شخصیت ها می گردد چرا که همواره باید سعی گردد که شخصیت این افراد از هر جهت مثبت نشان داده شود

در اروپا ضمن تجلیل از شخصیت های برجسته در عین حال هیچ گاه سعی نشده که جلوی افکار مخالف و یا تحقیقات غیر معمول از روند متداول  گرفته شود  و در واقع   تا این حد تحمل عقائد گوناگون در این مورد افراد هست مثلا شکسپیر در عین اینکه بسیار مورد تمجید است در عوض تحقیقات منتقدانه زیادی هم در باره او شده اما در مورد شخصیتهای برجسته ایرانی  و مخصوصاً آنهائی که به آنها چهره مثبتی در طول تاریخ داده شده از جمله شعرا و علما تحمل تحقیقات و سخنان  انتقادی وجود ندارد  گویا اینها بت هائی هستند که نباید زیر تیغ هیچ فرد منتقدی قرار بگیرند !

 

Do you think it will get passing to cross border in the future?

Garegin Fataei

.

I don’t have an optimic opinion about this matter , because this problem will not be solved until there are fenatic ideas about nationality , country , religion ,  erc , so these fanatic idea must be decreased . Noaday there are no obstacles in virtual world such as internet and social networks so that you can communicate with other people from different countries without problem , but not in real world . In fact it is easier than past transportation between borders , also the number the people who pass the borders is increasing but on the other hand , different international rules and laws have been increased too . that makes passing difficult

.

خواست دل

گارگین فتائی

.

دلم می خواد یکی دستم بگیره

فغان رو از دل خستم بگیره

بگیرم جسم گرمش را  در آغوش

تب عشقش پراند از سرم هوش

دلم می خواد یکی باشه کنارم

نمی دونی چقدر من بی  قرارم

بدون یار ، عمرم بی نشونه

که دلبر با دلش دل می کشونه

دلم می خواد یکی ظاهر نبینه

منِ  ساده دلو ساحر نبینه

که با چشمان خود در اشنایی

ندا احساس غربت یا جدایی

یکی باشه کنار مشکلاتم

بگه تا آخر عمرم باهاتم

نباشد خوار و تحقیر این وجودم

بپاشد عشق را در تارو پودم

 

درصد وضوع  قیدهای تناوب در زبان انگلیسی

englishforeveryone. Org

ترجمه و توضیحات اضافی از گارگین فتائی

.

قسدهای تناوب Frequency Adverbs درباره اینکه چگونه چیزی  اغلب اتفاق می افتد سخن می گویند.

اگر در جمله فعل اصلی تو  بی "to be'یا همان بودن و مشتقاتش نباشد قیود تناوب قبل از فعل اصلی و در غیر این صورت بعد از فعل اصلی می آیند

.

مثالها

قبل از فعل اصلی

ما معمولاً ساغت هفت صبح صبحانه می خوریم

We usually eat breakfast at 7:00 a'm'

پدر من هرگز کارش را قبل از شش بعد اط ظهر ترک نمی کند

Our dad never gets off work before 6:00'

من برخی اوقات سر کار کراوات می پوشم

I sometimes wear a tie to work'

.

بعد از فعل اصلی تو بی

من معمولاً از دیدنت خوش حال می شوم

I am alway$ happy to see you'

تو هرگز برای مدرسه به موقع آماده نمی شوی

You are never ready for school on time!

دانش آموزان برخی اوقات از نمذه پائین دلسرد می شوند

The students are sometimes discouraged by poor grades'

.

در زیر تعدادی از قیود تناوب و درصد وقوع آنها که تقریباً موارد غلب نحوه و چگونگب وفوع اتفاق را نشان می دهند

 

 

Always 100%

همیشه  - صد در صد

Almost always 95-99%

تقریباً همیشه  - نود و پنج تا نود و نه درصدد

Usually 90-99%

معمولاً – نود تا نود و نه درصد

Frequently 80-90%

بارها – هشتاد تا نود درصد  

Often 60-80%

اغلب – شصت تا هشتاد درصد

Sometimes 50%

برخی اوقات  - پنجاه درصد

Occasionally 301A%

گاه گاهی  - سی تا چهل درصد

Seldom 5-10%

بسیار کم- پنج تا ده درصد

Rarely t-I0%

به ندرت – یک تا ده درصد

Almost never 1-5%

تقریباً هرگز  - یک تا پنج درصد

Never o%

هرگز – صفر درصد

.ََ

در اصل در اینجا یازده قید تناوب آورده شده که قید میانی  یعنی برخی اوقات Sometimes حالت میانه و حد وسط را دارد و از این کلمه به سمت بالا بر شدتَ عمل افزایش و به سمت پائینکاهش می یاد و در هر دورده  می توان کلمات منضاد هم را یافت

.

Always

همیشه

Never

هرگز َ

  .

Almost always 95-99%

تقریباً همیشه  - نود و پنج تا نود و نه درصد

د Almost never

تقریباً هرگز 

.

Usually

معمولاً

Rarely

به ندرت – یک تا ده درصد

.

Frequently

بارها 

Seldom

بسیار کم

.

Often

اغلب

Occasionally

گاه گاهی 

 

 

 

 

بلاگفا باز گند زد

گارگین فتائی

.

این جمله ای است  که این دو سه روز است  باز بر سر زبانهای مدیران وبلاگهایی که در سایت  بلاگفا وبلاگ دارند  افتاده چرا که  باز هم  براشان در رفتن به سایت و بخش مدیریت مشکل ایجاد شده  و این دفعه  این مشکل نه تنها  گریبانگیر برخی از آنها  بلکه همگیر شده است .

جالب اینجاست که مدیر این سایت اوائل که این سایت  ایراد پیدا کرد گفت که در طی چند روز آتی مشکل بر طرف خواهد شد  اما این مشکل چند ماه طول کشید و آخر سر هم نسخه پشتیبان فعال شد  که باعث حذف تمام کامنتها و پستهای یک سال اخیر و عدم به روز  رسانی پستهای قبلی  و نمایش تصاویر قدیمی به خاطر این عدم به روز  رسانی شد  .

از اول شهریور هم مدیر سایت  اعلام کرد به سایت حملات سنگین شده و برای همین یه عده و از جمله خود من در رفتن به بخش مدیریت مشکل داشتیم و میز کار نشان  داده نمیشد و همچنان نشان داده نمی شود  .

خلاصه همه امید به بهودی وضع و بازگشت یلاگفا به قدرت اولیه خودش را داشتند  که نه تنها مشکل حل نشد که بدتر  عم شد و آن معدود قدرتی را هم  که داشت از دست داد .

مدیر سایت مدام اعلام می کند که به سایت حمله شده و سایت را هک کردده اند  اما مسالئی در اینجا ثابل  طرح است .

1: چگونه ممکن است  یک سایت پرقدرتی مثل بلاگفا که سالها در وبلاگ نویسی حرف اول را  زده تا این حد ضعیف باشد  که نتواند  مقابل هکرها ایستادگی کند  یعنی   قدرت  یلاگفا  حتی از سایت یک روزنامه و یا  یک وب سایت متوسط هم کمتر است !؟

2: بلاگفا مدام در ایمیلهای خصوصی مدیران   وبلاگها آنها رو تشویق می کند که وبلاگ خودشان  را  به سایت تدبیل کنند  و این برداشت را  در اذهان ایجاد می کند که خود مدیر این سایت در این مسائل  نقش داشته تا از این طریق مدیران وبلاگها را برای ادامه فعالیتشان وادار به خرید دامنه و پرداخت پول کند .

3: بلاگفا مدام مانع مطرح شدن  نشانی سایتهائی در کامنت گزاری و پستهای خودش می شود  که احساس می کده قدرت گرفتند و دارند از آن  جلو می زنند مثل سایت بیان که الان زبانزد هستئ و اکانات  و قدرت زیادی دارد اما وقتی  این کار را  باید انجام داد که امکان رفتن به بخش مدیریت و دسترسی به سایت برای عموم وجود داشته باشد نه اینکه این امکان از مدیران گرفته   شود آن گاه  با سایر سایت های پذیرای وبلاگ نویسی هم در افتاد.

4: سرورهای بلاگفا همه در خارج از ایران هستند و همین امر باعث می شود  که وقت و بی وقت برای این سایت مشکل ایجاد شود  . خود مدیر سایت می گوید  که اگر سرورهای سایت را به داخل بیاورد  مشکلات و محدودیتهائی ایجاد خواهد شد  اما ما الان سایت های  ثبت وبلاگهایی می بینیم که سرورهای داخلی دارند و دارای قدرت خوبی هم هستند و هیچ وقت برای کاربران خودشان  هم مشکل  ایجاد  نکردند  بر خلاف بلاگفا که  این مشکل سازی تبدیل به چند ماه یک بار شده است  .

 

مرثیه آدانا

ترجمه و آوانویسی از گارگین فتائی

.

به درخواست دوست دانشمند گرامی ، روان شناس و زبان شناس جناب مهدی قربانیان  ، یکی از معروف ترین مرثیه های ارمنی را که تبدیل به ترانه ای بسیار مشهور شده و در واقع در صدد شرح نابودی کامل یکی از شهرهای باشکوه و دارای تمدن باسابقه ارمنستان  غربی یعنی شهر  آدانا در زمان  قتل عام ارامنه در عثمانی می باشد را در اینجا آورده ام

ابتدا متن ارمنی بعد آوانویسی انگلیسی و سپس ترجمه به فارسی.

البته هر جا که نام آدانا یا ملت ارمنی و یا تمدن کیلیکیه آمده من به طور کلی آن را شهر یا تمدن و ملت ترجمه کرده ام تا این مرثیه جنبه عمومی تر پیدا کند .

این مرثیه و تذانه به زبان خود اهالی آدانا یعنی ارمنی غربی است که با ارمنی شرقی که مورد تکلم ارامنه ایران و ارمنستان و گرجستان است تفاوتهایی در لهجه و برخی کلمات دارد.

.

متن ارمنی

 

ԱՏԱՆԱՅԻ ՈՂԲԸ

.

Կոտորածն անգութ, հայերը թող լան,

Անապատ դարձաւ շքեղ Ատանան.

Կրակն ու սուրը եւ անխիղճ թալան

Ռուբինեանց տունը ա՜խ, ըրին վերան։

.

Ալ մի տար լոյսդ պայծառ արեգակ,

Լուսին, շուրջ կապէ դուն սուգի մանեակ,

Անցաւ մեր րեկրէն հարաւի խորշակ,

Չորցուց, թորմեցուց ծառ-ծաղիկ համակ:

.

Րոպէ մը չ՚անցաւ ու հայոց խեղճեր,

Ինկան սուրին տակ խուժանին ահեղ,

Ժամեր ու դպրոցք բոցի մէջ կորան,

Բիւրաւոր հայեր անխնայ մեռան։

.

Պարապ էր աւա՜ղ, հարուստ Ատանան,

Մոխիր էր դարձէր ամբողջ Կիլիկիան.

Միայն ապրեցաւ Հաճընը սիրուն,

Ինչու չի շարժիր ապառաժ Զէյթուն։

.

Ցերեկ ու գիշեր կրակը մէջէն,

Թշնամուն սուրը, գնդակը դրսէն,

Ջնջեցին հայը երկրին երեսէն,

Արիւն կը վազէ մեր ջինջ գետերէն։

.

Ալ բաւ է որքան վատերուն լուծը,

Կրեցինք, թողունք մեր լացն ու կոծը,

Օտարին տունը ալ չէ ապահով,

Հայ հողերու վրայ մեռնինք մենք փառքով:

.

آوانویسی انگلیسی

Adanayi voghbe

.

Kotorats angoot , Hayere togh lan

Anabad dardzav shkegh Adanan

Krakn ow sowre yev ankhighj talan

Rubeniats dune akh erin veran

.

Al mi dar luysd paytsar aregak

Luysin shurj kape dun suki manyak

Antsav mer rekren haravi khorshak

Choratsuts , turmetsuts tsar tsaghik hamak

.

Robe mechantsa u hayots kheghjer

Enkan surin tak khdjanin ahegh

Djamer u dprots botsi mech Koran

Byuravor hayer ankhnah meran

.

Parap er avagh harust Adanan

Mokhir er dardzel amboghj kilikian

Miayn abretsav hajene siroon

Inchu chi shardjir aparats zeytun

.

Tsereg u gisher krake mechn

Tshnamu sure , gndake drsen

Jnjetsin haye yerkrin yerese

Aryun ke vaze mer jinj getern

.

Al bawe vorkan vaterun lutes

Kretsink , toghunk mer latsn u gotse

Otarin tune al che apahov

Hay hogheru vra mernink mer parkov

 

.

ترجمه به فارسی

.

 

مرثیه آدانا

.

مردمی که بی رحمانه قتل عام شدند بگزار گریه کنند

شهر باشکوه من تبدیل به بیابان شد

آتش و شمشیر و غارت بی رحمانه

تمئن باشکوه مرا سوزاندند  و نابود کردند

.

ای خورشید تابان دیگر نورت را نبر

دور نورخود یغهء عزا ببند

نبردگاه ما به سمت طوفان شن جنوب گذر کرد

گلها و گیاهان  همگی رها و پژمرده شدند

.

لحظه ای نگذشت که مردم بیگناه

زیر شمشیر ستمگر جبار افتادند

کلیساها و مدارس در بوته های آتش گم شدند

کرور کرور بیرحمانه جان سپردند.و

.

آه شهر ثروتمند من آماده کار بود

تمام تمدن باستانیش خاکستر شد

تنها تپه و بلوری ماند

چرا آن را هم صخره ای تکان نداد

.

شب و روز آتش در درون خاته ها

و توپ و تفنگ دشمن در بیرون خانه ها

ملت مرا از روی زمین محو کردند

خون به سوی رودخانه های  زلالمان می دود

.

دیگر بس است زیر یوغ ستمکاران ماندن

بیائید گریه و ناله های خود را تمام کنیم

در خانهء دیگری امن نیست

بیائید در خاک خودمان با افتخار بمیریم

 

 

سال نوی عبری (5776 عبرانی)، روش هشانا، بر تمام کلیمیان ایرانی مبارک

روش هشانا توا

 

 

حقیقت ، مهمانی ناخوانده

گارگین فتائی

.

 

چه بنویسم

هر چه بنویسم

همه تکرار مکررات است

گرفتار در حصارهای بلندی

مدام تقلا می زنی

تا به ان سوی دیوار بپری

اما به آنچه می رسی

در خود فروماندگی است

به خود امید واهی می دهی

زیرا امید ،  دروغی شیرین است

و تو حقیقت تلخ را نمی خواهی

اما حقیقت بر سرت می کوبد

به تو می گوید

من همیشه و همه حال در کنار توام

 من مهمانی ناخوانده ام

اما چاره ای جز پذیرایی من نداری

حقیقت به تو می فهماند

که تلاش بیهوده نکن

آنچه باید واقع شود

سرانجام خواهد شد

و تو راه گریزی نداری

تنها با دروغ های زیبا

سعی می کنی

 این راه تلخ را شیرین سازی

اما درمیابی که شیرینی این راه

دلت را می زند

چرا که تمام تلاش تو

ساختن لذتی مصنوعی است

و سرانجام آنچه که برایت به جا می ماند

خشم و یاس و دلشکستگی است