تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

۶۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

لزوم انتشار فرهنگ لغات دو زبان ارمنی و فارسی

گارگین فتائی

.

 توجه به زبان ارمنی در ایران از چند لحاظ حائز اهمیت است

1: استقلال جمهوری ارمنستان و افزایش رفت و آمدهای توریستی ، مراودات تجاری و ادامه تحصیل در مقطع دانشگاهی.

این سه امر در واقع اساسی ترین دغدغه های ایرانیان در سفر به  ارمنستان است که لزوم یادگیری و توجه بیشتر به زبان ارمنی را توجیه می ساازد.

2: وجود اقلیت ارمنی به عنوان بزرگ ترین اقلیت دینی غیر مسلمان در ایران  و لزوم حفظ و پاسداشت از زبان و فرهنگ آنها در مدارس و انجمنهای ویژه خودشان.

3: نزدیکی واژگانی این دو زبان با هم و امکان احیاء واژه های کهن پارسی از طریق ذخیره عظیم واژگانی زبان ارمنی

مهم ترین کار در خصوص توجه و اهمیت به یک زبان ، انتشار و تدوین فرهنگ لغات آن زبان با زبان مبدا است .

در مورد زبان ارمنی لزوم دو گونه فرهنگ لغات یکی ارمنی به فارسی و دیگری فارسی به ارمنی احساس می شود.

در حال حاضر فرهنگ لغات در این زمینه متعلق به چندین سال پیش است و نه تجدید چاپی از آنها به عمل آمده و نه کتاب جدیدی در این زمینه انتشار یافته است.

درست است که در اینترنت امکاناتی برای ترجمه و معادل یابی اکثر زبانهای دنیا وجود دارد اما به جرات می توان گفت این معادل سازی ها و ترجمه ها هیچ گاه به غنای کتاب های فرهنگ لغات نمی رسد و بسیاری از موارد تخصصی تر را در بر نمی گیرد..

من خود درهنگام ترجمه یک متن از ارمنی به فارسی یا بالعکس  تنها به فرهنگهای لغات الکترونیکی یا آنلاین اکتفا نکرده ام زیرا در بسیاری از موارد یا معادلی برای واژه ای ثبت نشده و یا تنها یک معادل برای آن در نظر گرفته شده در حالی که یک واژه ممکن است چندین معنا داشته باشد.

از سوی دیگر همواره واژه های جدیدی وارد هر دو زبان مبدا و مقصد می شود دانستن معادل های آن بیشتر احساس می گردد و عدم تجدید چاپ کتاب های لغات قبلی این خلا را پر نمی سازد.

با توجه به وضعیت نابسامان کتاب و تیراژ پائین آن و نیز با عنایت به اینکه ناشران عمدتاً  به دنبال انتشار کتاب هایی هستند که پربازده باشد و سودشان را به انها برگرداند نظیر کتاب های کمک آموزشی و کنکور و غیره لذا به نظر می رسد که در زمینه های تخصصی تر حمایت های مالی نهاد های مربوطه مفید و ضروری است .

کمال تعجب

.

http://ehsanfatoollahi.blogfa.com/post/64

.

برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم . بیرون بیمارستان غُلغله بود . چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند . چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند .

وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند .

بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید .

پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود ، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا له شود . آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود .

.

ما بالاخره نفهمیدیم

بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آنور دیوار ؟

...

Duplicity

.

 

http://www.zabandanan.blogfa.com/post/55

.

 

 Every person sometimes, feel loneliness. loneliness does not just means that u are alone in the home or in another city. sometimes u are  with others, but ur thoughts are far away from theirs so u feel loneliness. what do you do if u hear that ur intimate friends are backbiting about u???. It is  somehow a bittersweet happening  . some people think that when others are  backbiting about them, it means that they are prosperous and even they are an  important person. But sometimes it is very painful , u understand that ur intimate friends that u were proud about them, are not  honest with u. It is not only about friends. This happening can be related to every part of society. People are not honest with each others. For example, when they do not like a person, their behaviour with him or her will be full of complimentary words. They can not be frank ,instead, they hide themself among the  sarcasms and mockery. they are so sank in duplicity and being two-faced , they can not even distinguish their real feelings. They have a different mask out of house, this mask respect others and likes every person. But their real face in the house, has the real feelings.

 

قلب مرده

گارگین فتائی

.

نمی دانم این را که می نویسم چیست

شعر است یا نه

دیگر نه ذوقی در من مانده

نه استعدادی برای وزن و قافیه

تنها می خواهم چند کلمه ای بنویسم

از قلبی که بد جوری شکسته است

قلبی  که دارد نفسهای آخرش را می کشد

دیگر قلب نیست

شاید چیزی شبیه آن باشد

این قلب به میل خود نمرده

بلکه او را کشته اند

آنهائی که خوش حالیشان

در خوار انگاشتن

در تحقیر دیگران است

آری دلم مرده است

اکنون مراسم تشییح جنازه اش برگزار می شود

همه می گویند

انشاء الله قلب آخرتان باشد

زیرا زمان زندگی قلبها سپری شده

و  تاریخ مصرف آنها دیگر گذشته است

و قلبها به تاریخ پیوسته اند

 

 

 

رها

گارگین فتائی

.

عمر ما در عبث بر فنا رفت

خود بدان کین جوانی هوا رفت

کل این زندگی بی هدف بود

تلخ و خالی زن هر وع صفا رفت

زندگی بر جوانان دنیا

نیک لیکن به ما ناروا رفت

دیگر این عمر کی آیدش باز

این چنین بر همه با جفا رفت

هر که گشته ز یک چیز محروم

هر کسی در رهی بی نوا رفت

ما که از هر کسی بی نوا تر

چون که دل ، بی کس از این سرا رفت

یار من روی کرد از من و سخت

بی تعلق به من خود سوا  رفت

عشق او بر دلم شد دوایی

کرد او بی دوایم رها رفت

او رها رفت

اورها رفت

او رها رفت

 

 

 

رسول نجفیان کجا شکیلا کجا!

گارگین فتائی

.

هر کس وقتی پای خو.دش را از ایران بیرون می گذارد و بویژه چنانچه بخواهد به ممالک اروپائی یا آمریکای شمالی و یا شرق آسیا برود آنچه بیش از همه نظرش را جلب می کند و با کشور خودش از زمین تا آسمان تفاوت در آن می بیند رعایت قانون در این گونه ممالک و عدم رعایت قانون و یا رعایت ناقص و حتی زیر سیبیلی در کردن قانون در ایران است .

این رعایت قانون در همه جنبه های زندگی در خارج دیده می شود از رعایت مقررات رانندگی تا حتی صف کشیدن و رعایت صف و تجارت و اقتصاد و رعایت نظم و امنیت.

یکی از مواردی که  رعایت آن در خارج و بخصوص آمریکا بسیار مهم است رعایت حقوق فرهنگی  و پدیدآورنده حق معنوی و حق مولف است که در مورد عدم رعایت اینگونه مسائل یسیار سخت گیری می شود.

به عنوان نمونه در ایران می توان با قیمتی بسیار نازل تمامی بازی های کامپیوتری و حتی انتی ویروسها و برنامه های کامپیوتری را خرید و به راحتی با ورود به سایت های مختلف برنامه ای را دانلود کرده و آن را روی کامپیوتر نصب کرد بدون اهمیت و توجه به اینکه ساخت این برنامه برای پدید آورنده آن میلیونها دلار هزینه داشته است .

اما در آمریکا چنین امکانی وجود نداردچون به محض نصب یک برنامه ای که به طور غیر مجاز وارد بازار شده سیستم کامپیوتر به مرکز هشدار داده و فوراً آن کامپیوتر از کار افتاده یا با مشکل مواجه می شود و یا اینکه با رفتن به هر سایتی ممکن است ویروسهای زیادی وارد کامپیوتر شما شود همچنین است وقتی  پیام داده می شود ادامه ورود به این سایت ناامن است و یا رفتن به آن بدون مجوز و پرداخت پول پیشنهاد نمی شود که اگر شما بدون اجازه صاحب آن وب داخل آن رفتید اعلامیه پلیس  اف بی آی روی کامپیوتر شما ظاهر شده و تنها کاری که باید بکنید این است که کامپیوتر خود را برای بازبینی اساسی نزد متخثصص کامپیوتر ببرید.

شما به راحتی هر فیلم و سریال ایرانی  را که می خواهید می توانید بعد از گذشت چند روز از اکران عمومی و در مورد سریالها حتی بعد از دوازده ساعت از پخش آن در تلویزیون  در یوتیوب نگاه کنید و حتی دانلود مجانی برای آن هست اما شما هیچ فیلم  و سریال غربی حتی فیلمهای بسیار قدیمی را هم نمی توانید مجانی در یوتیوب ببینید .

البته ممکن است این قانون شما را عصبانی کند اما وقتی کپی رایت در کشوری نباشد مثل ایران تبعا به راحتی هر کسی از روی فیلم و موسیقی کپی برداری کرده و آن را در معرض دید همگان قرار می دهد و نتیجه اش چیزی نمی شود جز ورشکستگی سینماها و فقر و گرفتاری و بیکاری و بدهیهای سنگین هنرپیشه ها و کارگردانها و خوانندگان و آهنگسازان چرا که وقتی شخصی می داند بعد مدتی اثر هنری که بر روی آن کلی هزینه شده به طور مجانی وارد اینترنت می شود دیگر پولی بابت دیدن یا نشیدن آن پرداخت نخواهتد کرد.

متاسفانه این اخلاق زشت و نادرست  در بیان ایرانیان مقیم آمریکا هم هست و اینها این رفتار را با خود به آمریکا آورده اند به عنوان نمونه به راحتی تمامی آهنگ های یک خواننده ایرانی چه داخلی و چه خارجی در اینترنت قابل  دانلود مجانی است  آن هم از طرف سایت های ایرانی و همچنین اشعار و کتابها و غیره و یا آهنگهائی که ساخته می شوند.

کسانی که بعد از انقلاب مدت زیادی در ایران زندگی کرده و بعد به  ـآمریکا آمده اند رسول نجفیان را خوب می شناسند مخصوصاً دو آهنگ معروف وی یعنی « میرن آدمها » و « بی بی جان » که این دو را با لحن بسیار زیبائی خوانده و سبک و صدایش بیشتر به آهنگهای سورناک و غمگین متناسب است.

رسول نجفیان هم اکنون از پسش کسوتان در عرصه موسیقی و شعر و هنر و کارگدانی و تئاتر وسینما و تلویزوین است .

متاسفانه خواننده ای به نام شکیلا در آمریکا چندین سال قبل این دو آهنگ معروف رسول نجفیان را بازخوانی کرد بدون اینکه اعلام کند که این آهنگها از ایشان هست و یا با اجازه ایشان این آهنگها را می خواند .

وقتی من این دو آهنگ را چه در ایران و چه در آمریکا داشتم زمزه می کردم کسانی که  از آمریکا به ایران آمده بودند و یا خود ایرانیان مقیم آمریکا که رسول نجفیان را نمی شناختند همگی به طور متفق القول می گفتند این آهنگها از شکیلا است بدون اینکه کوچک ترین اسمی از رسول نجفیان ببرند و حتی او را بشناسند.

شکیلا کجا و رسول نجفیان کجا رسول نجفیان را معرفی کردیم اما شکیلا خواننده ای متوسط است که به واسطه صدای نسبتاً خوبی که دارد تنها به بازخوانی آهنگ های دئیگران می پردازد و غیر از این هیچ هنر دیگری ندارد.

وقتی ما به امریکا می آیئم لا اقل ما هم با دیدن رعایت این همه قوانین اگر نه به دیگران لا اقل به خودمان احترام بگزاریم و هوای هموطنان خودمان را داشته باشیم-

 

 

 

بیشتر

حامد عسکری

.

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر

 با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر

 درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم

 قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر

 بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار

زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

 هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی

 بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر

 رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت

 من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر

 زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر

 بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر

 هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید

 هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

 بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"

خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...

 

 

یک دیدگاه مغرضانه در مورد کلیسای استخوانی در چک

جمع آوری و مقدمه از گارگین فتائی

 

 

من در یکی از پست های خود که در پستهای زیرین آن را  نیز مشاهده می کنید مطلبی گذاشتم تحت عنوان « جالب ترین کلیساهای جهان» که این مطلب را خود از وب دیگری و البته با رعایت  کامل امانت داری و تصریح نشانی اینترنتی آن وب گرفته بودم.

در یکی از کامنتهایی که یکی از خوانندگان در مورد این پست ارسال کرد در آن نوشته بود که این کلیسا از اجساد مسلمانان  و گویا در زمان جنگهای صلیبی ساخته شده است .

واقعیت امر این است که من در مورد این دیدگاه تا این زمان هیچ اطلاعی نداشتم و البته روش من در این گونه موارد این است که اگر در مورد امری تردیدی دارم و یا اطلاع دقیقی از آن نداشته باشم به منابع مختلف مراجعه می کنم تا ببینم آن جریان و یا امر واقعیت داشته و یا خیر و خلاصه صحت و سقم ان مطلب را مورد بررسی قرار می دهم .

با مطالعه ای که من کردم  به این نتیجه رسیدم که این دیدگاه معمولاً ازطرف افراطی ترین گروههای دینی مطرح شده همان گروه هایی که سعی می کنند به هر نحوی که شده نوعی نفرت و بیزاری از سایر ادیان در اذهان عموم ایجاد کنند . این روش همه گروههای افراطی دینی اعم از مسلمان (چه شیعه و چه سنی( و یا مسیحی ( چه گروههای متاخر و یا متقدم) و یهودی و سایر ادیان می باشد و البته از سوی سایر وبها انعکاس داده می شود .

تنها کافی است یک مطلب را در اذهان پیروان یک مذهب جا بیاندازید و آن را با ارائه متوالی و مرتب آن در کتابها و اینترنت به آن وجهه به ظاهر مستند بدهید و البته همین چند مورد برای تحریک احساسات یک جمعیت عظیم کافی است .

هیچ کس منکر جنگهای صلیبی و کشتارهای عظیمی که در آن صورت گرفته چه از طرف مسلمانان و چه مسیحیان نیست و اینکه جهان مسیحیت و بویژه دنیای کاتولیک بارها به این اشتباه خود اذعان نموده وخود اعتراف کرده که چه دست آوردهای فرهنگی و علمی و تجاری عظیمی از طریق همین جنگها و آشنایی اروپائیان با جهان اسلام نصیب دنیای غرب شده است اما اینکه از اجساد مسلمانان کلیسایی در اروپا ساخته شود واقعاً جای تردید است آن هم کلیسایی که اساس و بنیان آن محبت و تعالیم مهرانگیز و پر از بخشش مسیح است .

در تحقیقی که من به عمل آوردم معلوم شد که این اجساد نه اجساد مسلمانان بلکه اجساد بیماران بدبختی بوده که مبتلا به مرض طاعون بودند که در اروپای آن زمان همه گیر شده بود و اینکه اصلاً در زمان ساخت این بنا هیچ جنگی در آن منطقه بین مسلمانان و مسیحیان صورت نگرفته است .

البته اگر کسی مطلبی می نویسد باید با استناد و مدرک بنویسد تا آنجا که من مشاهده کردم این وب ها عمدتاً در نوشته های خود در مورد این امر از عبارت « گفته می شود » و یا « چنین گفته می شود» استفاده کرده اند

حال مطالبی در مورد این ادعا آورده می شود تا واقعیت امر آشکار گردد

.

کلیسایی با استخوانهای مسلمانان یا مسیحیان؟

  http://www.gomaneh.com/?p=248

.

آیا واقعا کلیسایی با استخوانهای مسلمانان ساخته شده است؟ داستان زیر مدتی است که در میان شبکه های اجتماعی، ایمیلها و حتی سایت های خبری دست به دست می شود:

در شهر سدلک واقع در جمهوری چک، کلیسایی هست که از چوب ،آجر و فلز درست نشده، بلکه از استخوان‌های مسلمانان درست شده است!

در سال ۱۲۱۸ پاپ وقت، برای نشان دادن غرورش، دستور داد این کلیسا را از استخوان‌های مسلمانانی که برای ساخت این کلیسا کشته شده بودند،درست کنند. در ساخت این کلیسا استخوان حدود چهل هزار مسلمان به کار رفته است!

http://uploadtak.com/images/8583659824718677529.jpg

نمونه این داستان را می توانید در ببینید.

http://shia-online.ir/article.asp?id=14063

اما واقعیت چیست؟

از استخوان هیچ مسلمانی بنا به دستور پاپ وقت (اسم ندارد؟) و از سر غرور او برای ساخت این نیایشگاه استفاده نشده است. اصلاً این کلیسای کوچک از استخوان ساخته نشده، بلکه در تزئینات داخل آن، استخوان اجساد کشته شده از طاعون و جنگ‌های محلی، به کار رفته است.

ابتدا و پیش از پرداختن به این امر، بهتر دیدیم به تعریف چند واژه‌ی مورد استفاده در متن که احتمالاً برایتان ناآشناست بپردازیم:

استودان (ossuary): به جایگاه نگهداری استخوان اطلاق می‌شود. استودان، حفره‌هایی است که به صورت‌های منظم و چهارضلعی یا بدون ترتیب و ساده‌تر در درون سنگ کوه ایجاد شده، استخوان‌های مردگان را در آن ‌نهاده و دهانه‌ی آنرا می‌بستند.

 استودان سدلک (Sedlec Ossuary): یک کلیسای کوچک کاتولیک، ساخته شده در پایین گورستان کلیسای همه‌ی قدیسان (All Saints) در سدلک، واقع در حومه‌ی کوتناهرا (Kutna Hora) در کشور چک می‌باشد. این نیایشگاه به سبک گوتیک ساخته شده و با بیش از ۴۰۰۰۰ عدد استخوان انسان، تزئین شده است. سالانه بیش از ۲۰۰۰۰۰ توریست از این مکان بازدید می‌کنند.

جلجتا: تپه‌ای بیرون شهر قدیمی بیت‌المقدس، که مسیح را در آن‌جا به صلیب کشیدند.

.

تاریخچه‌ی این کلیسا:

در سال ۱۲۷۸«هنری» راهب بزرگ کلیسای صومعه سیسترسی سدلک، به فرمان «شاه اوتاکار دوم»، پادشاه بوهم به سرزمین مقدس (موعود) فرستاده شد. وی در هنگام بازگشت از زیارت، مقداری از خاک «جلجتا» را با خود به ارمغان آورد و آن‌را به عنوان تبرک در این گورستان پاشید. این عمل او باعث شد که گورستان سدلک به محلی محبوب برای دفن مردگان در اروپای مرکزی مبدل شود. در اواسط قرن چهاردهم با گسترش مرگ سیاه یا طاعون در اروپای مرکزی (بیش از ۳۰ هزار نفر در سال ۱۳۱۸ در آنجا بخاطر طاعون بخاک سپرده شدند) و هم چنین در خلال جنگ‌های محلی مثل جنگ‌های Hussite هزاران نفر در این گورستان به صورت دسته‌جمعی به خاک سپرده شدند.

در حدود سال ۱۴۰۰ میلادی، یک کلیسای گوتیک در مرکز این گورستان بنا نهاده شد و سرداب و همچنین شیروانی کلیسا بعنوان «استودان» برای به امانت گذاشتن استخوان‌های یافت شده در گورهای دسته جمعی کشف شده در هنگام ساخت کلیسا، مورد استفاده قرار گرفت. بر طبق روایات، بعد از سال ۱۵۱۱ استخوان‌های انباشته شده، توسط یک راهب نیمه‌کور به صورتی مرتب در کلیسا چیده شد.

بین سال‌های ۱۷۰۳ تا ۱۷۱۰ میلادی، ورودی جدیدی ساخته شد و تعمیراتی در بنا صورت گرفت.

در سال ۱۸۷۰ میلادی منبت‌ کاری به نام فرانتیشک رینت (František Rint) از سوی خانواده‌ی شوارتزنبرگ(Schwarzenberg) استخدام شد تا کلیسا را با استخوان‌ها تزئین کند؛ که این تزئینات تا به حال در این کلیسا موجود است. گفته شده است که در تزئینات این کلیسا از استخوان‌های ۴۰٬۰۰۰ انسان استفاده شده است.

در سال ۱۹۷۰، فیلم‌ساز چکJan Svankmayer یک فیلم مستند ۱۰ دقیقه‌ای در مورد آن ساخت. می‌توانید فیلم را از اینجا ببینید.

http://www.sedlecossuary.com/Sedlec-Ossuary-Facts.html

.

ضمناً دوستان می‌توانند به تاریخ جنگ‌های صلیبی نیز مراجعه کنند. آنطور که پیداست در آن برهه از تاریخ، جنگی در این منطقه رخ نداده است!

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8%DB%8C

.

لینک های زیر را در همین زمینه ببینید:

http://www.artgraphica.net/art-shop/prague-kutna-hora-bone-church.htmhttp://www.ossuary.eu/index.php/cz/kostnice

http://www.sedlecossuary.com/History.html

http://www.ossuary.eu/index.php/cz/kostnice

http://en.wikipedia.org/wiki/Sedlec_Ossuary

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%AF%D9%84%DA%A9

.

گفتار ویکیپدیا در مورد کلیسای استخوانی

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%AF%D9%84%DA%A9

 

.

استودان سدلک

 

 مختصات: ۴۹°۵۷′۴۳.۰۴″ شمالی ۱۵°۱۷′۱۷.۸۵″ شرقی

 

 .

چلچراغی از استخوان انسان

http://uploadtak.com/images/46369339692577573124.jpg

 

.

 نمای خارجی نیایشگاه

http://uploadtak.com/images/33455175528862645229.jpg

 

 

اَستودان سِدلِک (در زبان چک: Kostnice v Sedlci) یک نیایشگاه کوچک مسیحی کاتولیک است که در طبقهٔ زیرین گورستان کلیسای همه قدیسان در سدلک از حومه‌های شهر کوتنا هرا در جمهوری چک قرار دارد. تخمین زده می‌شود که برای تزئینات داخلی این استودان از استخوان‌های ۴۰٬۰۰۰[۱] تا ۷۰٬۰۰۰ انسان که پیشتر در محوطه کلیسا به خاک سپرده شده بودند استفاده شده است. این استودان از مهمترین مراکز گردشکری در جمهوری چک است و سالانه حدود ۲۰۰ هزار نفر از آن بازدید می‌کنند.

.

تاریخچه

هنری راهب بزرگ کلیسای صومعه سیسترسی سدلک به فرمان شاه اوتاکار دوم، پادشاه بوهم در سال ۱۲۷۸ به سرزمین مقدس فرستاده شد. در هنگام بازگشت از زیارت، او مقداری از خاک سرزمین مقدس را با خود به ارمغان آورد و آنرا بعنوان تبرک در این گورستان پاشید. این کار او باعث شد که گورستان سدلک به محلی محبوب برای دفن مردگان در اروپای مرکزی مبدل شود. در سالهای میانی قرن چهاردهم با گسترش مرگ سیاه یا طاعون در اروپای مرکزی و هم چنین در خلال جنگ‌های محلی اوایل قرن پانزدهم هزاران نفر در این گورستان به صورت دسته جمعی به خاک سپرده شدند.

در حدود سال ۱۴۰۰ میلادی، کلیسایی با معماری گوتیک در مرکز این گورستان بنا نهاده شد، و استخوان‌های یافت شده در گورهای دسته جمعی —که در هنگام ساخت کلیسا کشف شده بودند— در سرداب و همچنین شیروانی کلیسا به امانت سپرده شدند. بر طبق روایات، بعد از سال ۱۵۱۱ استخوان‌های انباشته شده توسط یک راهب نیمه‌کور به صورتی مرتب در کلیسا چیده شد.

در سال ۱۸۷۰ میلادی منبت‌کاری به نام فرانتیشک رینت (František Rint) از سوی خانواده شوارتزنبرگ (Schwarzenberg) استخدام شد تا کلیسا را با استخوان‌ها تزئین کند که این تزئینات تا بحال در این کلیسا موجود است. گفته شده است که در تزئینات این کلیسا از استخوان‌های ۴۰٬۰۰۰ انسان استفاده شده است.

 

 

 

 

سرنای بیهوده

گارگین فتائی

.

جویش معشوق چه زیبا بُوَد

چون حریری بر رخ دیبا بُوَد

چون منی بی بهره از محبوبه ای

بهر من کی عاشقی رعنا بُوَد ؟

بهر هر کس داشت معنایی عمیق

تا رسد بر من چه بی معنا بُوَد !

هر که ارزش یافت از وصلی به عشق

وصل من بی سود و ناخوانا بُوَد

بهر هر کس عاشقی آسانی است

بهر من چون دور از این دنیا بُوَد

این خدای عاشقان یار همست

حال من را آگه و بینا بُوَد

هر چه گویم چون بُوَد بی فایده

پس چرا بادی بر این سرنا بُوَد !

 

بهتر است

فاضل نظری

.

مرگ در قاموس مــا از بـی وفایــی بهتر است

 در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصـــه ی فــرهـاد دنیــــا را گـرفت ای پادشـــاه

دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است

تشنگانِ مِهـــر محتــــاج ترحـــم نیستند

کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -

آشنایـــم کن ولـــی نا آشنایـــی بهتــر است

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

دلبــری خوب است، اما دلربایــی بهتر است

هر کســی را تاب دیدار سر زلف تـــو نیست

اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

کاش دست دوستی هرگــز نمی دادی به من

« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است

 

َ