تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

مقام حضرت مریم در مسیحیت و اسلام

ترجمه و تحقیق از گارگین فتائی

 

حضرت مریم در هر دو دین مسیحیت و اسلام ، دارای ارج و احترام و نیز تقدس است که به بررسی مقام وی در این دو دین و نیز فرقه ها و کلیساهای گوناگون مسیحی می پردازیم .

 

.الف:مقام مریم در مسیحیت

.1: در کلیسای کاتولیک

حضرت مریم در کلیسای کاتولیک اهمیت فراوان برای مریم و مقام او قائل شده و حتی او را واسطهء بین انسان و خداقرار می دهند. آنها به تقدس و باکرگی مریم تا پایان عمر معتقد بوده و نیز معتقدند که مریم نیز همانند مسیح به آسمان عروج نموده است . در این کلیسا دعاهای فراوانی در مورد مریم و مقام او وجود دارد  که همواره در مراسم این کلیسا این دعاها خوانده می شوند .

 

 

2: در کلیسای پروتستان

آئین و کلیسای پروتستان اعتقادی به مقدس بودن و باکره بودن مریم ندارد و معتقد است که مریم پس از به دنیا آوردن عیسی فرزندان دیگری نیز به دنیا آورد

در خصوص عدم تقدس مریم معتقد است

بر اساس روایت «انجیل»، «مریم» یک دختر عادی بود که تنها در روزهای اعیاد یهودیان به اورشلیم و «هیکل» (هیکل به معنی معبد است و شاید منظور معبد اصلی اورشلیم باشد) می‌رفت. در زندگی او پیش از سخن گفتن خداوند با وی، هیچ نشانه‌ای که حکایت از برتری و برگزیدگی او باشد، وجود نداشت. در «انجیل» همچنین هیچ اشاره‌ای بر خدمت کردن «مریم» در معبد در کودکی و یا بزرگسالی وجود ندارد. بر اساس اعتقاد مسیحیان، آنچه موجب انتخاب «مریم» به عنوان مادر و به دنیا آورنده «عیسای مسیح» بود، صرفا یک انتخاب بود که از جانب خداوند و با حکمت او انجام گرفت.

در خصوص  عدم باکرگی مریم تا پایان عمر نیز این کلیسا می گوید که آیاتی در انجیل صراحتاً اعلام می کند که عیسی دارای برادرانی بوده است و اساساً این کلیسا معتقد به نص صریح کتاب مقدس است .

 

انجیل مرقس 2:6-3

چون روز سبت رسید، در کنیسه تعلیم دادن اغاز نمود و بسیاری چون شنیدند، حیران شده گفتند: از کجا بدین حکمت است که به او عطا شده است که چنین معجزات از او صادر می گردد؟

مگر این نیست نجار پسر مریم و برادر یعقوب و یوشا و یهودا و شمعون؟ و خواهران او اینجا نزد ما نمی باشند؟ و از او لغزش خوردند.

 

 

 انجیل یوحنا 3:9

 پس برادرانش گفتند: از اینجا روانه شده، به یهودیه برو تا شاگردانت نیز ان اعمالی را که تو می کنی ببینند

 

انجیل متی 46:12-470

 او با ان جماعت هنوز سخن می گفت که ناگاه مادرش و برادرانش در طلب گفتگوی وی بیرون ایستاده بودند.

و شخصی وی را گفت: اینک مادر تو و برادرانت بیرون ایستاده، می خواهند با تو سخن گویند                                                                                                 

 

 درست است که کلیسای پروتستان اعتقادی به تقدس مریم ندارد ولی به مقام او احترام می گذارد

 

3: در کلیسای ارتودکس و کلیسای حواری ارمنی

در کلیسای ارتودکس و کلیسای حواری ارمنی ،  مقام مریم تغریباً مقامی بینابین میان دو کلیسای کاتولیک و پروتستان است بدین معنا که تقدس و باکرگی مریم و نیز عروج او به آسمان را می پذیرد ولی مقام او را تا حد کلیسای کاتولیک بالا نمی برد .

به عقیده کلیسای حواری ارمنی لفظ برادر در کتاب مقدس تنها به معنی برادر خونی نیست بلکه به اقوام نزدیک و افرادی که از یک ایل و تبار هستند نیز اطلاق می شود

 

 

 پیدایش 8:13

پس ابرام به لوط گفت: «زنهار در میان من و تو، و در میان شبانان من و شبانان تو نزاعی نباشد، ‌زیرا که ما برادریم.

 

 همچنین برادر به افراد یک قوم نیز اطلاق شده است

 

 خروج11:2

و واقع شد در آن ایام چون موسی بزرگ شد، نزد برادران خود بیرون آمد، و به کارهای دشوار ایشان نظر انداخته، شخصی مصری را دید که شخصی عبرانی را که از برادران او بود می زد.

 

 همچنین به کسانی برادر اطلاق می شود که حرف خدا را شنیده و فرامین او را اطاعت می کنند

 

  متی 48:12-50

 در جواب قایل گفت: کیست مادر من و برادرانم کیایند؟

و دست خود را بسوی شاگردان خود دراز کرده، گفت: اینانند مادر من و برادرانم.

زیرا هر که اراده پدر مرا که در اسمان است بجا اورد، همان برادر و خواهر و مادر من است.

 

علاوه بر این در میان ملل شرقی فرزندان خویشاوندان نزدیک نیز برادر و خواهر اطلاق می شدند (1)

بنابراین در اینجا منظور از برادران عیسی احتمالاً فرزندان خویشاوند نزدیک وی مثلاً پسر عمو و امثالهم می باشد .

 

ب: در اسلام

در اسلام نیز مریم موسوم به مریم عذرا و نیز از زنان مقدس می باشد

 

1: در روایات

مریم، بر اساس روایات اسلامی شیعه و سنّی، یکی از چهارزن برگزیده عالم(خدیجه، فاطمه، مریم، آسیه زن فرعون) است. پیامبر اسلام در این مورد گفته:

 

در روایات از چهار زن به عنوان بهترین زنان بهشتی یاد شده است. از جمله پیامبر اسلام فرمود

: "خیر نساءالجنّهْْ ، مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم امرأهْْ فرعون". (2)

« بهترین زنان بهشت مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم هستند  »

در روایت دیگر به این تعبیر امده است:

" افضل نساء الجنهْْ أربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم امرأهْْ فرعون"(3)

بهترین یا برترین زنان بهشتی: مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد(ص) و آسیه دختر مزاحم (زن فرعون) می باشند.

وی تا پایان عمرش ازدواج نکرد و باکره ماند.(4)

مریم در سن ۶۳ سالگی وفات کرد.(5)

 

 

2: در قرآن

. به روایت قرآن، همسر عمران، در هنگام بارداری، آن چه در رحم داشت، برای خدمت در بیت المقدّس نذر کرد. با این که فرزند عمران، دختر بود، او را در خدمتگزاری معبد آزاد گذاشتند. حنّه او را مریم به معنی عبادت کننده نام نهاد. شوهرخاله اش زکریا توانست کاهنان را متقاعد کند تا مریم برای خدمتگزاری معبد سلیمان در اورشلیم ساکن شود.

قرآن اشاره‌ای به ازدواج مریم با یوسف نکرده، و هجرت ایشان به مصر را هم ذکر نمی‌کند.

 

در سوره آل عمران آیهٔ ۴۲ چنین آمده‌است:

ذَٰلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ ۚ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ

 

«و فرشتگان مریم را گفتند ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته، و بر تمامی زنان دو جهان برتری داده‌است، ای مریم فروتنی کن برای پروردگار خود، و سجده به جای آور، و با نمازگزاران به نماز بایست»

 

 

نزول وحی بر مریم

 در سورهٔ مریم آیه ۱۷ چنین آمده‌است:

فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا

 

 

 «ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم، و مریم او را چون انسانی بی عیب و نقص تصوّر می‌کرد

 

 در قرآن هنگامی که مادر مریم، مریم را به دنیا آورد و دانست که او دختر است، چنین گفت:

 

فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالأُنثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وِإِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ

سورهء آل عمران آیه 36

 

 «چون فرزند خویش بزاد، گفت: ای پروردگار من، این که زاییده‌ام دختر است- و خدا به آنچه زاییده بود داناتر است- و پسر چون دختر نیست. او را مریم نام نهادم. او و فرزندانش را از شیطان رجیم در پناه تو می‌آورم

 و اینچنین است که مریم و فرزندش عیسی مسیح از شیطان در پناه خدا قرار دارند.

مریم پس از تولد عیسی زندگی عادی داشت و حواریون عیسی در خدمت مریم بودند. (6)

 

 .

زیرنویس

1: شوقاردزداک ( نورافشان ) – نوشته اسقف اعظم آرداک مانوکیان – انتشارات شورای خلیفه گری ارامنه تهران – 2009 -  جلد دوم  - صفحات 56و57 ( به زبان ارمنی )

2: بحارالانوار، ج 13، ص 162

3: همان

http://noorportal.net/394/399/402/4634.aspx

4: بحارالانوار, ج ۱۴, ص ۲۰۳, ح ۷, ۱۶

5: ناسخ التواریخ, جلد حضرت عیسی, ص ۱۱۳

6: fa.wikipedia.org/wiki/مریم

 

 

سمفونی شماره ۹ بتهوون ، بزرگ ترین اثر موسیقی جهان

 جمع آوری و اضافات از گارگین فتائی

.

اگر هایدن با 104 سمفونی ، معروف به پدر سمفونی است بتهوون با 9 سمفونی خود به « سلطان سمفونی» مشهور شد زیرا او با بسط و توسعهء سمفونی ، آن را به صورت حرفه ای و کنونی در آورد به نحوی که پس از بتهوون دیگر هر کسی نمی توانست به راحتی سمفونی بسازد و ساختن سمفونی یکی از پیچیده ترین کارها شد که زمان ساخت آن حد اقل چندین سال طول می کشید

این سمفونی در ر مینور اپوس 125 به « کورال سمفونی » هم معروف است زیرا قسمت نهایی آن به همراه آواز و کر دسته جمعی است . بتهوون هم بر حسب اتفاق به فکر آوازی کردن قطعه آخر افتاد زیرا سمفونی ، متشکل از قطعات سازی است .این آواز بر اساس منظومه سرود شادمانی شیلر ، شاعر آلمانی که در ستایش و تمجید از خداوند است تنظیم شده است .

بتهوون در هنگام تصنیف این اثر کاملاً در فغر و تنگ دستی به سر می برد ولی مشکل اصلی او چیز دیگری بود .

در واقع علت اینکه این اثر تبدیل به بزرگ ترین اثر موسیقی جهان شده است هم همین است و این مشکل ، مشکل شنوایی او بود که روز به روز سنگین تر شده و در هنگام تصنیف این اثر او کاملاً ناشنوا شده بود حتی او به خاطر ناشنوایی یک بار خواست دست به خود کشی بزند ولی دربرابر مصائب خود ، دلیرانه مقاومت کرد .

سمفونی نهم در چنین روزهای دشواری ساخته شد و عجیب است که در بیان شادی و تسکین اندوه دردمندان بر می آید و واقعاً این اعتلای روحی از کسی که از تیره روز ترین مردم زمان خود بود عجیب به نظر می آید .

بتهوون در تصنیف این اثر حتی یک قطعه موسیقی هم قادر به شنیدن نبود و عجیب است که در جنین شرائطی فردی به ساختن آهنگ ان هم از نوع سمفونی یعنی پیچیده ترین نوع آن که ساخت آن نیاز به صرف چندین سال وقت و تخصص و تجربه و هماهنگی دارد بپردازد !

زمان اجرای این کنسرت برای اولین بار در هفتم ماه مه 1824 برای جهان موسیقی کلاسیک یک روز تاریخی و به یاد ماندنی بود زیرا مردم از کف زدن و تشویق مداوم بتهوون در حین اجرای این اثر دست بر نمی داشتند .

 

 

سمفونی شماره ۹ در مینور اپوس ۱۲۵ آخرین سمفونی بتهوون است، لیکن تم‌ها و نغمه‌های موسیقایی آن سال‌ها قبل از تصنیف این اثر در ذهن آهنگساز شکل گرفته است. حتی قطعه فانتزی کرال در دو مینور اپوس ۸۰ که در سال ۱۸۰۸ ساخته شده‌است شباهت‌هایی در قسمت تم‌های آوازی به سمفونی نهم که سال‌ها بعد از آن نوشته شد، دارد.

 

 .

رابطه سمفونی نهم بتهوون با سیاست

این سمفونی یکی از آثاری است که در تاریخ سیاست از آن استفاده شده است و در ‏میان هر دسته و هر ایدئولوژی ای طرفداران بسیاری دارد. انگلس می‌گوید: "روزی که بشر سمفونی نهم را آیین رفتاری خود قرار دهد آن روز ‏بتهوون جایگاه حقیقی خود را یافته‌است." و بیسمارک اعتقاد داشت که : "اگر من ‏سمفونی نهم را بیشتر گوش کرده بودم امروز بسیار شجاع‌تر بودم." به گفته هیندنبورگ: ‏‏"امروز اشک‌های زیادی در خانواده‌های آلمانی می‌ریزد، ولی بتهوون به ما می‌آموزد که ‏اگر کسی خود را در اختیار موسیقی او بگذارد نمی‌تواند نگون‌بخت بشود. او ‏تسکین‌دهنده رنج‌های ماست." در زمان جنگ دوم جهانی آلمانی‌ها هر جا را اشغال می‌‏کردند، این سمفونی را می‌نواختند. این سمفونی برای تولد هیتلر نواخته شد. نخست‌وزیر زیمباوه آن را به عنوان سرود ملی کشورش انتخاب کرد، واتیکان از این سمفونی ‏دفاع کرد و بالاخره "سرود شادی (Ode to Joy)"، موومان چهارم این سمفونی، به عنوان سرود رسمی اتحادیه اروپا انتخاب شد.‏ بتهوون در این سمفونی باکلام از اشعار جاودانه و بشردوستانه شیلر استفاده کرده است که این اشعار به نوعی بازگویی مضمون شعر بلند سعدی ،"بنی آدم اعضای یک پیکرند"است .

 

 .

چکامه یا منظومهء سرود شادمانی اثر  شیلر

یاران من !این سان - غمین - نسرایید! بگذارید تا نغمه ای دیگر ساز کنیم طرب افزاتر و بسامان تر شادی... شادی

 شادی ای زیبا اخگران خدایان ای دخت حریم قدسیان مدهوش از آذر تو ره می یابیم به بارگاه اهورایی تو ای بارقه افلاکی سمر و جادوی تو برمی بندد آنچه را که تداول دوران از هم گسیخته است آدمیان به برادری خواهند رسید آنجا که شهر لطفت سایه می گستراند

هرکه به اوجی رسید تا به یاری دست یاری داد یا دختی از حریم عفاف را دلدار گشت اوست شوریده ذوق و واصل به دیار شوق نیز هر کس که خودرازنده جانی در دایره گیتی می نامد آن کس که این کمترین را نیارد گریان گلیم خویش از این جمع برکند

شادی را تمامی ساکنان ملک وجود از پستان طبیعت می نوشد همگان چه پاکان و چه ناپاکان ردپای گل سرخ را می پوید شادی به ما و دختر رز بوسه‌ها فشاند دوستی که تا پرتگاه مرگ نیز آزموده شده هم اوست که شوق وصال از این سوی در حشره آفرید و کروبیان را از آن سوی برآستان پروردگار به پا داشت

 

 سرخوش آنگونه که خورشیدها درصحنه شکوهمند آسمان شناورند شما نیز ای برادران در مدار خویش ره پویید شادان آن سان که شاهد فتح درآغوش پیروزی می جهد

اینک ای آدمیان گردهم آیید به خود و به اهل جهان کمال خویش را بوسه دهید هان ای برادران بر بام خیمه اختران پدری مهربان ماوی گزیده است

اینک ای آدمیان به سجده درآیید وای جهان جان جهان را دریاب او را برفراز خیمه ستارگان بجوی که او بر بام اختران منزل گرفته است

 

.

منبع

1.مجله اینرتنتی سور مهر(انتشار

 

2: تقسیر موسیقی – سعدی حسنی – دوره کامل – انتشارات صفی علیشاه – چاپ دوم 1368

3: ویکیپدیای فارسی

 

 

من

گارگین فتائی

.

من!

میم و نون

من یعنی من خودم هستم

با تمام آن چیزهایی که من را « من » می سازد

با تمام خوبیها و بدیهایم

با تمام مشکلات و گرفتاریهایم

و تمام اینها مجموعه ای به نام  « من » را می سازند

شاید اگر یکی از اجزاء این مجموعه نبود

دیگر منی وجود نداشت

شاید « من » به « تو » تبدیل می شد

و یا به « او» یی دیگر

به هر حال هر چه بودم دیگر من نبودم

« من » ضمیر عجیبی است!

نشان دهندهء هویت شخص

و البته ضمیر تکبر

ضمیر « منم منم » کردن ها

و گاهی ضمیر ناله و شکایت

چرا من!

و گاهی نیز ضمیر تردیدها

منو می گی؟

و زمانی نیز ضمیری ترحم آمیز

مگه من چکار کردم!

ضمیر من

همیشه و در همه حال

در همه زمانها

و نزد همهء اقوام

ضمیر اول است

اول شخص مفرد

چرا که در تمام نقاط دنیا

انسان اول از خود شروع می کند

خود را اول و مقدم می دارد

این من برتر

و البته در دید بسیاری از افراد

این « من بدبخت»

اما عمر این من محدود به این دنیاست

تا زمانی که در این دنیا هستی

می توانی به خودت « من » بگویی

این من تا آخر این دنیا هواره با توست

اما وقتی از این دنیا رخت بربستی

دیگر نمی توانی به خودت بگویی من

دیگر منی وجود نخواهد داشت

هستند کسانی که این « من » را در خود می کشند

تا به جای من « او» در وجودشان تجلی یابد

و بوده اند من هایی که به خاطر دل باختگی

از خود گذشته اند تا به « تو » ی معشوق برسند

که البته باز هم تمام اینها را برای ارضاء خود کرده اند

با کشتن من سفلی

به منی علیا

به منی بالاتر رسیده اند

اما از وجود « من » رهایی نیافته اند

من هر کاری بکند

باز « من » است

همان من خودخواه

که دست به هر کاری میزند

هر انسانی از زمانی که به دنیا می اید

با گریه های خود به  دیگران می فهماند

که منی دیگر  پای به این دنیا  گذاشته است

منی دیگر یعنی منی تازه آمده است

که او نیز همه چیز را برای خود می خواهد

من یعنی

من برتر از دیگران هستم

یعنی من موجه تر

یعنی من اولی تر

یعنی من صالح تر

و این برخورد « من » ها با هم

دنیا را به جهنم تبدیل کرده است

جهنم در همین دنیاست

در درون تو

در « من » بودن تو

در « من » بودن دیگران

و در « من » بودن تمام انسانها

 

 

 

 

 

ریشهء واژهء دین

تحقیق از گارگین فتائی

 

 در اینجا ما در صدد تبیین و توضیح واژهء دین نیستیم بلکه سعی در ریشه یابی این واژه  در چند زبان داریم .

در زبان فارسی واژهء دین ریشه در واژهء اوستائی « دائِنا» دارد . که از مصدر دا به معنی اندیشیدن و شناختن است . در اوستا آن را به معنی یکی از نیروهای پنجگانهء آدمی به معنی وجدان یا نیروی ایزدی  بازشناسی نیک از بد تعبیر کرده اند. در مفهوم اوستائی ، واژهء دین به مفهوم عرفان به معنی خداشناسی نزدیک است .

در زبان عربی دو نظر بین پژوهشگران در مورد واژهء دین وجود دارد  . بسیاری از محققین معتقدند که واژهء دین به معنی کیش و مذهب در زبان عربی هیچ پیوندی با واژهء دائنای اوستائی نداشته بلکه ریشه در واژهء اکدی « دنو» یا « دینو » به معنی قانون و حق و داوری دارد .

عده ای از محققین هم معتقدند که واژهء دین در زبان عربی ریشه در واژهء دین فارسی دارد که اعراب از این واژه کلماتی چون تدین ، متدین  و ادیان را ساخته اند .

 در زبان ارمنی واژهء دین معادل  կրօն  به انگلیسی kron  است که ریشه در واژهء կրել  به انگلیسی krel  به معنای حمل کردن ، بردن و تحمل کردن دارد  که در این معنا با مفهوم شریعت در مسیحیت پیوند دارد بدین معنا که در مسیحیت ، دین عمدتاً به معنی شریعت است که از طریق آن ما می شناسیم چه چیزی گناه است  و به همین دلیل تعهداتی بر دوش انسان می گذارد ولی برای نزدیکی به خدا شریعت کافی نبوده و نیازمند به روش مبتنی بر فیض الهی هستیم

این واژه از سال 1200 وارد زبان انگلیسی شده است و به طور کلی به معنای  اظهار زندگی ملزم به تعهدات و قسمهای رهبانی و نیز رفتار دال بر اغعتقاد به قدرت الهی است .

این  واژه ریشه در واژهء relegare به معنای خواندن و مرور کردن دوباره دارد ولی در ریشه شناسی عمومی ( در میان نویسنده  های باستانی ) و تعدادی از نویسنده های جدید  ریشه در واژهء religare  به معنای متعهد ساختن سفت و سخت و تعهد بین انسان و خدایان دارد . ریشهء دیگری که برای آن متصور است .   religiens به معنای مراقب و متضاد negligens است و از سال 1300 به معنی نوع خاصی از ایمان هم ثبت شده است .

مفهوم نوین آن به معنی شناخت و اطاعت و " پرستش شخص نادیده دارای قدرت برتر " از سال 1535 ایجاد شد .

واژهء Religious به معنای مذهبی برای اولین بار در سال 1225 گزارش شده است

بنابراین در زبان فارسی بیشتر مفهوم نظری دین به معنای شناخت و در زبانهای ارمنی و انگلیسی بیشتر مفهوم عملی دین به معنای تعهد و الزام مد نظر بوده است .

 

 

 

منابع

1: اوستا – گزارش سرودها و متنهای ایرانی  - گزارش و پژوهش از جلیل دوست خواه – انتشارات مروارید – چاپ سوم 1375 – جلد دوم صفحات 986 و 987

2: فرهنگ ارمنی به فارسی  - تالیف وارتان هاروتیونیان – انتشارات نائیری – چاپ سوم 1384

3: The Online Etymology Dictionary - www.etymonline.com

 

 

 

 

من هستم

گارگین فتائی

.

در کتاب مقدس در یاب خروج آیات 13 تا 15چنین آمده است

 

موسی‌ به‌ خدا گفت‌: «اینک‌ چون‌ من‌ نزد بنی‌اسرائیل‌ برسم‌، و بدیشان‌ گویم‌ خدای‌ پدران‌ شما مرا نزد شما فرستاده‌ است‌، و از من‌ بپرسند که‌ نام‌ او چیست‌، بدیشان‌ چه‌ گویم‌؟»

خدا به‌ موسی‌ گفت‌: «هستم‌ آنکه‌ هستم‌.» و گفت‌: «به‌ بنی‌اسرائیل‌ چنین‌ بگو: اهْیه‌ (هستم‌) مرا نزد شما فرستاد.»  ۱۵ و خدا باز به‌ موسی‌ گفت‌: «به‌ بنی‌اسرائیل‌ چنین‌ بگو، یهوه‌ خدای‌ پدران‌ شما، خدای‌ ابراهیم‌ و خدای‌ اسحاق‌ و خدای‌ یعقوب‌، مرا نزد شما فرستاده‌. این‌ است‌ نام‌ من‌ تا ابدالا´باد، و این‌ است‌ یادگاری من‌ نسلاً بعد نسل

 

 

بحث در مورد اهیه و شکل معروف تر آن یعنی « یهوه» است

 

در ویکیپدیا در مورد یهوه چنین می خوانیم

یهوه یا ی‌هوه به انگلیسی (Yahweh؛ زبان های دیگر: عبری: יהוה) نام اختصاصی خدا در زبان عبری است. نامی که بر اساس تورات خدا در میقات موسی خود را بدان نام خواند. این نام ۵۴۱۰ بار در عهد عتیق آمده‌است.

اسم ذات احدیت است و دلالت بر سرمدیت آن ذات مقدس نماید. از نظر معنی به لفظ اهیه (به معنای هستم آنکه هستم) شباهت دارد که غالباً به رب (ادونای) ترجمه می‌شود

 

در ویکی واژه هم در مورد یهوه چنین می خوانیم

یهوه «منم که منم » یا «هستم آنکه هستم » معنی می‌دهد. و شاید «یاهو» مخفف یهوه باشد. (قاموس کتاب مقدس )

. کلمه یهوه در زبان سامی از چهار حرف اصلی (ی ،ه' ، و، ه') ساخته شده و تلفظ اصلی و ابتدایی این واژه «یَهُو» و «یاهو» بوده‌است و به معنی ابدیت و سرمدیت.

برخی صورت قدیمی فعل «بودن » به زبان عبری و اسم خاص ذات خداوند می‌دانند. از کلمه فوق دو معنی «من هستم ذاتی که هست » و «من هستم ذاتی که من هستم » استنباط می‌شود.

 

بنابراین معنی یهوه و اهیه به معنی من هستم و یا هستم آنکه هستم می باشد.

 

این نام در نزد یهودیان  مقدس ترین نام بوده

رسم بر این بوده که در گذشته که صنعت  چاپ اختراع نشده بود هر شنبه روحانیون و عالمین یهودی در کنیسه ها جمع شده و به قرائت و رونویسی مو به موی تورات می پرداختند یه گونه ای که گفته می شود حدود یک میلیون و دویست هزار قاعده دستوری و نگارشی در نگارش تورات رعایت شده است .

شاید اگر اوستا هم توسط کاتبین مرتباً در آتشکده ها رو نویسی میشد به طور کامل  تا امروز باقی می ماند.

باری این کاتبین چنان نام یهوه را مقدس می دانستند که هنگامی که در نوشتن آیات تورات به نام یهوه بر می خوردند قلم خود را عوض کرده و با رنگ دیگر نام یهوه را می نوشتند.

 

در مورد این تعریف نکاتی به ذهنم رسید که در اینجا ارائه می دهم.

.

1:خلاصه ترین تعریف

 این تعریف که تعریف خداوند است در واقع خلاصه ترین تعریف از خودش می باشد .زیرا تنها با دو یا سه کلمه خداوند را توصیف نموده و نیازی به اطاله کلام و توضیحات فراوان برای توصیف خود ندارد.

 

2: اصیل ترین تعریف

با توجه به اینکه موسی در هنگام سخن گفتن با خداوند در کوه سینا ،  نام وی را از خود او پرسیده بنابراین این نام باید اصیل ترین نام خداوند باشد زیرا او خود این نام را بر زبان آورده است و نامی نیست که انسانها ان را ساخته باشند.

 

3: تنها وجود

من هستم

یعنی تنها من هستم و هر چه غیر از من است همگی نسیتی هستند .

هر چه جز من باشد روزی نابود خواهد شد و تنها من هستم .

 

4:دائمی بودن

 من هستم

یعنی من همیشه هستم

از ازل و قدیم و گذشته بوده ام

در زمان حال هستم

و در اینده نیز خواهم بود

تا ابد الآباد

 

5:پدید آورنده

 من هستم

 با آن جمله « من هستم » ی که ما بر زبان می آوریم فرق دارد.

وقتی ما می گوئیم من هستم یعنی می خواهیم بگوئیم که من وجود دارم اما در مورد خداوند وقتی می گوید من هستم به معنی این است که من هستی هستم ، من خود هستی هستم.

آن نوع هستی که هست کننده سایر موجودات و پدید اورنده انهاست یعنی معادل همان واجب الوجود که اگر نباشد چیزی هست نخواد شد.

یعنی هستی دیگران به هستی من وابسته است.

 

6: برترین بودن

من هستم

تنها خداوند است که می تواند منیت خود را نشان دهد و سایر موجودات و بویژه انسانها باید این منیت و کبر و غرور را از خود بیرون کنند بنابراین ضمیر « من » در این تعریف به این معنی است که تنها خداوند می تواند خودش باشد و بگوید من و بقیه باید متواضع و فروتن باشند و حق منم منم کردن ندارند.

 

7: وجود واقعی

هستم آنکه هستم

بعنی تنها من همانی هستم که می نمایم و بفیه آن چیزی نیستند که در نظر می آیند

این بدین معنی است که هر چه جز اوست خلقتش ناقص است و هر کاری کند باز خلقتش کاملا از خودش نیست بلکه وابسته به خلقت های دیگر است .

همین امر وجود واقعی وی را خدشه دار می سازد اما یهوه واقعا خودش است و خلقتش از وجود دیگری نشات نمی گیرد.

 

 

 

.

منابع

 غت نامه دهخدا

فرهنگ لغت معین

http://fa.wiktionary.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D9%87

http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D9%87

مستر هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ مستر هاکس. چاپ اول. تهران: اساطیر، ۱۳۸۲. ۹۸۶.

کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید. ترجمهٔ فاضل‌خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن. چاپ اول. تهران: اساطیر، ۱۳۷۷. ۱۱۱.

جان بایر ناس. تاریخ جامع ادیان. ترجمهٔ علی‌اصغر حکمت. چاپ یازدهم. تهران: انتشارات علمی وفرهنگی، ۱۳۸۰. ۴۹۲-۴۹۴.

 

 

کتابخانهء واتیکان و گنجینه های کهن

منبع : کتاب واتیکان – گرد آوری و تنظیم : مصطفی بروجردی ، برای دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی – انتشارات وزارت امور خارجه – 1380 صفحات 144 تا 146( از سری کتاب های سبز)

خلاصه نویسی از گارگین فتائی

.

 

 

 

کتابخانهء واتیکان از اواخر قرن پانزده تشکیل شده و طول قفسه های آن سه هزار متر است . این کتاب خانه از لحاظ نسخ خطی ، تاریخ علوم کلیسایی و علوم انسانی غنی ترین کتابخانهء جهان محسوب می شود .

مجموعهء کتاب های چاپی در تالار گران لیبررا gran librera که به دستور پاپ  « سیست پنجم » ساخته شد قرار دارد  . این تالار ، کار هنری معمار معروف "  دومینگو فولتانه " است و روی دیوار این تالار نقاشیهای معروفی کشیده شده اند .

امروزه کتاب خانه واتیکان دارای هزاران نسخهء خطی ، یک میلیون جلد کتاب چاپی و صد و سی هزار سند آرشیو شده است که هشتاد جلد از کتاب های آن مستقیماً در اختیار مراجعه کنندگان قرار می گیرد .

از سال 1985 از یک سیستم کامپیوتری برای فهرست نویسی کتاب های جدید استفاده شده است .

این کتاب خانه در سطح مطالعاتی بسیار بالایی قرار دارد و روز به روز بر تعداد دانشمندانی که به این کتاب خانه مراجعه می کنند افزوده شده و همکاری آن با مراکز مهم دانشگاهی افزایش می یابد .

از سال 1980 یک انبار ضد اتم در زیرزمین کتابخانه واتیکان برای جلوگیری از بمباران اتمی احتمالی ساخته شده است . دو کارگاه فنی این کتاب خانه را یاری می کنند که یکی به ترمیم نسخه های خطی و چاپی و دیگری به عکس برداری از این نسخه ها می پردازد .

کتاب های این کتاب خانه به پنج دسته تقسیم می شود

1: مجموعه های اصلی

این مجموعه به ترتیب زبانها طبقه بندی شده است .

2: مجموعهء اسناد

3: مجموعه های فرعی

این مجموعه شامل نسخ خطی ، چاپی و اسناد آرشیو شده است .

4:مجموعهء امضاهای اصلی شخصیت های مهم تاریخی و سیاسی

5: ویترین نقاشیها و موزهء هنر مسیحیت

کامل ترین نسخهء خطی این کتب خانه تورات یونانی موسوم به codex vaticans و کتاب کمدی الهی دانته الیگیری ( بخش جهنم ) است که به خط ظریف شاعر مشهور بوکاچیو نوشته شده است .

کتاب خانهء واتیکان ، خود مجموعه ای از کتاب خانه های مختلف است که مهم ترین آنها به قرار زیرند

1: کتاب خانه ء لاترانز lateraneze مربوط به قرن هفتم میلادی

2: کتاب خانهء arignionese

3: کتاب خانهء urbinate هیلدبرگ آلمان

4: مجموعهء نسخه های خطی ملکه سوئد به نام کریستینا

5: مجموعهء کاپلاسیستینا در مورد تاریخ موسیقی

اگر کسی بخواهد از این کتاب خانه استفاده کند یا باید از شهرت علمی برخوردار باشد و یا از طریق دانشگاه یا یک مقام علمی معرفی شود و روزانه تا دویست نفر می توانند از این کتاب خانه استفاده کنند و این به خاطر احتیاط در مورد نسخه هاذی خطی است زیرا این نسخه ها مستقیماً در اختیار مراجعه کنندگان قرار می گیرد .

 

 

یک دزدی دلنشین

 

گارگین فتائی

.

چه کسی انکار می کند

که دزدی ، کار بدی است ؟

هیچ کس خوشش نمی اید

نه دزد

نه مال باخته

و نه نظاره گر آن

فرقی نمی کند چگونه باشد

ساده باشد

همچون کیف قاپی از سوی یک موتورسوار

یا هوشمندانه

همچون یک سرقت مجازی

اما در میان انواع سرقتها

نوعی دزدی هم یافت می شود

که ماهیتی وارونه دارد

چرا که همه آن را دوست دارند

حتی مال باخته به میل خود

آن را به سارق می دهد

و آن چیزی نیست جز

دزدی قلبها

و علت گیرایی

مواظب زبان خود باشیم

گارگین فتائی

.

همیشه گفتاری که نیکو بوده در نزد عموم شیرین تر  و محبوب تر است .

داشتن زبان پاک و سخن نیکو در ایران زمین  و  ادیان گوناگون همواره مورد تاکید بزرگان این مرز و بوم بوده است .

سخن و زبان دارای چنان اثر قدرت مندی است که هم می تواند باعث تقویت اراده و اعتماد به نفس گردد و هم می تواند باعث  شعله ور شدن هر چه بیشتر اختلاف و نزاع و خصومت شود .

.

گفتار نیک در آئین زرتشت

 

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک از خصایص آئین زرتشتی است. در سراسر گات‌ها این سه کلمه بارها تکرار شده‌است.

 

اوستا – گاتها – هات 51 – بند 21

از پرتو پارسائی به مقام تقدس رسند چنین کسی از پندار و گفتار و کردار نیک و ایمان خویش به راستی ملحق گردد. اهورامزدا به میانجی وهومن (مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند) به چنین کسی کشور جاودانی ارزانی دارد. مرا نیز چنین پاداش نیکی آرزوست

 

اوستا- گاتها – هات 53 – بند3

«همه با اندیشه و گفتار و کردار نیک بکوشید تا مزدا را خشنود سازید و هریک انجام کارنیک را برای نیایش او برگزینید»

.

گفتار نیک در آئین یهود

در آئین یهود بویژه در سخنان سلیمان حکیم می توان جملات قصار و زیبایی در باره سخن و زبان یافت

 

امثال باب پانزده آیه چهار

   زبان‌ ملایم‌، درخت‌ حیات‌ است‌ و کجی‌ آن‌، شکستگی روح‌ است‌.

 

امثال باب بیست و یک آیه بیست و سه

   هر که‌ دهان‌ و زبان‌ خویش‌ را نگاه‌ دارد، جان‌ خود را از تنگیها محافظت‌ می‌نماید.

 

.

گفتار نیک در مسیحیت

مسیحیت که همواره تاکید فراوانی بر اخلاق نیکو دارد همواره پیروان خود را از داشتن زبان تند و ناپسند  حذر داشته است

 

  یعقوب باب سه آیه شش

   و زبان‌ آتشی‌ است‌! آن‌ عالم ناراستی‌ در میان‌اعضای‌ ما زبان‌ است‌ که‌ تمام‌ بدن‌ را می‌آلاید و دایره‌ کائنات‌ را می‌سوزاند و از جهنم‌ سوخته‌ می‌شود!

 

یعقوب باب سه آیه هشت

   لکن‌ زبان‌ را کسی‌ از مردمان‌ نمی‌تواند رام‌ کند. شرارتی‌ سرکش‌ و پر از زهر قاتل‌ است‌!

 

 

 

.

 

گفتار نیک در اسلام

در اسلام در مورد آداب سخن گفتن در شرعیات  مبحث جداگانه و مفصلی وجود دارد

.

الف : در قرآن

 

سوره: 4 , آیه: 148

خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد و خدا شنواى داناست

 

.

ب: احادیث از پیامبر اسلام  در مورد گفتار

 

خود را از آتش جهنم نجات دهید ، هر چند با یک خرما و اگر نداشتید با گفتن سخن نیکو ( او را راضی کنید ).

 

 کسی که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشد باید سخن خیر بگوید یا اینکه سکوت اختیار کند.

 

جمال و زینت مرد در زبانش است.

 

کسی که مردم از زبان او بترسند از اهل آتش است.

 

سخن نیکو گفتن بهتر است از خاموشی و سکوت ، و خاموشی و سکوت بهتر است از سخن بد گفتن.

 

 

.

 

ج: گفتار نیک در نهج البلاغه

 

  چون عقل کامل گردد، سخن اندک شود.(حکمت 71 )

 

هر کس که از آبروی خود بیمانک است، از جدال بپرهیزد (حکمت 362 )

 

 

شایسته نیست به سخنی که از دهان کسی خارج شد، گمان بد ببری، چرا که برای آن برداشت به نیکویی می توان داشت( حکمت 360 )

 

 

 در آنجا که باید سخن گفت، خاموشی سودی ندارد، و در آنجا که باید خاموش ماند، سخن گفتن ناآگاهانه خیری نخواهد داشت.(حکمت 471 )

 

 

 با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوی شما آیند.(

 

زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد(حکمت 40 )

 

.

 

سخن تحریک امیز در نظام حقوقی ایران

در نظام حقوقی ایران اگر کسی که مرتکب جرم یا خلافی شده ثابت کند که سخن تحریک آمیز طرف باعث تحریک و عصبانیت او شده و او دست به آن کار مجرمانه ئزده است این امر می تواند باعث تخفیف مجازات وی گردد  و البته این قاعده علاوه بر ریشه فقهی ریشه در مطالعات روان شناسی نیز دارد زیرا اگر آن گفتار و سخن تحریک امیز نبود احتمال زیادی داشت که فرد دست به ارتکاب آن جرم نمی زد

قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 در این مورد می گوید

 

ماده ۳۸- جهات تخفیف عبارتند از:

پ- اوضاع و احوال خاص مؤثر در ارتکاب جرم، از قبیل رفتار یا گفتار تحریک آمیز بزه دیده یا وجود انگیزه شرافتمندانه در ارتکاب جرم

.

سخن نیکو در ادبیات

در ادبیات ایران و جهان تاکید فراوانی بر نیکو سخن گفتن شده است

 

جملاتی از بزرگان

 

ژرژ هربرت

«یا درست حرف بزن یا عاقلانه سکوت کن»

 

ناپلئون بناپارت:

 «اگر قرار بود هرکس به اندازه دانش خود حرف بزند، چه سکوتی بر دنیا حاکم می‌شد»

 

نظامی گنجوی

کم گوی و گزیده گوی چون دُر

 تا ز اندک تو جهان شود پُر

 

ضرب المثل

زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

 

کتاب گلستان سعدی نیز باب آخر آن به نام آداب سخن گفتن می باشد .

 

.

استنتاجات

با توجه به سخنان بزرگان و ادیان می توان این نتایج را از سخن نیکو گفتن گرفت

 

1: خداوند گفتار نیک را دوست دارد و آن را می پسندد و همواره کسانی را که سخن نیکو می گویند می ستاید

2: زبان و گفتار همواره باید ملایم باشد و از زبان و گفتار تند باید پرهیز نمود

3: باید خویشتن دار بود و زبان را از گفتار و سخنان نسنجیده و ناشایست و ناپسند بازداشت

4: زبان و گفتار بد می تواند باعث نزاع و کدورت و دلخوری و حتی خانمان برانگیز باشد

5: با نیکو سخن گفتن می توانیم دل شکسته ای را دوباره شاد سازیم و یا دلی به دست اوریم

6: هیچ کس افراد بدزبان و بددهن را دوست ندارد و این گونه افراد همواره چهره ای ناپسند در ذهن دیگران از خود بر جای می گذارند

7: پرحرفی ٰ، خود می تواند باعث گفتن حرفهای اضافی شود که نتیجه ای جز ناراحتی به بار نمی آورد پس بهتر است همیشه کم و سنجیده سخن گفت

8: این نیز همیشه تاکید شده که قبل از حرف زدن و سخن گفتن باید خوب اندیشید و بعد سخنی بر زبان جاری ساخت

9: دهان به دهان شدن و جدال و منازعه خود باعث بدزبانی می شود زیرا هر طرف سعی می کند وجهه طرف مقابل را با حرفهایش پائین آورد

10: البته  شنونده هم نباید سخت گیری زیاد به خرج دهد و تا سخنی از دهان کسی خارج می شود آن را حمل بر بد بودن بکند

در واقع مواردی هست که یا گوینده منظور بدی نداشته و یا شنونده برداشت بدی از سخن داشته است

11: سخن را باید به موقع و در جای خود گفت

اگر سخن در جای خودگفته نشود مانند خروس بی محل می ماند و همچنین از سخنگو طرف مردم متهم به این می شود که

در جایی که باید حرف بزنه لال میشه و جایی که باید دهنش رو ببنده بلبل میشه

12: سخن نیکو گفتن همیشه اثرات مثبت پندگونه بر شنونده می گذارد و ما می توانیم این اثر مثبت را در نوشته های سخنوران و  ادبای بزرگی  چون سعدی به وضوح  ببینیم.

13: ما همواره باید از سخنان تحریک آمیز دوری کنیم زیرا همین سخنان تحریک آمیز عاملی می شود بر علیه ما  و هم باعث تخریب شخصیتی گویند و هم شنونده می شود .

.

منابع

http://pedramsoroushpoor.blogfa.com/post-31.aspx

http://www.khorasan.ir/tabid/5825/Default.aspx

http://www.eslam-soni.blogfa.com/post-12.aspx

http://www1.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100821734184

گات‌ها، پورداوود، وهوخشترگات، ص ۱۳۷

واژه یاب کتاب مقدس

واژه یاب قرآنی پارس

اوستا

ویکیپدیا

 

 

 

موسیقی و مذهب

گارگین فتائی

.

در قرون متمادی مذهب به طرق گوناگون و به طرز فراوان از موسیقی در بیان عقائد و اصول و مبانی و یا واقعه ای تاریخی مربوط به خود بهره جسته است .

فایده موسیقی در این است که اگر موضوعی از طریق آن بیان شود معمولاً بهتر در اذهان باقی می ماند زیرا به ان موضوع طنین اهنگین می بخشد. به همین خاطر برای اینکه موضوعی بهتر در ذهن کودکان بماند آن را به صورت موسیقی بیان می کنند .

در ائین هندو موسیقی در معابد انها وجود دارد که حالت خلسه گونه داشته و قدمت سازهای مورد استفاده به قدمت سرزمین هند است.

در آئین زرتشت ٰ کتاب دینی زرتشتیان یعنی اوستا مشتمل بر سرودهای منظومی است که در قالب عناوینی چون یشتها و یسنا خوانده می شود .

در آئین یهود تورات به صورت اهنگین درکنیسه ها خوانده می شود و البته ممنوعیت پیکرتراشی و ساخت مجسمه که در این آئین به آن تاکید شده باعث گرایش بیشتر آنها به موسیقی و بویژه به سازهای شوفار یا شیپور و ویولون شده است .

در اسلام تلاوت و قرائت قرآن ، خود رشته و مبحث جداگانه ای است که اصول خاص خود را دارد  .

در این دین موسیقی بویژه در مذهب شیعه بیشتر اعمال می شود که  در بیان وقایع تلخ و شیرین نظیر واقع عاشورا و یا تولد ائمه نمود می یابد که به صورت تعزیه خوانی ، روضه خوانی ، نوحه خوانی ، مرثیه سرایی و نظایر آن است .

قبائل گوناگون آفریقائی و بومیان و سرخپوستان آمریکا هم مراسم مذهبی خود را به صورت اهنگین و همراه با سازها و بویژه سازهای ضربی انجام می دهند.

اما در بین ادیان بیشترین بهره را از موسیقی ، مسیحیت برده است. در آئین مسیح نحوه استفاده از موسیقی در سه مذهب یا فرقه بزرگ متفاوت است .

در کلیسای ارتودکس موسیقی مورد استفاده حالت قدیمی و سنتی خود را حفظ کرده و در واقع همان موسیقی دوران قدیمی کلیساست  . در این کلیسا قسمت عمده مراسم صرف خواندن سرودها و ادعیه به گونه اهنگین و به صورت فردی یا دسته جمعی می شود که ساخته مقامات ارشد قدیمی این کلیساهاست ودر واقع وقایع کتاب مقدس و انجیل به صورت سرود بیان می شود.

در کلیسای کاتولیک موسیقی حالت کلاسیک تر و عمیق تری دارد زیرا از آنجایی که در اروپای غربی و در کانون فرهنگی اروپا یعنی ایتالیا و فرانسه و اتریش  رشد یافته لذا عمدتاً ساخته اهنگسازان طراز اولی چون

ولفگانگ امادئوس موتسارت ، پالسترینا ، ویوالدی ، مونته وردی ، پرگولزی و نظایر آن است .

در این کلیسا آهنگها مبتنی بر متدهای آکادمیک موسیقی و در واقع موسیقی کلاسیک روحانی است .

کلیسای پروتستان استفاده از موسیقی را به اوج خود رسانده است در این کلیسا موسیقی مطابق با متد آهنگهای روز است و در فرقه های متاخرتر آن بویژه در فرقه های پنطیکاستی که احساساتی تر هستند آهنگها  با سازهای جدیدتر و توام با جاذبه و روح معنوی بیشتری است به گونه ای که به راحتی تفاوت آن با سایر آهنگهای روز احساس می شود.

در این کلیسا معمولاً آهنگها در قبل و بعد از موعظه اجرا می شود و دو دسته هستند

دسته اول آنهایی هستند که در واقع از لحاظ مبانی با سایر ادیان مشابهند که مزامیر داوود بهترین نمونه آنهاست .

دسته دوم آنهایی هستند که اصول خاص آئین مسیحیت را در قالب موسیقی بیان می کنند .

 

بهترین عشق من

گارگین فتائی

.

سلام به توان بی نهایت

به بهترین عشق زندگیم

که ای کاش او را تا این حد غمگین و افسرده نمی دیدم

عشقی که الان خودش را درون  قفس احساس می کند

هر لحظه شوق پریدن دارد اما نمی تواند

من عاشق چشمها و صورت زیبای تو هستم

برای من  هر کدام از دانه های اشکهایت

چون در غلتانی باارزش است

ای عشق دل پاک من

تو همیشه بهترین عشق من باقی خواهی ماند

هیچ گاه احساس نکن که تنهایی

علاوه بر خداوند

من نیز همیشه و تا ابد  در کنار تو خواهم بود

اگر چه  نه در عالم عمل

اما در ذهنت جائی را برایم در نظر بگیر

و تو نیز

زیباترین اتفاق در زندگیم بودی

و من تصویر تو را  برای همیشه

در زهنم حک کردم

و در قلب کاشتم