تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

۵۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

رادیو ایران ، نکات مثبت و منفی

گارگین فتائی

 

کسانی که برای اولین بار وارد شهر لوس آنجلس می شوند یعنی زمانی که هنوز اقدامی برای نصب ماهواره و اینترنت و اتصال به شبکه ها و سایت های فارسی و ایرانی  نکرده اند معمولاً با اولین رسانه ایرانی که برخورد می کنند رادیو ایران است.

اکثر ایرانیان در هنگام رانندگی به این رادیو گوش می دهند زیرا تنها رادیوی فارسی زبان فراگیر و قابل دسترسی در لوس انجلس است.

این رادیو که به نشانی  670kirnاست که از موج اف ام پخش می شود دارای نکات مثبت و منفی می باشد.

 

 

نکات مثبت

1: لوس آنجلس متنوع ترین شهر جهان از لحظ فرهنگی است یعنی در این شهر شما تمام زبانهای دنیا را می شنوید و تمام اقوام دنیا را که به این زبانها تکلم می کنند و همچنین آداب و رسوم ملتهای دیگر و لباسهای مختلف محلی را می بینید به همین دلیل در لوس انجلس اگر کسی به زبان مادری خود سخن بگوید و یا لباس محلی سرزمین خودش را بپوشد کسی با تعجب به او خیره نمی شود.

زبان اول آمریکا ناگلیسی و زبان دوم این کشور به خاطر وجود جمعیت عظیمی از اهالی ممالک امریکای لاتین ،  اسپانیایی است  . تبعاً رسانه ها و از جمله رادیو هم عمدتاً به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی است .

رادیو ایران یکی از معدود  رادیوها یی است که به یک زبان دیگر غیر از این دو زبان برنامه پخش می کنند.

اینکه بتوان رادیوی بیست و چهارساعته ای دایر کرد که به زبان غیر از این دو زبان برنامه اجرا کند آن هم جایی که تعداد اقوام دیگر خیلی بیشتر از ایرانیان است کار واقعاً بزرگی است.

2: رادیو ایران به هر حال از طریق پخش برنامه به زبان فارسی به ویژه برای نسلی که بیشتر عمر خود را در آمریکا گذرانیده توانسته تا حدی در مکلمه بهتر زبان فارسی موثر باشد.

3: برنامه های این رادیو کلا شامل اخبار، آواز خوانندگان مختلف ، تبلیغات تجاری ، گفتگوها و برنامه های ویژه ای چون برنامه فیلم و سینما ، روان شناسی ، کامپیوتر و غیره است.

تعدادی از این برنامه ها جالب و شنیدنی هستند و بر اطلاعات شنونده می افزایند.

4: رادیو ایران سعی زیادی می کند تا احترام به ادیان و اقوام بویژه ادیان و اقوام ایرانیان در برنامه هایی که از این رادیو پخش می شود حفظ گردد.

 

نکات منفی

 

1: تعدادی از این برنامه ها یک نواخت و خسته کننده هستند

مثلا خیلی از اوقات شما وقتی رادیو را باز می کنید آواز یک خواننده را می شنوید و یا برنامه ای که حالت  روان شناختی دارد که بسیار طولانی است و چندین ساعت به طول می انجامد .

2: بارها مشاهده شده که مهمانانی که به این رادیو دعوت می شوند کلمات متعدد انگلیسی در مکالمه خود به کار می برند و در واقع فارسی را روان و سلیس صحبت نمی کنند البته برخی آز آنها عمداً این کار را می کنند تا شنونده های مقیم آمریکا به ویژه نسلهای جدید متوجه حرفهای آنها بشوند.

3: بخش عمده برنامه های این رادیو را تبلیغات تجاری تشکیل می دهند

تبلیغت یا به صورت کلیپ های کوتاه صوتی هستند که به طور مداوم قبل ، در اثنای و بعد از یک برنامه پخش می شوند و یا به این گونه است که ساعت یا ساعاتی را از این رادیو شخصی مانند مدیر یک شرکت یا فروشگاه و یا یک وکیل یا پزشک و یا کارمند بیمه و نظایر آن کرایه می کند و ضمن پاسخ گویی به سوالات شنوندگان به تبلیغ کار و حرفه و محصول خود می پردازد.

نود درصد برنامه های رادیو ایران حتی پخش اخبار را هم افراد و شرکتهای خصوصی تامین مالی می کنند .

این حالت باعث شده که یک شنوده حس کند که این رادیو بیشتر شبیه یک دکان کاسبی است تا یک رادیو !

4: در رادیو ایران همانند کانالهای رادیویی داخل ایران خبری از نمایش های تک قسمتی یا چند قسمتی نیست .

 

دلائل بالا رفتن سطح توقع افراد جامعه

گارگین فتائی

 

به نظر من عوامل زیر می تونه در بالا رفتن سطح توقع افراد جلامعه موثر باشه

 

1: زیبایی

این مورد بیشتر مربوط به خانم ها میشه بدین معنی که هر چقدر زیباتر باشند و از سوی افراد مختلف خطاب بشند که زیبا هستند سطح توقعشون بویژه در خصوص ازدواج بالا میره . بعضی از اونها که انقدر به زیبایی خودشون مغرورند که انگار از دماغ فیل افتادند !

 

2: ثروت

این مورد را می توان مهمترین عامل بالا رفتن سطح توقع عده ای دانست . چنین افرادی وقتی خودشون لباسهای گرون قیمت می پوشند ، ماشین های مدل بالا سوار میشند ، برای خوردن غذا به رستورانهای مجلل میرند ، و خودشون صاحب اموال و کارخانه ها و شرکت های بزرگ هستند و در مهمانیهای مجلل شرکت می کنند طبیعتاً به افراد دیگه با سطح پائین و به عنوان نوکر و پیشخدمت نگاه می کنند . البته منظور من همه نیستند و همه چیز در این دنیا نسبی است .

 

3: میزان تحصیلات

طبیعتاً کسی که دارای مدرک فوق لیسانس یا دکترا است حاضر نیست کاری رو انجام بده که نیاز به سواد زیادی نداره و افراد عادی هم می تونند اون کار رو انجام بدهند مگه اینکه مجبور به این کار بشه لذا بالا بودن میزان تحصیلات هم از عوامل بالا رفتن سطح توقع در جامعه است .

 

4: خارج رفته ها

کسانی که مدت زیادی در خارج از کشور به سر برده اند بویژه کسانی که در اروپا ، آمریکا ، کانادا و استرالیا بوده اند تبعاًً با معیارهای آن کشورها زندگی کرده اند و چون این کشورها از ممالک ثروتمند هستند لذا سطح خدماتی که در آنجاها ارائه میشه قابل مقایسه با ممالک جهان سوم نیست . اینه که وقتی این جور افراد پس از مدتی به دلائلی به ایران می آیند از برخی از مسائل ابراز نارضایتی می کنند  که یکی از اونها وضع رانندگیست البته بعضیها از حد فراتر رفته و میگند اینجا کجاست شما زندگی می کنید ؟ انگار خودش تو این مملکت بزرگ نشده!

 

5: مقام

ما با کسانی که دارای یک مقام مهم شغلی و یا اجتماعی هستند مثل افراد عادی جامعه برخورد نمی کنیم . ما با یک استاد دانشگاه و یا یک پزشک همسطح با یک لبو فروش برخورد نمی کنیم و این عامل خود باعث می شود عده ای که مشاغل مهم و یا بالایی در جامعه دارند توقع احترام بیشتر داشته باشند ولی در این خصوص هم بعضی ها از حد خارج میشند و مثلاً در صورتی که مجادله ای پیش بیاد میگند می دونی من کیم ؟

 

6: طرز تربیت

طرز تربیت افراد در خانواده ها یکسان نیست . در یک خانواده چون تک فرزند بوده اند ویا تنها یک پسر داشته اند لذا اونو پر توقع و لوس بار آورده اند و این خود در آینده برای این کودک ایجاد مشکل می کنه .

دل تنگ کمی  زندگی سطح عالی

گارگین فتائی

.

این یک واقعیته که آدم نمی تونه به دور از اجتماعی که توش زندگی می کنه باشه و به هر حال باید با افراد جامعه و محیط اطرافش مراوده داشته باشه.

اما خوب گاهی آدم احساس می کنه تا یه حدی می تونه باهاشون تا کنه  نه همیشه.

شما فردی رو در نظر بگیرید که عاشق علم و فرهنگ و مطالعه است تبعاً چنین شخصی باید توی جامعه و محلش رفت و آمد داشته باشه اما مطمئناً تاب تحمل رفتارهای یک کاسب و بازاری که کارش مدام گول زدن برای کسی پوله و یا افرادی که توی کوچه می ایستیند و  مدام از دهنشون فحش بیرون میاد و یا کسانی که این فرد و حرکاتش و کلا علم و فرهنگ رو به سخره می گیرند نخواهد داشت.

من خودم برام این حالت اتفاق افتاده البته نمی خوام بگم سطح علمیم بالاست خیلیها از من بالاترند اما خودم دوست دارم لا اقل  وقتی از خونه میام بیرون افرادی رو ببینم که به جای حرفهای تکراری و کاسب کارانه کمی از علم و فرهنگ حرف بزنند.

 دلم می خواد وقتی تلویزیون یا رادیو یا ماهواره رو باز می کنم به جای فیلمها و سریال های پیش پا افتاده ای که همش زندگی مردم عادی رو نشون میدن کمی هم چیزهائی بزارند و فیلمهائی پخش کنند که آدم رو به تفکر واداره .

دوست دارم به جای اینکه توی اینترنت مدام با ممسائل پیش پا افتاده توی فیس بوک و شیکه های اجتماعی و وبلاگها رو به رو میشم لا اقل یه متن عالی غیر تکراری ببینم که مدام از این و اون کپی و پیست نکرده باشند.

دلم می خواد به جای اینکه توی خونم مثل همه خونه های دیگه که همش شده فکر خرید و پخت و پز و نان و فکر اجاره خونه و پول گاز و اب و برق و قسط و هزاران کوفت و زهرمار دیگه لا اقل یه شب شعر هم با دوستان داشته باشیم البته اگه کسی پیدا بشه که به جای غر و لند کردن و نق نق زدن از اوضاع  از حالت روزمرگی و یک نواخت گوئی بیاد بیرون.

واقعا من غبطه می خورم به فلاسفه ای مثل ارسطو،  افلاطون ، سقراط و خیلیها مثل اونها خوش یه حالشون اونها با هم سر وجود و عدم و جوهر و ذات و عرض حرف می زدند و روزشونو شب می کردند و ما روزمونو با سیب زمینی و پیاز و قیمت گوشت و مرغ و بنزین سر می کنیم.

تازه وضع به جائی رسیده که هر جا هم می خوای از هنر یا موسیقی یا چیزی غیر مادی حرف بزنی افرادی که دور و برت رو گرفتن چنان بهت نگاه می کنند و آنچنان کنایه هائی می زنند که حرف توی دهنت می مونه و فراموش میشه،  هنر کیلوئی چنده ، موسیقی سیری چند ، برو به فکر نون شیت باش و من نمی دونم از صبح تا شب به فکر نون شب و پول بودن کافی نیست که حتی این چند دقیقه رو هم تحمل شنیدن چند تا مطلب بارزش رو هم ندارند!؟

واقعا افسوس و غبطه می خورم به یونان باستان

به اروپای دوران رنسانس،  زمانی که موسیقی کلاسیک به اوج خودش رسید و هنر و فلسفه غرب  اعتلا پیدا کرد

چرا دورتر برم

عبطه می خورم به همین تاریخ میانه خودمون به زمانی که سعدی و مولوی و حافظ داشتیم و توی زمانی که خبری از تکنولوزی نبود ما داشتیم از عشق و یار و می و معشوق  حرف می زدیم و الان داریم از پرداخت  دیه و مهریه حرف می زنیم .

ما همون هائی هستیم که آن زمان چقدر فرامادی فکر می کردیم و چقدر روحیه بهتر و شادتری داشتیم اما همین ماها الان همون حرفها رو بی ارزش می دونیم و افتادن به سر و کله همدیگه و تکه پاره کردن همو نشانه یک زندگی منطقی می دونیم که محور اصلی اون پر کردن شکم با اشقال گوشت و جیبهای سوراخمون با پولهای هرجائی است که صدها بار دست به دست شده اند.

دست هائی تو کاره

گارگین فتائی

 

مدتیه دو مساله  همواره ذهن منو مشغول کرده

مساله اول وضع اقتصادی مملکته

البته وضع اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر هم خوب نبوده اما دیگه نه تا حدی که این دو سال یوده

الان توی یک محله متوسط تهران مثل نارمک ، زمین شده متری پنج میلیون تومن و یا پول پیش اجاره بالای جهل و پنج میلیون تومنه.

نرخ های اجاره هم دیگه شده  میلیونی ، یک میلیون به بالا

گرونی تنها محدود به مسکن نیست بلکه شامل همه چیز و از جمله مایحتاج و مواد خوراکی هم شده

یک ماست بالای ده هزار تومن ، یک پفک هشتصد تومن و ...........

دلار هم که هیچ وقت زیر سه هزار تومن نشده

اما سوالی که ذهن منو و البته می دونم که ذهن خیلیها رو هم به خودش مشغول کرده اینه.

دو ساله که روحانی رئیس جمهور شده و ما همه شاهد تلاشهای گسترده دولت در خصوص به دست آوردن وجهه خوب و مثبت در دنیا هستیم کما اینکه خیلی از تحریمها رفع شده و ایران در سطح جهانی چهره مثبت تری به خودش گرفته و البته تا حدودی هم شک و بدبینی نسیت به ایران در سطح بین المللی از سوی اروپا و آمریکا کمتر شده و اونها از هر فرصتی برای آوردن سرمایه های خودشون در ایران که بازار خوب و مناسبی محسوب میشه استفاده می کنند.

حال با این تفاسیر تبعاً باید وضع اقتصادی مملکت بهتر بشه یعنی قیمت دلار پائین تر بیاد و همچنین بیکاری گسترده کمتر بشه و تجارت هم رقابتی تر و پر رونق تر شده و قیمتها در بخشهای مختلف اقتصادی و صنعنی یا کمتر بشه و یا تثبیت بشه یعنی این طوری نباشه که  قیمت هر ساعت با ساعت قیلی تفاوت داشته باشه.

اما ما شاهدیم که این روند که البته باید با توجه به اونچه که گفتم بهبود می یافت نه تنها بهتر نشده بلکه روز به روز وضع اقتصادی مملکت بدتر شده و گرانی و تورم و  بیکاری در بخشهای مختلف داره بیداد می کنه.

به نظر شما علت این امر چیه آیا جز اینه که دستهایی تو کاره که مانع بهبود وضع اقتصادی میشند و یا شاید منافعشون در اینه که وضع بسته اقتصادی قبل حفظ بشه و نه رقابتی و شرکتی از خارج به اقتصاد مملکت بیاد و نه قیمتها پائین بره

 

مساله دوم هم داعشه

این گروه روز به روز داره پر قدرت تر میشه

با وجود اینکه آمریکا تونست صدام رو از حاکمیت عراق و طالبان رو از حاکمیت مطلق بر افغانستان باندازه اما در مبارزه با این گروه ناکام بوده با وجود اینکه اینها دولت و حکومت به شکل عرفی خودش نیستند بلکه گروهی شبه نظامی هستند که به زور اسلحه نقاطی رو دارن تصرف می کنند.

در اوائل ،  گروه های سنی با اینها موافق بودند اما کم کم به این نتیجه رسیدند که توافق یا اینها یعنی پایان یافتن حیات خودشان و ممالکی که به اینها کمک می کردن مثل عربستان و امارات و قطر الان دارن علیه اون اقدام می کنند و همچنین اروپا و آمریکا هم اقدام هوائی می کنند.

مردم عراق هم از خودشون کم مایه نزاشتند ما شاهد مقاومت جانانه و دلیرانه کردها در برابر اینها بودیم و البته این مقاومت هم طیعیه و هم لازمه چون هر کسی وقتی ببینه شخص یا گروهی دارن به خانه و کاشانه و دیارشون تجاوز می کنند تا پای جانش از خودش و دیارش و مردمدش دفاع می کنه.

اما با وجود این همه مبارزه و مقاومت باز این گروه به پیش روی خودش ادامه میده و مدام از سر بریدن و کشتن افراد و گروه ها و پیروان ادیان و مذاهب مختلف لذت می بره.

واقعا از بین بردن این گروه تا این حد سخته که نصف دنیا علیهش بسج شدن باز نمی تونند اونها رو از پا در بیارن؟

البته اینها در اثر جنگ با ارتش عراق و عقب نشینی این ارتش مقادیر زیادی سلاح به دست آوردند و قطعاً  یک ارتش نمی تونه به راحتی مغلوب یک گروه شبه نظامی بشه مگه اینکه در داخل اون ارتش دستهایی توی کار باشه و اینکه شاید هم شرکتهای نغتی در این وسط بیشترین سود رو می برن و صد البته کارخانجات اسلحه سازی که مدام سلاحهااشون رو به اینها می فرشند.

الان قیمت نفت بالا رفته و داعشیها برای تامین مایحتاج و سلاح های مورد نظر حاضرند هر پالاشگاه و ایستگاه نفتی رو که تسخیر می کنند نفتش روبه نازل ترین قیمت بفروشند و تازه همین مبلغ هم باز به جبب صاحان سرمایه می رسه چون صرف خرید اسلحه میشه.

داعش و دایناسورها

گارگین فتائی

 

.

گفته میشه که طبق حدسیات دیرینه شناسان ، علت انقراض  دایناسورها این بوده که اونها اول هر چی که دم دستشون بوده رو می خوردند و چون جثه عظیمی داشتند نیاز بیشتری به غذا داشتند اما وقتی دیگه چیزی برای خوردن نموند شروخ کردند به خوردن همدیگه تا اینکه نسلشون منقرض شد.

همه شما گروه تروریستی داعش رو می شناسید این روزها دیگه روز و ساعتی نیست که خبری از این گروه در رسانه ها مخابره  نشه .

تمام دنیا از دست این گروه عاصی شده اند از دولتها و غرب و غیر مسلمانان گرفته تا مسلمانان و شیعیان و حتی خود سنیها .

البته این گروه خیلی راحت و انگار که داره سر یه گوسفند رو می بره سر آدمها رو از بدنشون جدا می کنه و در این بین فرقی براش نداره که طرف مسلمونه یا نیست و محض تنوع هر دفعه هم به گونه متفاوتی می کشه یه بار از طریق تیرباران و یا بار با بریدن سر و بار دیگه با آتش زدن.

چند روزیه  که این خبر رو می شنویم که داعشیها مدتیه به جون هم افتاند و دارن عین گرگ  زخمی و گرسنه همدیگر و تیکه ÷اره می کنند  وقتی این خبر رو شنیدم یاد انقراض دیاناسورها افتادم  گویا همین بلا داره سر داعش میاد

 

.

جان جهادی

 

 

جان جهادی (به انگلیسی: Jihadi John) همچنین ملقب به جلاد داعش، عنوانی است که رسانه‌ها به یکی از اعضای گروه دولت اسلامی (داعش سابق) داده‌اند. این شخص در تعدادی از ویدیوهای گردن‌زدن که توسط این گروه منتشر شده، ظاهر می‌شود. عنوان جان جهادی توسط عده‌ای از گروگان‌های آزادشده به این شخص داده شده که ادعا کرده‌اند او مسئول یک ریزیگان (سلول) تروریستی بوده است و وظیفهٔ برقراری ارتباط با خانواده‌های گروگان‌های خارجی را بر عهده داشته است

 

 

قربانیان

جیمز فولی (روزنامه‌نگار)

استیون ساتلوف

دیوید هاینس

در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۴، ویدیویی خطاب به نخست‌وزیر انگلیس دیوید کامرون منتشر شد که در آن اعدام و گردن‌زدن دیوید هاینس (به انگلیسی: David Haines)، مددکار اهل بریتانیا توسط جان جهادی را نشان می‌داد

آلن هنینگ

در ۳ اکتبر ۲۰۱۴، ویدویی توسط دولت اسلامی منتشر شد که در آن سر بریدن آلن هنینگ (به انگلیسی: Alan Henning)، مددکار انگلیسی را نشان می‌داد. هنینگ که یک راننده تاکسی اهل Salford, Greater Manchester بود، در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۳ در منطقه Ad Dana که توسط دولت اسلامی اداره می‌شد، ربوده شد.[۴][۵]

 

.

منابع

«شناسایی هویت «جان جهادی»، جلاد داعش». روزنامه اعتماد، ش. ۳۰۶۹ (۵ مهر ۱۳۹۳): ۶.

. «'جلاد داعش' شناسایی شد». بی‌بی‌سی فارسی، ۴ مهر ۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ۵ مهر ۱۳۹۳.

ا ↑ "ISIS executes British aid worker David Haines; Cameron vows justice". CNN. Retrieved 13 September 2014.

↑ "BBC News - World reacts to IS video showing apparent killing of Alan Henning". BBC News. Retrieved 4 October 2014.

Wikipedia contributors. Jihadi John. Wikipedia, The Free Encyclopedia. September 22, 2014, 17:55 UTC. Available at: http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Jihadi_John&oldid=626652984. Accessed

September 22, 2014

خیرخواهی یا دخالت!؟

گاریگن فتائی

.

در بین مردم و روابط اجتماعی اونها در ایران همواره نوعی مداخله در امور شخصی و حتی خصوصی ترین مسائل احساس می شه.

این دخالت ها می تونه با منشاهای مختلف و با اهداف متفاوت باشه و البته خیلی از موارد این دخالت ها تحت عنوان خیر خواهی مطرح میشه اما در اصل با مفهوم اون با سودجوئی اشتباه میشه.

علتهای این دخالتها می تونه یکی از موارد زیر باشه

1: در سریال همه چیز آنجاست ما نمونه هائی از این نوع خیر خواهیها رو می بینیم

فرانک دوست سحر از موقعیتی که برای سحر در خصوص دادن شهادت در دادگاه ایجاد شده تا مهدی فرهمند تبرئه شود سوء استفاده کرده و این موقعیت رو تبدیل به وسیله گرفتن باج و حق الاسکوت از فانی برای تامین کسری پول دوستش سحراستفاده کرده و اونو تشویق به این کارها می کنه.

البته این امر ممکنه نفعی برای فرانک نداشته باشه اما مثلا می خواد به صلاح دوستش عمل کنه اما به بهانه بدبخت کردن دیگران و البته در اینجا هم سودجوئی با خیرخواهی قاطی شده

مورد دیگر در همین سریال خواهر نازنین است که از وضعیتی که برای خواستگار خواهرش یعنی مهران فرهمند ایجاد شده استفاده کرده و به خیال خودش می خواد برای خواهرش کار خوب انجام بده و کاری می کنه که شخص دیگری برای خواستگاری پا پیش بزاره اون هم بدون اطلاع نازنین و طوری بشه که نازنین در برابر یک عمل انجام شده قرار بگیره.

2: این دخالتها گاهی بر اثر بی کاری و کنج کاوی فضولانه است  به عنوان نمونه

من با یکی از دوستانم که مدت زیادی بود ندیده بودمش با ماشینش داشتیم از محل خارج می شدیم دوستم گه گاهی سیگار می کشه و فراموش کرده بود از خونه کبریت و فندک بیاره ، مرد مسنی سر کوچه یاستاده بود دوستم بهش گفت عموجان کبریت داری اون هم گفت دارم و بهش داد بعد به دوستم گقت پس این دوست کناریت چرا سیگار نمی کشه؟

دوستم چیزی نگفت اما اون که مدت بیست سال خارج از ایران زندگی کرده بود بهم گقت میبینی  توی خصوصی ترین مسائل آدم فرو میرن!

3: گاهی این دخالت ها به خاطر نوعی رقابته یعنی طرف از طریق این دخالت ها و بدنام کردن طرف مقابل می خواد نفعی ببره یکی از بهترین نمونه های این امر زمانیه که شخصی به خواستگاری دختری میره و در همان زمان زنی هم آن دختر رو برای پسرش در نظر گرفته  اون زنه پیش دختره تا می تونه از خواستگار اولی بد می گه و اخرش هم میگه به خیر و صلاحش عمل کرده و اگه با اون پسره ازدواج کنه بدبخت میشه اما در نهایت پسر خودشو می خواد غالب کنه

البته حسادت و کینه هم در این امر نقش داره مثلا کسی کارش طوریه که زودتر به خونه میاد و یه نفر دیر وقت و اونی که دیر وقت میاد مدام اولی رو با حرفهاش خطاب قرار میده که راحت میره و میاد و زحمتی نمی کشه و پولش هم قلپی میاد دستش اما من باید از صبح تا شب سگدو بزنم.

4: از عوامل دیگر دخالت های مکرر این می تونه باشه که خونه ها نزدیک به هم و تو در تو هستند به نحوی که همسایه ها از جیک و بک همدیگه باخبرند و وقتی میزان بی کاری و علافی هم در میان در و همسایه زیاد باشه که دیگه واویلاست.

5: معمولا در جوامع کوچک تر در داخل جوامع بزرگ تر این اطلاع  و شناخت از هم بیشتره و البته این امر یعنی شناخت از هم نیز در موارد مختلفی با فضولی و دخالت اشتباه میشه مثلا در جوامع اقلیت های دینی در ایران تبعا چون کوچیک هستن بهتر و بیشتر همدیگر رو می شناسند چنانکه در بین  اعضاء یک روستای کوچک هم این طوریه اما این شناخت برخی اوقات زننده میشه مثلا زمانی که می فهمند فلانی چند روز در هفته میره سر کار و چند روز توی خونه است و یا ماهی چقدر در میاره و کجا کار می کنه و چی می پوشه و نظایر اون و متاسفانه در ابن گونه جوامع اعضائ اون خیلی راحت به چشم میان.

6: گاهی اوقات عرف جامعه متاسفانه این حق رو به افرادش میده که در مورد افراد تصمیم بگیرند مثلا در ایران یک دختر استقلال عمل کاملی نداره ومرتب از سوی افراد جامعه زیر نظره ، این وضع در خصوص پسران جوانی که وقت کار کردنشون رسیده و بیکارند و یا هنوز مجردند هم نمایان هست.

7: موردی هم هست که می توان گقت تقابل بین انتخاب فردی و انتخاب اجتماعی است یعنی معمولا عرف جامعه روش هائی رو تعیین می کنه و دوست داره هر کسی مطابق اون روشها جلو بره مثلا در یک محیط کارگری یک پسر باید شغل پدرش رو ادامه بده و   صبح سر کار بره و شب به خونه برگرده و خودش زحمت بکشه نون در بیاره در غیر این صورت اگه این کارها روانجام نده آدم حسابش نمی کنند حتی بهش سلام نمیدن و وقتی از کنارش رد میشند مورد تف و لعن وفحشش قرار میدن و هیچ دختری هم بهش جواب مثبت نمیده و این شخص مبشه انگشت نمای مردم چرا که نمی خواد به خواست و عرف جامعه عمل کنه و همین امر باعث بدبختی و فلاکت روحی برای وی میشه.

این مساله باعث میشه کسانی که دوست ندارن همرنگ جماعت بشند و می خوان خودشون تعیین کننده سرنوشت خودشون باشند نه اونچه که جامعه و عرف محل بهشون دیکته می کنه لذا معمولا به نقاطی مهاجرت می کنند که احساس کنند اونجا می تونند خودشون باشند و استعدادهای فردیشون رو اون طوری که دوست دارند و دلشون می خواد بارور و شکوفا سازند .

متاسفانه در ایران موارد هفت گانه فوق تحت بهانه های مختلف و به عنوان خیر خواهی  باعث شده که تمام حرکات و رفتار هر کسی به شدت از طرف عرف جامعه زیر نظر گرفته بشه

خود ساختگی

گارگین فتائی

 

ما هیچ وقت از تجارب دیگران در زندگیشان و درس گرفتن  از آنها بی بهره نیستیم .

ما در اطراف خود با افرادی رو به رو می شویم که در ظاهر افرادی معمولی با یک زندگی عادی بوده اند اما وقتی خوب به عمق زندگیشان فرو می رویم درمی یابیم که چیزهای فراوانی می توان از همین زندگیهای به ظاهر عادی آموخت

متاسفانه از رفتارهای بد و ناپسندی که بویژه در دو دههء اخیر در بین ما رایج شده است کم اعتبار جلوه دادن حرفها و کارهای طرف دیگر است . این نگاه کردن دیگران از بالا بویژه اگر ما خرده سوادی بیشتر نسبت به بقیه داشته باشیم دیگر سر به فلک می کشد .

امروز یکی آز اشناهابمان به خانهء ما آمد البته از آن آشناهایی که کم اتفاق می افتد که به خانهء هم برویم یعنی آشنای نسبتاً دور.

شغل وی رانندگی کامیون و تریلی و ماشین الات سنگین در جاده ها بود و خودتان فکرش را بکنید که چقدر حوادث تلخ و شیرین گوناگونی در زندگی وی اتفاق افتاده و تا چه میزان حرف برای گفتن دارد .

اما نکته مهم دیگری در وی مشاهده کردم که از شغل وی بسیار بااهمیت تر است .

 وی هم راننده جاده های داخلی و هم جاده های خارج از کشور بوده است .

او هم  از جاده های هموار و ناهموار ایران گذشته و هم نصف اروپا را طی کرده است .

او الان دیگر کار نمی کند و درواقع بازنشسته شده است  اما در طی مدتی که تصدی به این شغل را به عهده داشت سه بار ماشین خود را چپ کرده است . فکرش را بکنید در هنگام سرمای زمستان و حاده ء باریک و صعب العبور و مهم تر از در همه خارج از ایران و کسی که سواد خواندن و نوشتن را به زحمت دارد چه برسه به مکالمه با زبان انگلیسی و یا به زبان کشوری که در آنجا رانندگی می کند و در این موقع ماشینش را هم چپ کند .

او می گوید دو بار از این سه بار ماشینش در خارج از ایران چپ کرده و با چه مکافات و سختیها و بدبختیهایی رو به رو شده و حتی شده که ساعتها  گریه کرده است .

اما این مرد از مقاومت نیاستاد و در جا نزد و با اعمال و تلاشهای مضاعف و زیاد و رنج بسیار توانست از آن مخمسه جان سالم به در برده و راه حل مناسبی برای ماشینش و بردن آن به ایران پیدا کند .

من به این کار او می گویم " خودساختگی "

این که در جا نزده و خود تنها و بدون کمک از کسی و یا توقع و چشمداشت کمک از کسی و تنها و تنها به یاری خداوند توانست بر مشکلات فائق آید.

در زندگی مشکلات و بلاها و مصیبت های مشقت بار و تلخی گریبان گیر انسان می گردد اما همین حوادث تلخ ، انسان را تبدیل به فولاد اب دیده می سازد

.

 

 

حاکم رد و قبول

گارگین فتائی

.

آدم توی زندگیش چیزهای مختلفی می خواد و برای رسیدن به اونها تلاش می کنه و البته نقش خداوند هم در رسیدن به آنچه که انسان در پی اون هست قابل انکار نیست.

من خودم خداباور هستم و می دونم که اکثر خواننده های این وبلاگ هم از هر دین و مرامی که باشند لا اقل خدا رو قبول دارند .

ما برای رسیدن به اهداف خود که البته منظور در اینجا اهداف مشروع و در حد معقولی هست ضمن تلاشمون دست به دامن خدا هم میشبم و برای جلب رضایت وی کارهای مختلفی انجام میدیم از نذر کردن و قربانی گرفته تا دعای مداوم  و یا انداختن پول به صندوق صدقات و کمک به فقرا و غیره .

انصافاً خدا  هم تعدادی از خواسته هامون رو برآورده می کنه به گونه ای که وقتی روند رسیدن به اون خواسته رو مرور می کنیم احساس می کنیم تنها با تلاش خودمون و بدون کمک خداوند امکان نداشت به اون هدف خودمون برسیم و این امر از طریق حوادثی که بدون دخالت ما و در جهت نیل به اهدافمون رخ میده حس می کنیم و همیشه هم ممنون و سپاس گزار خداوند متعال هستیم.

اما همه ما اهدافی داریم که گر چه اهدافی طبیعی و مشروعه اما بهش نمی رسیم البته تلاش زیادی در این راه می کنیم و مثل بقیه اهدافی که بهش رسیدیم خدا رو هم فراموش نمی کنیم و هر روز در دعاهامون از وی اون هدف و رسیدن به اونو خواستاریم و می دونیم هدف ما هدف نادرست و یا نامعقولی نیست.

با این وجود مثال اهدافی که به اونها نایل شدیم به این اهدافمون نایل نمی شویم و در این صورته که با انواع جوابها یی نظایر موارد زیر رو به رو میشیم

شاید مصلحت نبوده

شاید هنوز وقتش نرسیده

شاید می خواد چیر بهتری بهت بده

شاید موانعی در کارت هست

شاید می خواد تو رو امتحان کنه

همه این موارد می تونه درست باشه یا نباشه چرا که ما خودمون هم در مواجهه با این جوابها با کلمه شاید در ابتدای همه اینها برخورد می کنیم .

واقعیتش اینه که به قول سعدی خداوند حاکم رد و قبوله و انسان رو بر اساس حاکمیت خودش به اهدافی که خودش در نطر داره می رسونه و اگه نخواست نمی رسونه

 

مالک ملک وجود حاکم رد و قبول

هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست

.

به هر حال باید بپذیریم که برخی از ارزوها دست نیافتنی هستند حالا هر چقدر هم که تلاش کنیم مثلاً کسی که پاش به هر دلیلی قطع شده هرکاری هم بکنه براش دوباره پا سبز نمیشه و این واقعیت تلخیه که چاره ای جز این نداریم که باهاش بسازیم

این تجربه شخصی خود من در رسییدن به اهداف خودم در زندگانی است و وقتی به این جواب رسیدم که متوجه شدم خداوند منو به برخی چیزهائی که می خوام راحت رسونده ولی به برخی از چیزهای دیگر هر چقدر هم تلاش و سعی می کنم و دعا می خونم نمی رسونه و البته من باز هم شاکر و سپاس گزار وی هستم اما تبعا کسی که به اهدافی که در نظر داره و برای اون در طول زندگیش برنامه ریزی کرده و مدتها سعی و تلاش کرده نمی رسه  خوب براش گلایه و شکایت می مونه و من چون خدا رو دوست خودم می دونم و باهاش هیچ نوع رو در وایسی  وپنهان کاری ندارم باهاش درد دل می کنم و گلایه از اینکه چرا به اهدافی که واقعا اهدافی معقول و طبیعی هست و هیچ اشکال و ایرادی در هیچ زمینه ای نداره نه تنها منو بلکه خیلیها رو نمی رسونه؟

البته این حرف من به معنی این نیست که من از خداباوری بریدم و به خداناباوری رسیدم چرا که اگه خداباوران چند  ایراد داشته باشند در عوض خداناباوران هزازان ایراد دارند و من  اینو وقتی باهاشون داشتم بحث می کردم فهمیدم

چند نکته

گارگین فتائی

 

 

نکته اول

خط قرمز خداباوران

ما خداباوران ممکنه در مسائل مختلفی با هم اختلاف داشته باشیم حتی اختلافات اساسی نظیر اختلاف در اصول بینادین ادیان و پیروان اون با هم و با با طرز کار یک روحانی و یا یک گروه دینی و یا یک تعلیم خاص دینی مخالف باشیم و از دید ما درست نباشه اما همه ما خداباوران در ورای این اختلافات ، همگی یک خط قرمز داریم که عبور از اون خط رو روا نمی دونیم.

ما خداباوران هم همانند خیلیها ممکنه در مورد خیلی چیزها شوخی بکنیم و یا از ادبیات طنز گونه استفاده کنیم و یا با زبان کنایه سخن بگوئیم اما همان گونه که گفتم تنها یک امره که همگی ما اونو خط قرمز خدومون می دونیم که نه عبور از اون رو روا می دونیم و نه توهین و بد گوئی از اون و نه انکار اون رو و آن چیزی نیست جز وجود مطلق خداوند.

 

 

 

نکته دوم

دلسردی روحانی

پیروان ادیان مختلف ممکنه دل خوشی از برخی چیزها در دین و آئین خودشون نداشته باشند.

مثلا احساس کنند که مکان عبادتی که به آنجا می روند چندان هم افراد اونجاها به معنویانت اهمیت نمیدن و یا احساس کند که روش اداره اونجا از سوی روحانی و گرداننده آن درست نیست و یا تعلیمی ارائه میشه که از دید وی غلطه و یا برخوردی رو مشاهده کنه که نوعی احساس بیزاری و بدبینی از اون محیط برای وی ایجاد میشه .

قطعا همه ما دچار این موارد شدیم و حتی خیلی وقتها با برخورد خشک و بدون محبت و نگاههای سرد مواجه شدیم .

مساله اینه که این مسائل نباید ما رو از خوندن کتاب مقدسی که بهش ایمان داریم و بخصوص اعتقاد به خداوند سست و ناامید کنه برای همین ما نباید این مسائل رو که از طرف انسان و جامعه صورت می گیرد به خدا و ائین وی ربط بدیم و همواره باید بین این دو تمایز قائل بشیم می دونم کار سختیه اما بهترین راهش اینه که ما کتاب مقدس خودمان رو خوانده و عبادات و دعاهایمان را در مورد خداوند انجام دهیم حالا اگه در آن عبادتگاه نتونسیتم در خانه یا هر مکان دیگری زیرا تمامی زمین و جهان هستی از ان خداونده و خدا در آن حضور داره.

 

 

 

نکتعه سوم

بحث های بیهوده

متاسفانه این اواخر صفحات شبکه های اجتماعی پر شده از انواع بحث و جدلها در مورد مسائل مختلف که نتیجه ای جز دعوا و فحش و وبد و بیراه و کینه به دل گرفتن از هم نداره

این بحثها اعم از بحثهای سیاسی و قومیتی وفلسفی و دینی هستند.

یکی از این نوع بحثها بحثهای گسنرده ای هست که خداناباوران در شبکه های اجتماعی به راه انداخته اند و البته چاشنی کارشون هم کتاب ها و نظرات معروف دانشمندان و فلاسفه هست.

نکته مهم اینه که احساس میشه این افراد از سوی جریان خاصی هم هدایت معنوی و هم حمایت مالی میشند چون در غیر این صورت تمام وقتشون رو نمی تونستند پشت کامیپیوتر بگذرونند این نشون میده که کار یک عده اینه و برای این امر پول می گیرند حالا از کجا معلوم نیست.

روش و روال کارشون هم اینه که اول ماهیت خودشون رو اشکار نمی کنند و چند تا جمله خوب و قشنگ یا از خودشون ویا از افراد معروف میزارن و بعد کم کم وارد عمل میشند و برای اینکه حرفهاشون حالت مستند داشته باشه مرتباً  برای حرفشون فلان گفته در فلان کتاب نویسنده یا دانشمند معروف رو مثال می زنند.

اینها تنها دو وسیله قوی دارن یکی اینکه ار نارضایتی مردم بر اثر برخوردهای دینی در جامعه استفاده کرده و دیگر اینکه ناکامیهای اشخاص به دلائل مختلف رو به خدا ربط داده و می خوان از این طریق کینه از خداوند رو در دل خداباوران راه بدند

من یادمه یکی از این افراد در یکی از شبکه های ماهواره ای داشت مصاحبه می کرد و می گفت که چی شده که خدا ناباور شده گفت

ده ساله بودم که خدا رو گذاشتم کنار

من کلی خندیدم

در سن ده سالگی یه ادم خدا رو هم خوب نمیشناسه چه برسه به اینکه اونو کنار هم بزاره اون هم در بچگی و بدون رسیدن به سن بلوغ و قدرت کافی برای تمیز خوب و بد

دشمنی اینها با خداوند رو من وقتی احساس کردم که با یکیشون داشتم بحث می کردم و بهش می گفتم در غرب هم اعتقاد بر حذف مذهب نیست بلکه اعتقاد بر جدائی دین از سیاسته و غیر مذهبی بودن با ضد مذهبی بودن فرق داره و این آدم گقت که مذهب از اساس ، فکر آدم رو از پیشرفت وا می داره و خدا یک مفهوم موهومی بیش نیست که باید کنار گذاشته شود.

یعنی اینها معتقد به جدائی دین از دولت نیستند بلکه کلا معتقد به حذف نهادی به نام دین و تفکری به نام خداباوری از عرصه جامعه هستند.

بحث با این افراد هیچ سودی نداره چون شما هر چقدر هم که باهاشون بحث کنید میگند قانع نشدند و شما سطحی حرف می زنی و کتابی که بهش استناد کردی از اساس به این دلیل و ان دالیل ایراد و جای تردید دارد

البته اینو بگم که این روش یحث که همون مجادله است مدتهاست که دیگه مطرود شده چون جوابی نمیده و حقیقتی رو آشکار نمی کنه و بدتر باعث موضع گیری و زیر سوال رفتن بی طرفی می گردد.

ما خداباوران کاملا به این امر اعتقاد داریم که کتاب خدا و خداوند بالاتر از هر چیزی است حتی اگر قوی ترین دلائل در رد آنها ارائه شود زیرا خدا بالاتر از هر دلیل و منطقی است و دلیل و منطق نمی تونه در برابر خدا بیاسته بلکه برای رد و مقابله با خدا کسی هم طراز وی لازم است که چنین کسی که  هم طراز وی باشد اما با او دشمنی کند نبوده و نخواهد بود شیطان هم به پای او نمی رسد.

بنابراین بهتره کلا از بحث با این افراد  دوری کنید تا هم باعث خرد شدن اعصابتان نگردد و هم ایماتنان را سست نکنند اینها خود که ایمانی ندارند بنابراین هیچ ابایی از بی ایمان کردن شما نخواهند داشت.

 

 

 

نکته چهارم

داعش،  قتل عام کردها یاد اور نسل کشی ارامنه

نیازی به این امر نیست که بگم گروه تکفیری داعش چه جنایاتی نسبت به اقلیتها ها و بخصوص کردها اعم از کردهای غیرمسلمان یا ایزدی و کردهای مسلمان کرده و البته کردها چه مرد و چه زن مقاومت جانانه ای کردند.

اما هر کشوری بر حسب منافع خودش نمی خواد اون طوری که باید و شاید وارد عمل بشه در واقع کردستان همواره بین چند کشور تقسیم شده و کردها برای احقاق حقوق خود و برابر بودن با سایر شهروندان و حق آزادی در تعیین سرنوشتشان همواره مورد مخاصمه و تهدید این دولتها بودن که یکی از بارزترین نمونه آن ترکیه است که میلیونها کرد در آن ساکنند اما هنوز به خیلی از حقوق حقه خود نرسیده اند و تبعا کردها در برابر این امر مبارزه می کنند و ترکیه هم نمی خواد با کمک به اونها زمینه تقویت اونها رو که دشمن خودش می دونه فراهم کنه.

نیروهای اعتلاف به برهبری آمریکا هم که تنها اقدام هوائی می کنند چون اقدام زمینی برابر میشه با خسارتهای و ضربات عظیم بر پیکره اقتصاد غرب و امریکا و همون بلائی سر غرب و امریکا میاد که در زمان حمله بوش به عراق اومد.

سازمان ملل هم تنها به دادن بیانیه اکتفا کرده.

این وضع یسیار شییه یه دوران قتل عام ارامنه توسط عثمانی است که تمامی کشورها بر جسب منافع خودشان در این امر دخالت نکردن و این امر با سکوت برگزار شد اما دردناکتر اینه که اون زمان وسائل ارتباطی مثل اینترنت و فیلم و دوربین و موبایل نبود الان که این وسائل پیشرفت کرده باز دید دنیا نسیت به منافع ملی و عدم تمایل به اندیشیدن در سطح جهانی و انسانی همانند همون دوره است .

 

 

 

نکته پنجم

بی طرفی اخباری

وقتی ما از طریق اینترنت یا ماهواره وتلویریون و روزنامه اخبار مختلف رو دنبال می کنیم همواره احساس می کنیم بی طرفی لازم رعایت نشده و هر کسی گویا وایسته به جناحی خاصه هر چند  خودش رو فراجناحی می دونه.

در خصوص شیکه های ماهواره ای برون مرزی بیشتر این احساس میشه که می خوان اخبار بد ایران رو بزرگنمائی و سیاه نمائی کنند و اگه چیز خوبی هم در کشور اتفاق می افته یا کلا نادیده انگاشته میشه  و یا مورد قبول قرار نمی گیره .

حتی شبکه های سیاسی فارسی زبان خصومت خودشون رو آشکارا بیان کرده و از دادن  فحش و توهین و ناسزا به مقامات مختلف اعم از مسئول در حکومت و یا در سایر نهادها ابائی ندارن و البته خودشون هم کلی فحش و بد وبیراه می شنوند و صحنه تبدیل میشه به یک صحنه بی ادبی مطلق که بیننده حس می کنه نه تنها از دیدن این برنامه سودی عائدش نشده بلکه بچه هاش هم کلی فحش شنیدن و یاد گرفتند آخر سر هم متوجه میشه حرفهای اون آدم اکثرا یاوه سرائی واراجیفی بوده که پشیزی نمی ارزه.

در مورد ایران درست برعکسه یعنی وقتی تلویزیون ایران رو باز می کنی و اخبار رو می شنوی انگار حس می کنی این مملکت بهشت برینه با هیچ نوع مشکلاتی و کسی درد آنچنانی ندارد حتی وقتی ارگانی و یا روزنامه یا سایتی انتفادی عمیق از امری می کند به شدت با برخورد مواجه شده که درنهایت منجر به توقیف روزنامه و بسته شدن سایت اینترنتی مربوطه میشه.

تا کسی حرفی بزنه متهم  به اینمیشه که حرفهای روزنامه های زنجیره ای رو داره تکرار می کنه.

دادگستری تبعا باید یک نهاد کاملا مستقل باشد و اینکه در برخوردش با روزنامه ها و اخبار مختلف اونها رو به زنجیره ای و غیرزنجیره ای تقسیم کنه این تفاوت قائل شدن آشکار بین این دو نوع نگرش در ادبیات روزنامه نگاری خواهد یود

من از این جهت خود را صالح می دانم در این امر نطر بدم که خودم وکیل هستم و سالها در محاکم مختلف به وکالت پرداخته وبه  مشکلات دستگاه دادگستری کشور تا حدی اگاهم

 

 

چند مشکل

گارگین فتائی

 

نبود تسهیلات برای ازدواج

نیازی به گفتن نیست که چه از بعد روان شناختی و چه دینی تاکید بر ازدواج شده و ادیان هم بر این امر صحه گذاشته اند.

البته درسته که شرط اول در هر ازدواجی عشق متقابل و دوجانبه است و حتی خیلیها حاضرند تنها با همین عشق و با کمترین توقعات با هم بسازند اما واقعیت امر اینه که نمیشه نقش پول رو در ازدواج نادیده گرفت.

بالاخره این زوح تازه مزدوج باید جائی رو برای زندگی اجاره کنند و شکم خودشون رو سیر کنند و از عهده مخارج آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و غیره بر بیان.

از طرف دیگه اگه بچه ای وارد زندگیشون شد تبعا خرجوش بیشتر میشه .

بنابراین الان نمیشه تنها با شعار دادن ازدواج کرد .

از طرف دیگه در حال حاضر مخارج زندگی که ساده ترین نمونش پول پیش سرسام آور برای اجاره خونست انقدر بالا هست که خیلی از زوج ها نمی تونند بدون کمک نزدیکان خودشون از عهده اون بر بیان.

این در حالیه که چندین ساله که نهادهای مختلف دولتی و حکومتی بر امر ازدواج تاکید فراوان می کنند اما متاسفانه تسهیلات و امکاناتی که برای ازدواج در نظر گرفته میشه در حد هیچه.

نه تنها نهادهای مسئول بلکه تمامی بخش های دولتی و همچنین نهادهای مسئول اقلیتهای دینی هم باید تا حد امکان زمینه های لازم رو برای تداوم مالی یک ازدواج فراهم بیارند از در اختیار گذاشتن واحد های اجاره ای با میزان اجاره بهای کم گرفته تا تسهیلات مالی مختلف برای زوح های تازه مزدوج و فرزندان آنها در غیر این صورت ما همچنان شاهد افزایش تجردها و بالا رفتن سن ازدواج خواهیم بود.

 

2: فقر فرهنگی

متاسفانه حدود دو دهه است که ما در ایران و خیابونهای مختلف شهرها وبخصوص شهرهای بزرگ شاهد بی اخترامیها و تحقیرهای مردم به همدیگه تحت عناوین مختلفی هستیم.

از برخوردهای رانندگی و طعنه زدن ها در پیاده رو ها گرفته تا دعوا در صفها و چشم چرانیها در کوچه ها و یا چپ چپ نگاه کردنها و دعواها و تکه پرانیها به پسرها و دخترها و غیره.

تبعا ان نتیجه فقر فرهنگی است

فقر فرهنگی تنها مختص به محله های پائین شهر و یا مسافرکش های خطی و کارگران ساختمانی و یا حاشیه نشینها نیست بلکه این توهین ها و تحقیرها در محله های بالای شهر از سوی افرادی که ثروتمند هستند نیز نمایان است .

همچنین است این تحقبر ها و زخم زبانها و خرد کردن شخصیتها از سوی کارمندهای ادارات و اقشار تحصیل کرده جامعه.

بنابراین فقر فرهنگی ارتباط مستقیمی با فقر و ثروت مالی یا تحصیلات و موقعیت های شفغلی نداره بلکه این شرائط اجتماع و طرز نگرش اونه که در همه سطوح باید تغییر کنه.

 

3: یک نواختی جهانی

در ایران اکثرا از این می نالند که روزها یک نواخته و مثل هم داره می گذره اما واقعیت اینه که این یک نواختی گریبانگیر کل دنیا شده در اصل در آمریکا بیش از هر کشور دیگری این یک نواختی حساس میشه به نحوی که اگه شما در آمریکا بودید می گفتید بک نواختی ایران قابل مقایسه با یک نواختی اینجا نیست.

در واقع گویا انسان دست به هر کاری می زنه باز نمی تونه ایجاد تنوع کنه .

حتی وقتی چیزی یا حرفه ای ایجاد میشه بعد از گذشت زمانی اون هم تکراری و یک نواخت میشه.

نمونه بازرش خود اینترنت و کامپیوتره که اوائل چه آب و تاب و شور و شوقی پشتتش خوابیده بود اما موبایل و اینترنت و شبکه های اجتماعی هم بعد از گذشت مدت زمانی دیگه هیجانن قبل رو ندارن.

انسان باید دائما دنبال تنوع بگرده چرا که این تنوع ها بعد از مدتی تبدیل به یک نواختی میشند.

 

4: خاکستر شدن اثار تاریخی

هر وقت که توی اخبار مختلف می شنوم که داعش باز یه دست گل به اب داده انقدر از کشته شدن انسانها ناراحت نمیشم که از تخریب آثار تاریخی و باستانی.

شما حسابش رو بکنید یک تمدنی در هزاران سال قبل  برپا شده و برای دوام اثار این تمدن تلاشهای چندین و چند ساله و زحمتهای فراوان و صرف هزینه های هنگفت نگاه داری و مرمت این آثار شده که آخر سر داعش بیاد اونها رو با خاک یکسان کنه!.

حالا فکرش رو بکنید ما برای آیندگان خودمون اثاری رو به جا بزاریم

از کجا معلوم در آینده گروه تندورئی مثل داعش نیان و زحمات چندین و چند ساله ما رو تبدیل به پودر و خاکستر کنند!

 

5: افراط گرائی

ما در گوشه و کناار دنیا شاهد رشد گروه های مذهبی افراطی در همه ادیان هستیم از یهودیان افراطی گرفته تا گروهای شیعه و سنی افراطی در اسلام و مسیحیان افراطی و بودائیان افراطی .

این در حالیه که دنیای امروز دنیای تک وجهی و تک محوری نیست که تنها بتوان یک نوع اندیشه را بر آن حاکم ساخت.

در واقع دنیای کنونی دنیای تکثرها و تنوع هاست.

مذهبیون افراطی در هر چیزی با هم اختلاف داشته باشند و همدیگر رو قبول نداشته باشند در این امر متفق هستند که هر کس مرام خود را تنها مرام حق و درست دانسته و روشها و آئین های دیگر را غلط یا شیطانی یا کفر و نادرست دانسته و در واقع نوعی انحصار طلبی برای خود قائل بوده و به انحاء مختلف دیگران رو سعی در بی علاقه کردن به فرهنگ و ائین خود و گرابش به خودشان دارند و این البته روش بدون خشونت اونهاست اما عمئدتاً این گروهها بر اثر طرز فکر و عقیده برتری طلبی که در ذهن اونها القا شده است این حق رو برای خودشون قائلند که با پیروان ادیان و مذاهب دیگر مقابله کرده و به گمان خودشون بساط کفر و شرک و شبطان را براندازند.

یک مسیحی باید همسایه و همکار مسلملن خودم رو تحمل کنم و فرد مسلمان هم بیاد اونو تحمل کنه.

یک یهودی باید یک عرب و. یک عرب هم بیاد  یک یهودی رو تحمل کنه.

بودائیان و مسلمانان باید همدیگر رو تحمل کنند.

همچنین است اقوام مختلف مثل کردها و عربها و ترکها و افغانیها و آشوریها و ارمنیها و غیره همگی باید همدیگر رو تحمل کنند و این کاملا مغایر با افراطی گری است.

این افراطی گری از طرف مخالفان به مذهب و خدا و متافیزیک حتی شدیدتر از مذهبیون داره اعمال میشه و گویا جهان اون تعادل عقیدتی لازم برای ثبات و صلح پایدار رو داره از دست میده.

 

6: جواز خشونت

در جند سال اخیر متاسفانه در ایران شاهد اسید پاشیهای سهمگین از سوی افراد مختلف بخصوص نسبت به بانوان بوده ایم که دلائل مختلفی داشته که تعدادی از اونها شخصی بوده اما گویا در  این اواخر اسیدپاشی تحت عنوان مبارزه با بد حجابی در جامعه و از جمله در اصفهان رواج یافته .

البته بد حجالی بحث خودش رو داره اما اگر قراره کسی مجری قانون باشه این نهاد اجرائی و دستگاه قضائی و انتظامی کشوره نه اینکه افرادی خودسر تحت عقائدی افراطی خود راساً اقدام به اجرای قانون کنند اون هم بر اساس حرفهای شخصی که آتش کینه و نفرت و تعصب رو به جای خاموش کردن ، شعله ور تر و نیرومند تر هم کرده است.

این اعمال علاوه بر اینکه باعث رعب و وحشت شده یک جو اختناق فراهم میاره باعث دوری مردم از دین هم میشه چرا که اونها  مواجه با قرائت خشک و خشونت آمیز از دین می شوند