تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

۲۴۸ مطلب توسط «گارگین فتائی» ثبت شده است

هویت غیرواقعی در وبها

گارگین فتائی

 

ما خیلی اوقات افرادی را می بینیم که تحت عناوین مختلف و نه با اسم و نام خانوادگی واقعی خود در وب ها نظر گذاشته و یا خود اقدام به راه اندازی وبی با نامی غیر از نام واقعی خود می کنند و یا اشخاصی که سوالی از آدم دارند و یا می خواهند در مورد مطلبی با آدم صحبت کنند اما ایمیلی که معرفی می کنند به هیچ عنوان ایمیلی نیست که نام و نام خانوادگی واقعی آن شخص را آشکار سازد .

علت این امر در مورد وب های ایرانی  می تواند موارد زیر باشد

.

1: دخترها

در دنیای نت ایرانی ، این  بیشتر دخترها هستند که از معرفی هویت واقعی خودشان خودداری می کنند .

تشخیص علت این امر سخت نیست .

دخترها در فرهنگ کنونی ایرانی از موقعیت و جایگاه حساسی در جامعه برخوردارند . ممکن است آشنا یا خویشاوند و یا دوست آن دختر با دیدن مشخصات کامل وی حدس و گمانها و حتی بدگمانیها و سوء ظنهای نا به جایی درباره وی داشته باشد و در محله ها و شهرهای کوچک حتی این امر ممکن است چنان توپ صدا کند .

به همین دلیل یک دختر ترجیح می دهد با نام دیگری غیر از هویت واقعیش وارد دنیای نت شود .

البته ممکن است از سوی دخترها هم سوء استفاده هایی با ارائه نام ساختگی وجود داشته باشد و امکان سوء استفاده از سوی هر دو جنس وجود دارد .

.

2: اقلیت ها

کسانی که عقائد و یا ملیتی و دین و مرامشان با اکثریت اعضائ جامعه یکی نیست .

طبیعی است که وقتی انسان در اقلیت قرار می گیرد اعم از ملی و قومی و یا دینی و یا اجتماعی ،  وضعیت متفاوتی نسبت به اکثریت جامعه دارد و در بین اکثریت چنان گاو پیشانی سپیدی می نماید .

در زمانی که من در دانشگاه درس می خواندم در کلاس ما تنها من اقلیت بودم و تبعاً به راحتی به چشم می خوردم .

البته من در این وب ،  مشخصات واقعی خودم را ارائه داده ام در اینجا بحث بر سر اقلیت هایی است که از نامهای غیرواقعی در وبهای خود استفاده می کنند .

علت این امر می تواند موارد مختلفی باشد

یکی از این موارد اختلاف آشکار در تلفظ اسم است که این مورد در خصوص ارامنه و کردها زیاد اتفاق می افتد و شخصی که وارد وب می شود ترجیح می دهد با یک اسم رایج و متداول ، خود را مطرح کند نه با اسمی که تلفظ آن برای اکثریت افراد جامعه دشوار است .

از سوی دیگر وقتی یک اقلیت ، هویت واقعی خود را معرفی می کند تجربه به من نشان داده که خیلیها با پیش داوری درباره دین یا قومیت وی وارد  وب او می شوند و یا حتی خیلیها گمان می کنند که این وب به آنها مربوط نمی شود .

البته نکته ای هم هست و آن این است که ممکن است گروههایی بر اثر تعابیر نادرست در جامعه از سوی اکثریت و یا خیلی از افراد اکثریت مورد کم لطفی و بی احترامی قرار بگیرند مثلاً من چندی پیش سه کامنت دریافت کردم که در آن نویسنده افغانیها را به باد ناسزا گرفته بود .

به همین دلیل چنین اشخاصی نیز هویت واقعی خود را معرفی نمی کنند که مورد ناسزاگویی و کم لطفی خوانندگان قرار نگیرند .

.

3:افراد ناراضی

کسانی هستند که حس می کنند به دلائل مختلف اگر هویت واقعی خود را اشکار سازند نمی توانند به راحتی زمانی که از یک هویت ساختگی استفاده می کنند مطلب بنویسند .

این بیشتر در مورد کسانی صدق می کنند که از اوضاع جامعه نارضایتیهای گوناگون دارند  و می خواهند از نهادها و اشخاص و یا سازمانهای مختلف انتقاد کنند . اینها حرف خودشان را می زنند و اگر هم آن نهاد و یا سازمان جوابی داشته باشد به وب آن شخص و یا ایمیل ساختگی او می فرستد و آن شخص دیگر نگران عواقب انتقاد و یا سخن خود نیست البته اگر عواقب نامطلوبی داشته باشد .

.

4:

افراد با موقعیت های خاص

ممکن است فردی که از هویت غیرواقعی استفاده می کند فردی باشد که در محله ویا در صنف خود و یا در اجتماع دارای شهرت و یا مقام و موقعیت خوب و بالایی باشد و دادن مشخصات درست به نظر این شخص باعث شود که افراد گوناگون با مطالبات مختلف دائم از طریق وب سراغش را بگیرند در حالی که آن فرد آن وب را ممکن است برای منظوری خاص راه اندازی کرده که ربطی به موقعیت کاریش نداشته باشد .

 

سفر خروج ، منبع مهم تحقیق برای حقوق دانان

گارگین فتائی

.

سفر خروج از عهد عتیق و یا در اصل یکی از اسفار پنج گانه تورات ، کتابی است که در آن پایه های قوانین شرعی و یا همان شریعت پی ریزی می گردد.

این قوانین  بخصوص برای حقوق دانان از باب بررسی  تاریخی آنها نسبت به قوانین مشابه در همان زمان و همچنین با نمودهای زندگی امروزی جالب هستند.

کلاً دو کتاب تورات و قرآن علاوه بر نکات مثبت فراوانی که دارند از این باب برای حقوق دانان جالب و مهم هستند که دارای مسائل دقیق حقوقی و شرعی هستند که پایه های حقوق دینی بر اساس آنها در دو جامعه یهودی و اسلامی و البته بسیاری از آنها در جامعه مومن مسیحی شکل گزفته اند چرا که تورات یکی از بخش های عهد عتیق کتاب مقدس است که مورد پذیرش مسیحیان هم می  باشد.

با هم تعدادی از این مقررات که از ابواب بیست و یک تا بیست و سوم از سفر خروج  را در بر گرفته است می خوانیم

 

.

 

« هر که‌ انسانی‌ را بزند و او بمیرد، هر آینه‌ کشته‌ شود. 

اما اگر قصد او نداشت‌، بلکه‌ خدا وی‌ را بدستش‌ رسانید، آنگاه‌ مکانی‌ برای‌ تو معین‌ کنم‌ تا بدانجا فرار کند. 

لیکن‌ اگر شخصی‌ عمداً بر همسایة‌ خود آید، تا او را به‌ مکر بکُشد، آنگاه‌ او را از مذبح‌ من‌ کشیده‌، به‌ قتل‌ برسان‌.

 « و هر که‌ پدر یا مادر خود را زند، هرآینه‌ کشته‌ شود. 

« و هر که‌ آدمی‌ را بدزدد و او را بفروشد یا در دستش‌ یافت‌ شود، هرآینه‌ کشته‌ شود. 

« و هر که‌ پدر یا مادر خود را لعنت‌ کند، هرآینه‌ کشته‌ شود. 

« و اگر دو مرد نزاع‌ کنند، و یکی‌ دیگری‌ را به‌ سنگ‌ یا به‌ مشت‌ زند، و او نمیرد لیکن‌ بستری‌ شود،  اگر برخیزد و با عصا بیرون‌ رود، آنگاه‌ زنندة‌ او بی‌گناه‌ شمرده‌ شود، اما عوض‌ بیکاری‌اش‌ را ادا نماید، و خرج‌ معالجة‌ او را بدهد. 

« و اگر مردم‌ جنگ‌ کنند، و زنی‌ حامله‌ را بزنند، و اولاد او سقط‌ گردد، و ضرری‌ دیگر نشود، البته‌ غرامتی‌ بدهد موافق‌ آنچه‌ شوهر زن‌ بدو گذارد، و به‌ حضور داوران‌ ادا نماید. 

و اگر اذیتی‌ دیگر حاصل‌ شود، آنگاه‌ جان‌ به‌ عوض‌ جان‌ بده‌،  و چشم‌ به‌ عوض‌ چشم‌، و دندان‌ به‌ عوض‌ دندان‌، و دست‌ به‌ عوض‌ دست‌، و پا به‌ عوض‌ پا،  و داغ‌ به‌ عوض‌ داغ‌، و زخم‌ به‌ عوض‌ زخم‌، و لطمه‌ به‌ عوض‌ لطمه‌. 

« و اگر کسی‌ چاهی‌ گشاید یا کسی‌ چاهی‌ حفر کند و آن‌ را نپوشاند، و گاوی‌ یا الاغی‌ در آن‌ افتد،  صاحب‌ چاه‌ عوض‌ او را بدهد، و قیمتش‌را به‌ صاحبش‌ ادا نماید، و میته‌ از آن‌ او باشد.  « و اگر گاو شخصی‌، گاو همسایة‌ او را بزند، و آن‌ بمیرد پس‌ گاو زنده‌ را بفروشند، و قیمت‌ آن‌ را تقسیم‌ کنند، و میته‌ را نیز تقسیم‌ نمایند.  اما اگر معلوم‌ بوده‌ باشد که‌ آن‌ گاو قبل‌ از آن‌ شاخ‌زن‌ می‌بود، و صاحبش‌ آن‌ را نگاه‌ نداشت‌، البته‌ گاو به‌ عوض‌ گاو بدهد و میته‌ از آن‌ او باشد.

 « اگر کسی‌ گاوی‌ یا گوسفندی‌ بدزدد،و آن‌ را بکشد یا بفروشد، به‌ عوض‌ گاو پنج‌ گاو، و به‌ عوض‌ گوسفند چهار گوسفند بدهد. 

«اگر دزدی‌ در رخنه‌ کردن‌ گرفته‌ شود، و او را بزنند بطوری‌ که‌ بمیرد، بازخواستِ خون‌ برای‌ او نباشد.  اما اگر آفتاب‌ بر او طلوع‌ کرد، بازخواست‌ خون‌ برای‌ او هست‌. البته‌ مکافات‌ باید داد، و اگر چیزی‌ ندارد، به‌ عوض‌ دزدی‌ که‌ کرد، فروخته‌ شود.  اگر چیزی‌ دزدیده‌ شده‌، از گاو یا الاغ‌ یا گوسفند زنده‌ در دست‌ او یافت‌ شود، دو مقابل‌ آن‌ را رد کند. 

« اگر کسی‌ مرتعی‌ یا تاکستانی‌ را بچراند، یعنی‌ مواشی‌ خود را براند تا مرتع‌ دیگری‌ را بچراند، از نیکوترین‌ مرتع‌ و از بهترین‌ تاکستان‌ خود عوض‌ بدهد. 

« اگر آتشی‌ بیرون‌ رود، و خارها را فراگیرد و بافه‌های‌ غله‌ یا خوشه‌های‌ نادرویده‌ یا مزرعه‌ای‌ سوخته‌ گردد، هر که‌ آتش‌ را افروخته‌ است‌، البته‌ عوض‌ بدهد. 

« اگر کسی‌ پول‌ یا اسباب‌ نزد همسایة‌ خود امانت‌ گذارد، و از خانة‌ آن‌ شخص‌ دزدیده‌ شود،هر گاه‌ دزد پیدا شود، دو چندان‌ رد نماید.  و اگر دزد گرفته‌ نشود، آنگاه‌ صاحب‌ خانه‌ را به‌ حضور حکام‌ بیاورند، تا حکم‌ شود که‌ آیا دست‌ خود را بر اموال‌ همسایة‌ خویش‌ دراز کرده‌است‌ یا نه‌.  در هر خیانتی‌ از گاو و الاغ‌ و گوسفند و رخت‌ و هر چیزِ گم‌ شده‌، که‌ کسی‌ بر آن‌ ادعا کند، امر هر دو به‌ حضور خدا برده‌ شود، و بر گناه‌ هر کدام‌ که‌ خدا حکم‌ کند، دو چندان‌ به‌ همسایة‌ خود رد نماید.  «

اگر کسی‌ الاغی‌ یا گاوی‌ یا گوسفندی‌ یا جانوری‌ دیگر به‌ همسایة‌ خود امانت‌ دهد، و آن‌ بمیرد یا پایش‌ شکسته‌ شود یا دزدیده‌ شود، و شاهدی‌ نباشد،  قسم‌ خداوند در میان‌ هر دو نهاده‌ شود، که‌ دست‌ خود را به‌ مال‌ همسایة‌ خویش‌ دراز نکرده‌ است‌. پس‌ مالکش‌ قبول‌ بکند و او عوض‌ ندهد.  لیکن‌ اگر از او دزدیده‌ شد، به‌ صاحبش‌ عوض‌ باید داد.  و اگر دریده‌ شد، آن‌ را برای‌ شهادت‌ بیاورد، و برای‌ دریده‌ شده‌، عوض‌ ندهد.  و اگر کسی‌ حیوانی‌ از همسایة‌ خود عاریت‌ گرفت‌، و پای‌ آن‌ شکست‌ یا مرد، و صاحبش‌ همراهش‌ نبود، البته‌ عوض‌ باید داد.  اما اگر صاحبش‌ همراهش‌ بود، عوض‌ نباید داد، و اگر کرایه‌ شد، برای‌ کرایه‌ آمده‌ بود.

 « اگر کسی‌ دختری‌ را که‌ نامزد نبود فریب‌ داده‌، با او هم‌ بستر شد، البته‌ می‌باید او را زن‌ منکوحة‌ خویش‌ سازد.  و هرگاه‌ پدرش‌ راضی‌باشد که‌ او را بدو دهد، موافق‌ مهر دوشیزگان‌ نقدی‌ بدو باید داد.

 « زن‌ جادوگر را زنده‌ مگذار. 

« هر که‌ با حیوانی‌ مقاربت‌ کند، هرآینه‌ کشته‌ شود.

  « هر که‌ برای‌ خدایی‌ غیر از یهوه‌ و بس‌ قربانی‌ گذراند، البته‌ هلاک‌ گردد.

 « غریب‌ را اذیت‌ مرسانید و بر او ظلم‌ مکنید، زیرا که‌ در زمین‌ مصر غریب‌ بودید.

 « بر بیوه‌ زن‌ یا یتیم‌ ظلم‌ مکنید.  و هر گاه‌ بر او ظلم‌ کردی‌، و او نزد من‌ فریاد برآورد، البته‌ فریاد او را مستجاب‌ خواهم‌ فرمود  و خشم‌ من‌ مشتعل‌ شود، و شما را به‌ شمشیر خواهم‌ کشت‌، و زنان‌ شما بیوه‌ شوند و پسران‌ شما یتیم‌. 

« اگر نقدی‌ به‌ فقیری‌ از قوم‌ من‌ که‌ همسایة‌ تو باشد قرض‌ دادی‌، مثل‌ رباخوار با او رفتار مکن‌ و هیچ‌ سود بر او مگذار. 

« اگر رخت‌ همسایة‌ خود را به‌ گرو گرفتی‌، آن‌ را قبل‌ از غروب‌ آفتاب‌ بدو رد کن‌،  زیرا که‌ آن‌ فقط‌ پوشش‌ او و لباس‌ برای‌ بدن‌ اوست‌؛ پس‌ در چه‌ چیز بخوابد؟ و اگر نزد من‌ فریاد برآوَرَد، هرآینه‌ اجابت‌ خواهم‌ فرمود، زیرا که‌ من‌ کریم‌ هستم‌. 

« به‌ خدا ناسزا مگو و رئیس‌ قوم‌ خود را لعنت‌ مکن‌

« درآوردن‌ نوبر غله‌ و عصیر رز خود تأخیر منما. و نخست‌زادة‌ پسران‌ خود را به‌ من‌ بده‌. 

با گاوان‌ و گوسفندان‌ خود چنین‌ بکن‌. هفت‌ روز نزدمادر خود بماند و در روز هشتمین‌ آن‌ را به‌ من‌ بده‌. 

« و برای‌ من‌ مردان‌ مقدس‌ باشید، و گوشتی‌ را که‌ در صحرا دریده‌ شود مخورید؛ آن‌ را نزد سگان‌ بیندازید.

« خبر باطل‌ را انتشار مده‌، و با شریران همداستان‌ مشو، که‌ شهادت‌ دروغ‌ دهی‌. 

« پیروی‌ بسیاری‌ برای‌ عمل‌ بد مکن‌؛ و در مرافعه‌، محضِ متابعتِ کثیری‌، سخنی‌ برای‌ انحراف‌ حق‌ مگو.  و در مرافعة‌ فقیر نیز طرفداری او منما. 

« اگر گاو یا الاغ‌ دشمن‌ خود را یافتی‌ که‌ گم‌ شده‌ باشد، البته‌ آن‌ را نزد او باز بیاور.  اگر الاغ‌ دشمن‌ خود را زیر بارش‌ خوابیده‌ یافتی‌، و از گشادن‌ او روگردان‌ هستی‌، البته‌ آن‌ را همراه‌ او باید بگشایی‌. 

« حق‌ فقیر خود را در دعوی‌ او منحرف‌ مساز. 

از امر دروغ‌ اجتناب‌ نما و بی‌گناه‌ و صالح‌ را به‌ قتل‌ مرسان‌ زیرا که‌ ظالم‌ را عادل‌ نخواهم‌ شمرد. 

« و رشوت‌ مخور زیرا که‌ رشوت‌ بینایان‌ را کور می‌کند و سخن‌ صدّیقان‌ را کج‌ می‌سازد. 

« و بر شخص‌ غریب‌ ظلم‌ منما زیرا که‌ از دل‌ غریبان‌ خبر دارید، چونکه‌ در زمین‌ مصر غریب‌ بودید.

نمونه هائی از نکات مثبت زندگی در آمریکا

گارگین فتائی

.

البته ممکنه این موارد در جایی از آمریکا باشه و در جای دیگه نباشه چون آمریکا کشور خیلی بزرگیه و البته کشورضد و نقیضهاست.

این موارد همگی مربوط میشه به شهر لوس آنجلس در ایالت کالیفرنیا که فکر می کنم در جاهای دیگه آمریکا هم کمابیش یه همین شکله.

.

 

طرز برخورد در ادارات

متاسفانه در ایران ما شاهد این هستیم که برخورد کارمندان و مسئولین ادارات با مردم روز به روز داره بدتر میشه و البته این برخورد بد از طرف مردم نسبت به کارمندان هم دیده میشه که ناشی از بی حوصلگی و فشارهای روانی و عصلی هست.

این برخورد بد در اداراتی که حساسیت و فشار در اونها بیشتره نظیر دادگستری  و ادارات اون و یا زمانی که صف های طوالانی در اونها وجود داره نظیر ادارات بیمه بیشتر دیده میشه.

خیلی از این رفتارها بدون جواب می مونه و وقتی به مقامات مسئول گزارش هم میدی اونها میگند با کمبود پرسنل مواجهیم و نظایر اینها و یا متاسفانه موقعیت اون شخص رو به رخ آدم می کشند مثلا جانبازه و یا رزمنده است یا فرزند شهیده که البته این چیزی جز تبعیض نمی تونه باشه.

در آمریکا کارمندان و مسئولین ادارات همگی با روی باز از آدم استقبال می کنند هیچ وقت با صدای بلند با آدم حرف نمی زنند همیشه خوش رو و خوش برخورد هستند در اونجا افراد مختلفی از نژادها و اقوام مختلف هستند که بدون قائل شدن به تبعیض یا تفاوت  نام آونها رو خونده و به دقت به مسائل اونها رسیدگی می کنند و هر چقدر ارباب رجوع کار داشته باشند هیچ وقت نمیگند من وقت ندارم بیشتر از این نمی تونم جواب بدم و یا حوصلمو سر بردی یا اعصابم رو خورد کردی.

.

پیش داوریها

در ایران متاسفانه در خیلی از محله ها که مردم همدیگر رو میشناسند بر اساس زندگی خصوصی فرد نسبت به اونها قضاوت می کنند

مثلا اگه بدونند پسری بیکاره باهاش حرف نمی زنند و یا اینکه بدونند فلان مرد با زنش رفتار خوبی نداره با دید برابر بهش نگاه نمی کنند این طرز فکر گاهی به افراط کشیده میشه و برخی اوقات مردم تنها با دیدن ظاهر امر وبدون عمیق شدن در زندگی یک فرد در باره وی قضاوت کرده و با طرز برخوردشون زندگی اون فرد رو به سیاهی می کشونند.

حالب اینجاست که در آمریکا هیچ گاه بر اساس زندگی خصوصی یک فرد درباره او قضاوت نمی کنند اساساً یک فرد حق چنین کاری رو نداره و باید نسبت به همه برابر رفتار کنه در غیر این صورت متهم به برخورد تبعیض آمیز میشه مثلا حق نداره وقتی شخصی اومد به مغازش و معروفه که اون شخص از دید جامعه شخص علافیه تنها به همین عنوان  بهش کالا نده.

.

رعایت صف

در آمریکا در همه جا از فروشگاهها که بسیار بزرگ تر از ایران هستند گرفته تا ادارات یا سایر اماکن و حتی اماکن عروسی و عزا موقع کشیدن غذا و مواردی نظیر اون در رعایت صف بسیار منظم هستند یعنی اگه سرشون بره وقتی بدونند هنوز نوبتشون نشده جلو نمیان و در این مورد هیچ کس ناظر بر اونها نیست یعنی در این گونه موارد پلیس یا ماموری وجود نداره و اونها با میل خود صف رو رعایت می کنند.

در ایران همه ما مزه بی انضباطی شدید در رعایت صف رو چشیدیم و دیدیم که فردی که نوبتش نیست چطوری با دوز و کلک خودش رو جلو انداخته و یا عین انسانهای اولیه به زور خودشو چپونده توی صف.

حالا این خوبه وقتی قسم دروغ می خوره که به فلان کس قسم می خورم  من دوساعته اینجام اون وقت دیگه آدم واقعاً حرصش در میاد.

.

ظاهربینی

در ایران خیلی وقتها این ظاهربینی امان رو از آدم می  بره و بعضی وقتها به حدی زیاده که آدم رو کلافه می کنه.

این ظاهر بینی می تونه از زوم شدن روی قیافه یک شخص تا طرز لباس پوشیدنش رو در بربگیره

در محله خود ما خیلی به ظاهر و طرز لباس پوشیدن یک فرد اهمیت میدن و در بیرون از محله ما در خیلی از محله ها این طوریه.

کافیه شما لباست کمی قدیمی باشه تا در برخی از محله ها مورد تمسخر قرار بگیری و یا برعکس محله هایی هم  هستند که لباس های نو باعث تمسخر میشه کلا ظاهر یک فرد و لباس وی برای خیلی از ایرانیها در طول روز میشه سوژه صحبت و خنده.

در آمریکا از بس که اقوام و نژادهای مختلف با رنگها و لباس های گوناگون وجود داره ظاهر یک فرد هیچ وقت مثل ایران جلب توجه نمی کنه و هر فرد هر جور لباسی خواست می پوشه اعم از اینکه نو باشه یا کهنه و اصلا لباس یک فرد برای مردم مهم نیست تا سوژه صحبت براشون باشه.

.

رفتارهای تحقیرآمیز

در ابران ما همگی طعم تحقیر و فحش رو هنگام رانندگی و یا زمانی که عابر پیاده بودیم چشیدیم .

این طرز برخورد ناشایست رو ما وقتی عده ای از کنارمون رد میشند و اصطلاحا تیکه پرونی می کنند هم دیدیم نظیر عبور موتورسواران و دادن فحش های ناجور و گاز دادن و در رفتنشون .

متاسفانه مردم هم نسبت به هم روز به روز رفتارهای تحقیر آمیز پیدا می کنند از مغازه دارها گرفته تا رانندگان تاکسی و شخصی و یا همکاران و شرکا با هم و غیره.

و البته مردم خیلی وقتها اخمو هستند و چهره ای عبوث دارند بدون لبخند و وقتی از کنار کسی رد میشند حتی زیرزبونشون به اون شخص فحش هم میدن.

در آمریکا وقتی شما از خط عابر پیاده عبور می کنید ماشینها می ایستند تا شما رد بشید حتی اگه چراغ قرمز نباشه .

وقتی دو ماشین در دو خیابون متقاطع با هم برخورد  می کنند دوستانه به هم تعارف می کنند که شما بفرمائید اما در ایران هیچ وقت این برخورد دوستانه نبوده بلکه هر کسی راه رو حق خودش دونسته و با همین کل کل کردنها باعث ایجاد ترافیک و فحش و بوق های راننده های دیگه شده.

در آمریکا شخص تا جایی که بتونه از بوق استفاده نمی کنه  چون می دونه که شخص رو به رویی هم در موقعیتیه که ناگزیه حرکت نکنه.

جالب اینجاست که وقتی کسی از کنار شما رد میشه بدون اینکه شما رو بشناسه با لبخند به شما سلام میده.

در ایران در خیلی از اماکن مثل شرکتها و یا ارگانها و سازمانها وقتی یک نفر به اونجا به عنوان عضو وارد میشه گویا از حضورش زیاد خوش حال نمیشند و اونو رقیب خودشون به حساب میارند.

در آمریکا رقابت شدید بین شرکنتها و نهادها باعث شده که همگی اونها با روی باز پذیرای حضور مردم و مدعووین باشند.

.

 

توجه به افراد معلول

در ایران نمیشه گفت      به معلولین اون طوری که باید توجه میشه تنها مرجع در این مورد بهزیستیه که اون هم در خیلی از موارد هیچ کمکی به معلولین نمی کنه اینو چون من خودم عضو اونجا بودم میگم.

در آمریکا نهادهای مختلفی برای افراد معلول وجود داره و امکانات ویژه ای هم دارند حتی افرادی که مثل ما مبتلا به آلبینیسم هستند برای خودشون سازمان وبژه ای دارند .

اتوبوس ها هم برای افراد فلج امکانات ویژه ای دارن که وقتی اونها با ویلچر می خوان بیان داخل اتوبوس سطح اتوبوس میاد پائین.

در جلوی اتوبوس ها هم برای دوچرخه ها جای مخصوصی وجود داره که یک فرد می تونه دوچرخش رو اونجا بزاره.

حتی سازمانی به نام اکسسaccess وجود داره که طی معاینات و مصاحبه ای که از افرا معلول به عمل میاره اگه معلولیتشون برای اونها محرز شد براشون راننده و ماشین مجانی می فرستند تا به هر کجا که خواستند برند آخه آمریکا کشور بزرگیه و خیلی از جاها رو نمیشه پیاده رفت .

توانبخشی اونجا هم اگه شما عضو بشید خیلی از تجهیزات رو مجانی د اختیارتون میزارند از کاستها و ضبظ پیشرفته دیجیتالی گرفته تا دستگاه بزرگ نمائی سی سی تی وی و کامپیوتر دسکتاپ مجانی به صورت لارج پرینتر با کیبوذد خاص و زوم تکست که خود برنامه گران فیمیت است  و دیجیتال رکوردر و عینک با هر درجه و کیفیتی .

.

رعایت امنیت

در ایران ما زیاد شاهد این بودیم که از خونه ای سرقت میشه و یا ماشین کسی رو می دزدند و یا موتوری میاد و کیف یه خانمی رو میزنه .

نمونه های دیگه هم هست مثل درگیریهای خیابونی و چاقوکشی و عربده کشی .

در اینگونه موارد در بسیاری از اوقات حق به حق دار نمی رسه و مال باخته انقدر برای زنده کردن پول و یا پیدا کردن دزد به این اداره و اون اداره میره که آخر سر از پی گیری امر ناامید و مصنرف میشه.

در آمریکا کافیه کوچک ترین حادثه ناهنجاری رخ بده و یا شخصی یک تلفن ساده به پلبس که شماره اون به جای 110 در آمریکا 911 هست بکنه که انبوه پلیس حتی ماشین آتش نشانی و هلیکوپتر هم به محل حادثه بیان.

.

عدم وجود تبعیض

در ایران خیلی شاهد این بودیم که متاسفانه مردم قومیت و موقعیت اجتماعی همدیگر رو تحقیر می کنند مثلا میگند فلان شهرستانی اومده داره بهم امر و نهی می کنه و یا فلان شخص عرب یا لر و بلوچ و افغانی و البته با حالت تحقیر هم این الفاظ رو به کار می برند.

در آمریکا در همه جا شما سیاه پوستان ، زردپوستان ، مکزیکی ها و سرخپوستان و سفید پوستان و افراد شهری و روستائی و فقیر و ثروتمند و آسیایی و اروپایی رو می بینید که در ادارت و سایر اماکن در کنار هم کار کرده و غذا می خورند و حرف می زنند بدون اینکه چنین حسی نسبت به هم داشته باشند و شما خودت رو با همه برابر حس می کنی اعم از اروپایی و آمریکایی و یا آسیایی و آفریقایی

.

امکانات ویژه

در آمریکا امکانات و تسهیلات خاصی برای افراد وجود دارد مثلا اگر امکان رفتن به داروخانه به هر دلیلی برای آنها وجود ندارد دم در منزلشون داروها رو بهشون تحویل میدن .

اما در ایران ما دیدیم که هیچ فرقی بین کسی که خیلی ناتوان و بیماره با فرد عادی نیست و هر دوی این افراد هم باید برای گرفتن دارو خودشون یا اقوامشون به داروخونه ها برند.

 

اینها تنها چند نمونه از نکات مثبت موجود در آمریکا بود و واقعاً جای تاسف و افسوس داره که آمریکایی که عمرش به پونصد سال هم نمی رسه تونسته در بین مردم سیصد میلیونی خودش که متشکل از پیروان ادیان و اقوام و نژادهای گوناگون هستند به این خوبی فرهنگ سازی بکنه اما ایران پنج هزار ساله با اون فرهنگ غنی و دیرینه ای که داره هنوز در فرهنگ سازی بین  مردمش ناتوان هست!

 

نمونه هائی از فقر فرهنگی در آموزش

گارگین فتائی

.

1: در دوران تحصیلم در دانشگاه مدام از طرف دانشجوها با این سوال مواجه میشدم که چرا اومدم و دارم رشته حقوق می خونم .  البته علت این امر این بود که در رشته حثوق  ، مشاغل زیادی هست که شرط تصدی به اونها اسلامه یعنی باید مسلمون باشی تا بتونی در اون کار شاغل بشی و این در قانون صراحتاً اومده از قبیل تصدی به قضاوت یا دادسرا یا کادر قضائی و کادر نظامی و غیره و از طرف دیگر اقلبت بودنم در محیطی که تعدادی از دانشجوها تحصیلات حوزوی داشتند و یا رشته ای که باید در آن حجم زیادی از فقه اسلامی را مطالعه کرد هم براشون تعجب بر انگیز بود .

در خارج از ایران یویژه در ممالک چند ملیتی نظیر آمریکا ، در یک مدرسه یا کالج یا داشنگاه ،  اقوام و پیروان ادیان مختلف و یا رنگ پوست های مختلف با هم در یک کلاس درس می خونند مثلا من مسیحی سفید پوست ،  فرد سمت راستم یک زردپوست یودائی  و فرد سمت چپم یک مسلمون سیاه پوسته و البته هیچ گاه این سوال مطرح نمیشه که فلانی چرا اومده این رشته درس می خونه حالا فرقی نمی کنه که مثلاً یک مسیحی بره اسلام شناسی بخونه یا یک مسلمون بیاد الهیات مسیحی بخونه و اساساً کسی این حق رو نداره که در زندگی دیگران دخالت کنه و مدام براش تعیین تکلیف بکنه.

2: این امر در واقع به نوعی دخالت در امور دیگران هم هست که در بین ما ایرانیها بسیار رایجه ،  ما همواره در کار همدیگه دخالت  می کنیم و همیشه از شم و خم و جیک و بک زندگی اهالی محل از یغال گرفته تا قصاب و نونوا و همسایه و فامیل و غیره آگاهیم و البته در خیلی از موارد اون نسخه ای که می پیچیم نه تنها دردی رو درمان نمی کنه بلکه  بدتر باعث افزایش درد میشه چرا که از دید طرف کار ما چیزی جز فضولی نیست.

3: من ایرانیهای زیادی رو توی امریکا دیدم که در سنین بالا مثلا شصت یا هفتاد سالگی کتاب به دست و با کیف به مدرسه میرند و درس می خونند و خیلیهاشون یا زبان انگلیسی می خونند یا اونو تقویت می کنند و یا تحصبلات خودشون رو تکمیل می کنند و ادامش میدند.

 بارها در ایران من خودم شاهد بودم که سن بالا که هیچ حتی کمی شخصی دیرتر درس و دانشگاهش رو تموم می کنه چقدر از طرف خود مردم بهش سرکوقت می زنند و یا اگه شخص مسنی بخواد درس بخونه تا چه حدی به چشم میاد و انگشت نما میشه و حتی محله هائی هست که به شدت این جور افراد مورد تمسخر و تحقیر قرار می گیرند و جملاتی رو می شنود که همه ما کمابیش ازش آگاهیم حرفهائی مثل اینکه پاش لب گوره داره درس می خونه یا دوران بچگیاش یادش اومده و غیره ، جالب اینجاست که اینها علافی و نشستن در پارک رو کار خنده دار و مسخره ای تلقی نمی کنند اما درس خواندن شخص مسن از دید اینها تحقبر آمیزه!

در آمریکا افراد مختلف با سنین مختلف در یک کلاس هستند و هیج کس اساساً حق اینو نداره که به دیگری بگه تو که نزدیک مردنته چرا اومدی درس می خونی .

3: مورد دیگر در خصوص زمانیه که شخصی اشتباها جمله یا لغتی رو میگه که البته در ایران این شخص هم مورد تمسخر و تحقیبر قرار گرفته و سر یک مساله جزئی  و یا اشتیاه دستوری بهش میخندند و یا با افتادن یک نفر یه عده هر هر و کر کر می خندند البته اینو که میگم ممکنه در همه جای ایران یا شهرهای اون نباشه ولی در خیلی از محله ها و نقاط ایران این رفتارها هست.

در آمریکا   ایرانیهائی که انگلیسیشون زیاد خوب نیست  اوائل که پاشونو تو امریکا میزارند همواره می ترسند که انگلبسی حرف بزنند چرا که  گمان می کنند اگه حرف بزنند و چیزی رو اشتباه کنند مثل ایران مورد خنده و تمسخر قرار می گیرند در حالی که مساله درست برعکسه یعنی شما هر طوری که انگلبسی حرف یزنی و مقصودت رو بفهمونی اونها بهت گوش میدن و هیچ گاه به خاطر تلفظ و یا طرز حرف زدنت بهت نمی خندند  حتی ممکنه خود ایرانیها سر این قضیه به هم بخندن ولی اقوام دیگه و بخصوص اونهائی که در آمریکا بزرگ شدند هرگز به این امر نمی خندند.

4: در ایران هر جائی می خوای بری از دانشگاه و محیط تحصیلی گرفته تا محیطهای اداری و تصدی به مشاغل در همه تقاضانامه ها سوالاتی از آدم پرسیده میشه که آدم شاخ در میاره مثلا شغل پدرت چیه و یا الان کار خودت چیه و این در حالیه که جائی که شما رفتی اساساً نیازی به دانستن این مسائل نیست و موارد غیر ضوروی دیگر .

در آمریکا هم تقاضا نامه ها حاوی سوالات مختلفیه اما همگی مربوط به اون کاریه که شما براش تقاضانامه پر کردی نه چیز اضافی به درد نخور در مورد اون کار

 

نگارش

گارگین فتائی

.

 

وقتهائی هست که قلم و کاغذ به دست می گیرم اما چیزی برای نوشتن ندارم ،  دوست دارم چیزی بنویسم اما توی سرم انگار عین پتک صدا می کند  گوئی از همه چیز خالی شده است .

منگ منگ می شوم و دیگر هیچ احساسی ندارم ، دلم می خواهد متنی عمیق بنویسم یا شعری قافیه دار و قشنگ ولی انگار ذهنم از اندیشیدن باز ایستاده و درونم از احساس هر گونه نگارشی خالی است ، احساسی که باید دست مایه این شعر و متنها باشد .

شاید هنوز به اندازه کافی بزرگ نشده ام و تنها ادای بزرگ ترها را در می آورم .

سری به نوشته های پیشین خود می زنم ، احساس می کنم برخیهایشان بسیار خوب نوشته شده اند ، در این لحظه با خود می گویم چگونه اینها را نوشته ام در حالی که الان یارای انجام چنین کاری را ندارم !

ساعتها در جای خود می مانم و در یک نفطه خیره می شوم انگار تیدبل به آدمی شده ام که از تفکر  خالی است ، هیچ  گونه اندیشه ای به سراغم نمی آید .

 به راستی که این چه فلسفه ایست ! زمانی آن چنان پرهجیان و با احساس هستی که سخنانت حاکی از حرارتی گرم است و گاه چنان بی روح و بی هیجان که هر چه از آن احساس می شود تنها و تنها سردی و گنگی است

رهایی مطلق

گارگین فتائی

.

به هیچکس

در این دنیا وابسته نباش,

حتی سایه ات

هنگام تاریکی

تو را ترک می کند.

.

گاهی اوقات فکر می کنم شاید روش درست زندگی همان روشی باشد که دراویش و صوفیها و یا راهب ها اعمال می کنند.

آنها به قطعه نانی راضی هستند و توقعی از دنیا ندارند .

همین بی توقعی باعث می شود که خود را درگیر و گرفتار انواع مختلف امور و تن دادن به هر کاری برای رسیدن به امیال خود نباشند

.

قانع به یک استخوان چو کرکس بودن

به زان که طفبل خان ناکس بودن

با نان جوین خویش حقا که به است

کالوده به پالودهء هر خس بودن

.

ما برای امرار معاش و رسیدن به اهداف و خواسته های گوناگون خود تن به هر کار خس و خفیفی داده و خود را نزد هر کسی خوار و ذلیل می سازیم.

زمانی می رسد که در زندگی خود عاشق می شویم ، این عشق امان ما را می برد ، دنبال معشوق خود می رویم اما مدام با کم توجهی و سخنان حقارت آمیز معشوق مواجه می شویم و در نهایت پس از گذشت مدتی احساس می کنیم  چیزی که به دست نیاوردیم هیچ در عوض انبوه بغض ها و خاطزات تلخ را برای خود رقم زده ایم.

در این حالت باید اندیشید که چه بهتر بود که اصلا گرایش و میلی به معشوق نبود تا این همه ذلت و بدبختی هم نصیب ما نگردد.

ما در زندگی دنیوی خود دنبال چیزهای خوب هستیم و برای رسیدن به آنها مدام کار می کنیم و نقشه می کشیم و حتی اگر امکانش را داشته باشیم سر این و آن کلاه گذاشته و بسیار راحت متوسل به دروغ گویی می شویم.

البته  کار به اینجا ختم نمی شود بلکه در بسیاری از موارد معمولاً کارمان پیش یک شخصی گیر است که اصطلاحا باید یا دم وی را ببینیم و یا حسابی جیبهایش را پر سازیم تا لا اقل جواب سلام ما را داده و گوشه التفاطی هم به ما و کار ما بیاندازد.

در چنین حالتی است که انسان احساس می کند با وجود اینکه ممکن است به دارایی فراوانی رسیده باشد اما ارزشش حتی از مورچه هم کمتر است  چرا که هیچ کمکی نزد انسانها بدون توقع و چشمداشت نیست .

حتی ظاهراً ممکن است کسی در رفاه و آسایش باشد اما این ظاهر قضیه است و ما غافل از ان هستیم که این رفاه و آسایش به بهای فحش و تحقیرها و توهین ها و ناسزاهای بالادستیهای وی و یا افرادی که این شخص همچون سگها استخوانی که رو به رویش انداخه اند می لبسد به دست آمده باشد .

در آئین ذن و طریقت باطنی و ماکتب شرقی اصلی هست که مضمون آن تقریباً این می شود که انسان برای اینکه به آرامش و اسایش دائمی برسد باید خود را از هر چیزی که وی را وابسته می کند رها سازد .

بدین گونه است که انسان می تواند رها شود ، رها از غم و غصه ، رها از دردها و دلهره ها ، رها از افسردگی و ناراحتی ، رها از سردردها و بیماریها.

رهایی از همه آن چیزهایی که انسان را محدود و وابسته و اصطلاحا سر جایش میخکوب می کند از خوراک و پوشاک گرفته تا زن و فرزند و خانواده و دوست و دشمن و دود و دم و پول و مادیات و گرفتاریهای کاری و بسیاری از چیزهای دیگر

و این به معنی رسیدن به حد اعلای رهایی است یعنی رهایی مطلق

 

 

چرا معروفیت گذشتگان تکرار نمیشود؟

گارگین فتائی

.

من همواره سوالی در ذهنم هست که البته ممکنه سوال خیلیها باشد  .

ما هر چقدر بیشتر به گذشته می رویم افرادی که در کتابها و تاریخ از آنها اسم برده شده با عظمت تر و نیک تر به نظر می رسند به نحوی که عمدتاً از آنها به نیکی و خوشی یاد می شود مثلا در مورد کورش کبیر کمتر کسی به بدی یاد کرده و البته در مورد علما و دانشمندان ، این امر به حد اعلای خود می رسد مثلا کسی از بوعلی سینا یا رازی بد نگفته و یا از افلاطون و ارسطو و غیره.

اما در حال حاضر وسائل نگارش  و ثبت وقایع گسترده تر شده و از اشخاص سرشناس زیادی نام برده میشود که حتی عظمت علم و دانش آنها قابل قیاس با دانش اندک علمای آن زمان نیست اما چه شده که افراد سرشناس و علمای امروز آن شهرت و آن خاطره نیک زمان گذشته را ندارند.

در این مورد من به این دلائل رسیده ام

1: معمولا چیزی  که کم و کم یاب باشد همواره مورد احترام است نظیر سنگهای قیمتی  . برای همین در گذشته که امکانات فراگیری علم در اختیار همگان نبود تبعا این گونه افراد هم کم و حتی انگشت شمار بوده اند به همین خاطر بسیار مورد احترام افراد جامعه قرار داشته اند.

مورد دیگر اینکه انسانها در دوران کنونی به ظاهر پیشرفته تر هستند اما در اصل کم ارزش تر شده اند چرا که هر چیزی که بر تعداد ان افزوده گردد از ارزش آن کاسته خواهد شد به عنوان نمونه مراسم تولد و مرگ و ازدواج قدیمیها بسیار مفصل تر از مراسم امروز است که نشان از احترام بیشتر به انسانها در آن زمان می باشد هر چند این احترام هم نصیب هر کسی نمیشد.

2: در مورد افراد سرشناسی که در حیطه قدرت و سیاست بوده اند البته تملق و چاپلوسی و خود شیرینی یک  ستایش گر و بادنجان دور قاب چین هم موثر بوده است.

3: اگر دقت کرده باشید از  اشخاص سرشناس در زمانهای گذشته در غرب راحت تر صحبت می شود تا در شرق . به عنوان نمونه در غرب ،  ویلیام شکسپیر ضمن اینکه مورد تمجید قرار می گیرد کم هم نیستند افرادی که از وی و کارهایش انتقاد می کنند اما در شرق به خاطر وجود احساسات عمیق و تعصبات خاص معمولا از تعدادی از افراد نمی توان انتقاد کرد  به عنولن نمونه اگر از شاعر یا عالمی که در شرق بسیار مورد احترام است انتقاد گردد شدیداً مورد حمله عوام و خواص قرار خواهد گرفت .

4: درست است که علمای  قدیم ، علم و اطلاعات امروز را نداشته اند اما همواره معروفیت و شهرت نصیب کسانی خواهد شد که برای اولین بار چیزی را کشف یا اختراع و یا علمی را بوجود اورده اند به عنوان نمونه فلاسفه امروز هر چفدر هم که بار علمی نیرومندی داشته باشند نمی توانند شهرت سقراط و ارسطو را داشته باشند چرا که سقراط برای اولین بار علم فلسفه و ارسطو برای اولین بار منطق را بوجود آوردند و این دو بانی این علوم بودند مگر اینکه علمای امروز هم در امری پیش قدم یا پایه گزار باشند.

نظرتون در مورد این نتایج چیه؟

 

هستی در هستی= مثبت در مثبت= مثبت= هستی

هستی در نیستی= مثبت در منفی= منفی= نیستی

نیستی در هستی= منفی در مثبت = منفی = نیستی

نیستی در نیستی= منفی در منفی = مثبت = هستی

 

موجود مفلوکی به نام مستاجر

گارگین فتائی

.

شاید مردم دنیا در خیلی از چیزها با هم فرق داشته باشند اما مطمئناً خیلی از آنها  در یک چیز به هم شبیهند و آن  درک اصطلاح شوم و منحوسی است به نام اجاره خانه.

اجاره خانه امان خیلیها را بریده است یعنی همان کسانی که متاسفانه برچسب اجاره نشینی به آنها خورده.

این موجود بدبخت ناگزیر است برای جور کردن مبلغی پول که عنوانش از خود اصطلاح مستاجر منحوس تر است یعنی اجاره بها یا پول اجاره از صبح تا دیرهنگام شب سگ دو بزند.

این موجود فلک زده و بدبخت همواره از موجود هیولا مانندی به نام مالک یا صاحب خانه می ترسد ، این ترس در اوائل ماه کمتر ، در اواسط ماه متوسط و در اواخر ماه شدید میشود به نحوی که  ضربان قلب این بدبخت در اواخر ماه به طرز وحشتناکی تندتر و تندتر می شود.

در ایران علاوه بر اجاره بها یک پدیده نامبارک و دهشتناکی به نام پول پیش اجاره هم وجود دارد .این موجود عزرائیل مانند که هر سال از سال قبل چاق تر می شود دارای رقم های میلیون به بالاست ، این موجود قلدر از مستاجر جماعت خوشش نمی آید و همیشه اجاره نشین ها سعی می کنند از دست وی فرار کنند اما هیچ گاه موفق به این امر نشده اند .

در آمریکا هم پدیده منحوس اجاره بها جور دیگری نمود پیدا می کند به نحوی که خوش بین ترین  و مثبت نگرترین افراد در خصوص آمریکا وقتی صحبت از اجاره خانه می شود مات و مبهوت سر جای خود میخ کوب شده و عین مجسمه به یک نقطه ثابت خیره می شوند .

یک اتاق خوابه هزار و صد دلار

دو اتاق خابه هزار و چهارصد ، پانصد ، ششصد ، هفتصد و..............................

مستاجر عاشق صبح زود است یعنی همان کله سحر که باید از خواب برخیزد و برای جور کردن مبلغ اجاره کشان کشان خود را به پول برساند.

مالک یا صاحب خانه موجود بسیار بی رحمی است زیرا می گوید مهم برای وی پول اجاره است حتی اگر مستاجر تبدیل به جنازه شده باشد.

صاحب خانه  عاشق پول اجاره است و به آن عشق می ورزد ولی مستاجر به شدت از آن نفرت دارد.

چه می شود کرد

همیشه یکی عاشق است و دیگری بیزار

 

من تحقیق کردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!

گارگین فتائی

.

مدتیه باب شده که تا یه عده چند کلمه توی یه وبلاگ و یا مقاله ای و یک مجله می نویسند ، خودشون رو محقق معرفی می کنند و جالب تر و البته مسخره تر اینکه یه عده که به قول بچه های امروزی دچار اعتماد به سقف شدن ، بعد از واژه تحقیق و محقق واژه هایی مثل ادیان ،  تاریخ ، علوم  ، فلسفه و غیره رو هم به خودشون می چسبونند.

دک و پوز و القابی که ایرانیها به خودشون میدن کم بود که این اصطلاحات رو هم خودشون به خودشون اضافه نمودند و البته مثل همیشه و همواره در تخیلات و تصورات خود ، سیر نموده و یه موقع می بینی بد جوری جو می گیرتشون و واقعاً مثلا خودشون رو محقق  می دونند و در این موقع است که هر کاری می کنی نمی تونی از اون بالا اونها رو پائین بکشی ، همون نقطه اوج تخیلی که خودشون برای خودشون ساختند.

وقتی کسی میگه من محققم به این معنی است که سالها در مورد یک چیزی تحقیق کرده و کتب و مقالات متعدد خونده ، جوانب مختلف اونو بررسی کرده ، در سطح دانشگاهی یا خودش تحصیل کرده یا از تحصبلات و حاصل تحقیقات دیگران بهره های فراوان برده ، بارها آزمایش و تجربه کرده و بارها زمین خورده و دوباره پا شده.

این که نمیشه که یه نفر هنوز سنش به بیست و پنج سال نرسده خودش رو محقق امری مثلاً محقق ادیان  جا بزنه و با خوندن چند کتاب در مورد چند دین اون هم به طور جسته و گریخته  مدعی بشه که محقق ادیانه.

بارها شده در دنیای نت ، ما در شبکه های اجتماعی و ویلاگ ها و ویسایتها و یا در دنیای حقیقی مشاهده می کنیم که افرادی  وقتی وارد یک فضای دینی میشند  اعم از اینکه خودشون پیرو اون دین باشند یا نه و به خیال خودشون می خوان به  طرف بگند چیزی حالیشونه و یا می خوان ثابت کنند عقائد و ائین طرف اشتیاهه مدام اینو به رخ می کشند که من در باره  این دین  تحقیق کردم .وقتی سوالی ازشون می پرسی تازه متوجه میشی که از درک ساده ترین مقفاهیم اون دین و آشنایی با جزئی ترین امور اون هم عاجزند چه برسه به تحقیق.

بیائید با این ادعاهای پوچ و بی معنی حرمت تحقیق و پژوهش رو زیر سوال نبریم.

وقتی تو می گی در باره فلان دین تحقیق کردی یعنی اینکه باید بدونی لا اقل  پیروان اون دین توی ایران کیا هستند و آشنایی از اونها داشته باشی  نه اینکه دو سه تا کتاب دستت بگیری و بگی من همه چیز رو در باره ائین اینها می دونم.

البته این کتاب ها و سایتهایی  هم که این گونه اشخاص به اونها مراجعه می کنند و عمدتاً فارسی هستند نمیشه کاملا به عنوان یک منبع قابل اعتماد و معتبر حساب کرد چون خیلی از این سایتها و کتاب ها جهت دار هستند و بی طرفانه نیستند.

از طرف دیگر امکان محدود دسترسی ایرانیها به اینترنت حالا به هر دلیلی  باعث میشه که با  اتکاء صرف به چند تا وبلاگ و مفاله و کتاب ، اطلاع  محدود و ناقصی از یک دین ارائه بشه بویژه اینکه کسی که ادعای تحقیق می کنه زبان انگلیسیش هم قوی نباشه چون معتبرترین و بیشترین منابع تحقیق به زبان انگلیسی است و البته نه تنها زبانش قوی باشه بلکه در این مورد نیاز به زبان تخصص هست.

الا اقل بگید مطالعاتی در این زمینه داشتم و چند تا کتاب خوندم  تا ضایع نشید

وقتی می گی در مورد دین زرتشت تحقیق کردی به این معنیه که باید بدونی منابع دین زرتشتی چیه و احکامشون کدومه ، محله های سکونت و اماکن مقدسشون چیه  ، چه تاریخی داشتند و سلسله مراتب دینی و آئینی در درون اونها چطوری بوده

و یا اگه در مورد مسیحیت تحقیق می کنی و مدعی هستی محققی واقعا کتاب مقدس اونها رو به طور کامل بخونی و تنها بر اساس اونچه که از کتب دیگر خوندی تحقیق نکنی ، همچنین تاریخ کلیسا و مسیحیت و شوراهای کلیسایی و احکام و مقررات حاکم بر کلیساها و فرقه ها و شاخه های مسیحیت و مفاهیم بنیادی اونو اول از همه بدون غرض ورزی  بخونی یعنی یک تعریف کلی و قابل قبول از اونها ارائه بدی.

پیروان سایر ادیان هم در مورد اسلام نباید تنها بر اساس ظاهر و اونچه که چند گروه افراطی دارن انجام میدن قضاوت کنند  و اونها هم اگر  در مور د اسلام می خوان تحقیق کنند باید کل قرآن  و احادیث و قواعد و اصول فقهیه رو خونده باشند .

همچنین است در مورد ائین یهود که باید کتب مقدسه یهودی و ادعیه اونها و کتابهای ضخیم تلمود مورد مطالعه قرار بگیرند.

 و البته مهم ترین نکته در مورد تحقیق چه در ادیان و چه در مورد ساایر موارد ، رعایت حتی الماکان بی طرفی و عدم جانبداری است و این چیزی است که متاسفانه کمتر در تحقیقات ایرانیها مشهوده.