نقد و بررسی فیلم استراحت مطلق
نقد و بررسی فیلم استراحت مطلق
قفیلم استراحت مطلق درباره زنی ( ترانه علیدوستی ) است که از شهر دامغان به تهران آمده تا دوباره به محل کار قبلی اش برود. او در سفر به تهران با شوهر سابقش مواجه می شود که فردی خشن و پرخاشگر می باشد و همچنین دوستان شوهرش که…
روایت پلشتی و پوچی در قصهای شهری از طبقات فرودست و آسیبپذیر که نهتنها معیشتشان که روابطشان نیز درگیر تباهی و فروپاشی اخلاقی است. اخلاق نه به معنای متعارف کلیشهای که به معنای مجموعه کنشمندیهایی که رفتارشناسی آنها را صورتبندی میکند.
.
نقد و بررسی اول :
صورتی از اعوجاج و لجبازیهایی که از استیصال درونی افراد در مواجهه با خود، دیگری و زیست-جهان آنها برساخته شده است. «استراحت مطلق» روایت تندادن انسان افسرده و ناامیدی است که در دور باطل استیصال دستوپا میزند و مدام در فضای بیخود و بیجهت، این پلشتی ذهنی/عینی را تجربه میکند. کاهانی در بازنمایی این فضای ابزورد صرفا به نمایش کیفیت روابط آدمها توجه نمیکند، بلکه این نگاه به کلیت فضای قصه حتی در انتخاب لوکیشن، اشیا و تصاویر آشفتهای که از شهر و خانه میبینیم، صورتبندی شده است.
«استراحت مطلق» بازتولید همان پیرنگ و گفتمانی است که در «بیخود و بیجهت» و «اسب حیوان نجیبی است» سراغ داریم. در «بیخود و بیجهت» این پارادیم در محیط بسته خانه و در «اسب حیوان نجیبی است» در یکموقعیت خیابانی و اینک در اینجا در یکفضای شهری ترسیم میشود. «استراحت مطلق» را باید شهریترین فیلم کاهانی دانست و شاید یکی از متفاوتترین فیلمهای شهری که تصویری زمخت و نابهنجار و آشفته از آن به تصویر میکشد که ارتباطی نمادین و نهادین با ذات قصه و آدمهایش دارد.
آنچه که در پس این قصه و خردهروایتهایش، در پس روابط آدمها و دغدغههایشان، در پس شهر و آشفتگیهایش، به بنیاد معنایی و انتقادی اثر بدل میشود تنزل و تزلزل فلسفه زندگی است. یک نوع نهیلیسم و پوچگرایی نهادینهشده که اینک به شکل نمادین از حیث سینمایی و ساختار بصریاش و از حیث جامعهشناختی و عناصر اجتماعیاش میتوان در لایههای درونیتر فیلم ردیابی کرد.
یکنوع کرختی روانی و بیهودگی اجتماعی که نشانههای آن را میتوان در یک بازنمایی دوقطبی از روانشناختی انسان معاصر در فیلم از طریق بازخوانی شخصیتهایش درک کرد. این دوقطبیبودن بیشتر در دوشخصیتی که ترانه علیدوستی و رضا عطاران نقش آنها را ایفا کردهاند، نمود مییابد.
شاید بتوان این موقعیت را با دوقطبی افسردگی/ شیدایی در روانشناسی مقایسه کرد. به این معنا که ترانه را میتوان سویه افسردهگون و عطاران را سویه شیداصفت و پریشان دانست که نوعی مشنگی دراماتیک را بازنمایی میکند. شاید انتخاب رضا عطاران برای ایفای این نقش براساس همین منطق صورت گرفته است. البته در اینجا بازی متفاوتتری از او شاهد هستیم و عطاران در عین حفظ همان خصلت خونسردی و علیالسویهبودن واجد نوعی رفتار تهاجمی و عصبی است که همین ویژگی به این نقش و شخصیت و درنهایت کل فیلم، جان بخشیده و پویایی دراماتیک بیشتری به آن میبخشد.
از آنسو نیز ترانه بیشتر نماد قطب افسرده و مایوس ماجراست که باوجود تلاش برای حفظ استقلال و تغییر زندگیاش، از یک یأس درونی و نهادینهشده رنج میبرد. همین نسبت را میتوان میان دوشخصیت دیگر فیلم نیز برقرار کرد؛ بابک حمیدیان و مجید صالحی که اولی شخصیت عصبیتر و دومی شخصیت افسردهتری دارد. برآیند همه این شخصیتها درنهایت در یکتعامل جبری به یکرهاشدگی و وادادگی روانی منجر میشود که مفهوم استراحت مطلق تاکیدی مفهومی بر این معناست. یکنوع تندادن جبری به پلشتی روزگار، به جبر سرنوشت و حتی به تقدیر خودخواستهای که گویی امیدی به رهایی از آن نیست! استیصال در یک روزمرگی کشنده که بیخود و بیجهتبودن را به انتخاب جبری آدمی بدل میکند.
از حیث جامعهشناسی سینما میتوان عبدالرضا کاهانی را کارگردان تباهی زیست فردی- اجتماعی در جامعه آشفته و پرآشوب انسانی دانست که به قول شاملو درآن هیچچیز شرط هیچچیز نیست.
در اینجا انگار خود این هیچی به همهچیز بدل میشود و آثار او تجربه زیسته آدمهایی است که این هیچانگاری را تجربه میکنند. بر این مبنا و از دل آثار او میتوان یک نوع انسانشناسی انسان نهیلیسم ایرانی را بیرون کشید که مولفهها و عناصر اصلی آن یک نوع مشنگی فلسفی است. به این معنا که گویی این پوچزیستگی و بیمعنایی که با کرختی احساسی/ عاطفی هم همراه است یک نوع زیستی است که انتخاب شده. فرق آن با افسردگی و یأس روانشناختی در این است که سویه خودآگاهانه داشته و از سر جهل و فقر نیست.
در بازتفسیر این پارادایم سینمایی در آثار کاهانی میتوان یک عنصر دیگر را هم از فیلم استراحت مطلق بیرون کشید که در آثار قبلی او تا این حد جدی به آن پرداخته نشده و آن هم یک نوع بیاعتمادی اجتماعی است که تجربههای انسانی را هولناک و رنجآور کرده است. بیاعتمادی آدمها به یکدیگر در اینجا در نزدیکترین نوع رابطه عاطفیاش یعنی رابطه زناشویی متجلی میشود. روابطی که در اوج شکنندگی عاطفی در یک واکنش عصبی / افسردگی بروز کرده و مصداقی از یک تجربه زخمی میشود. فیلم کاهانی و قصه آدمهایش قصه زندگی نسل عصیانگر مایوس بهانتهایخطرسیدهای است که برای بازیافتن خود به استراحت مطلق نیاز دارد. انسانی که گویی در جهانبینی کاهانی ذاتا معصوم و نجیب نیست و یا دستکم معصومیت بکر خود را ازدست داده است.
سیدرضا صائمی /شرق
.
نقد و بررسی دوم:
هیچ شکی نیست که عبدالرضا کاهانی یکی از فیلم سازان صاحب سبک سینمای ایران است.یادمان باشد او همان کسی است که “هیچ” و “اسب حیوان نجیبی است” را ساخته است.یکی از مهم ترین فیلم سازان سینمای اخیر ایران.کسی که با فیلم هایش نشان داد استاندارد فیلم سازی را در ایران بلد است.
بعد از کلی حواشی که پیرامون فیلم استراحت مطلق به وجود آمد و حتی فیلم به کاخ جشنواره هم نرسید سینما دوستان مشتاق بودند آخرین فیلم کاهانی را روی پرده ببینند.اما استراحت مطلق قدم رو به عقبی برای او بود.با این حال فیلم مهر و امضای شخصی کاهانی را داشت و از خیلی جهات یکی از نمونه های نسبتا خوب در سینمای یخ رده ی ما بود.اما به نسبت کارنامه خود کاهانی ضعیف ترین.
فیلم ماجرای زن و شوهری است با بازی بابک حمیدیان و ترانه علیدوستی که مدتی است از یکدیگر جدا شده و بابک حمیدیان بعد از ازدواج هم در زندگی ترانه علیدوستی دخالت می کند و مشکلاتی را برای او رقم میزند.زن برای تشکیل زندگی مشترک و جدید و نیاز به درآمد مالی به تهران میرود و به دوستانش رجوع میکند.یعنی خانواده ی رضا عطاران و فریده فرامرزی و هم چنین کارفرمای سابقش در کارخانه ی کاسه توالت سازی با بازی امیر شهاب رضویان.فیلم ماجرای تلاش های بابک حمیدیان برای بازگرداندن ترانه علیدوستی به دامغان-شهر محل زندگیشان-است.
کاهانی در فیلم هایش نشان داده که به جزئیات شخصیت ها و بازی ها کاملن مسلط است.یکی از نکات کلیدی فیلم استفاده از همین المان ها و بازی های ریز و موقعیت هایی است که باعث میشود که آدم ها و دغدغه هایشان برای مخاطب باورپذیرتر شود و تماشاگر را وارد دنیای فیلمش میکند و او را با خود همراه میکند.سکانس ها و پلان های زیادی هستند که در زندگی واقعی نمونه هایشان را زیاد میبینیم و این ها شاید فقط در سینمای کاهانی است که به خوبی نشان داده میشوند.
فیلم های کاهانی و هم چنین این فیلم درباره ی طبقه پایین جامعه است.آدم های بیچاره ای که غرق در دنیای پر از بدبختی هایشان دست و پا میزنند و تلاش های نافرجام آن ها گاهی با اتفاقات تلخی همراه است.کاهانی نشان داده است که به خوبی با با این طبقه آشنا است.اگر در اسب حیوان نجیبی است زمان نصفه شب و فضای خیابان و ماشین یا در فیلم هیچ و بی خود و بی جهت فضای خانه و خانواده و در بیست رستوران را محلی برای دورهمی آدم های بیچاره ی فیلمش انتخاب کرده است این بار در استراحت مطلق فضای شهری را انتخاب میکند و تا حدودی از پس کار بر می آید.
فیلم سکانس ها و صحنه های جذاب کم ندارد.کاهانی موقعیت و فضا را میشناسد,آدم ها را میشناسد و همین باعث خلق این سکانس ها و صحنه های جذاب میشود.مانند علف کشیدن مجید صالحی و بابک حمیدیان در سکانسی از فیلم که به نظرم یکی از بهترین سکانس های فیلم چه از لحاظ بازی و چه از لحاظ درون مایه است یا فوتبال بازی کردن کارگران و یا جر و بحث های لفظی و فیزیکی رضا عطاران و همسرش و…این نمونه ها در سینمای ما کمتر دیده شده است و همین است که میگوییم کاهانی توجه ویژه ای به جزئیات و زندگی طبقات پایین دارد.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم های کاهانی استفاده درست از بازیگر و گرفتن بازی یکدست و خوب از آن هاست.استراحت مطلق هم از این ویژگی برخوردار است.بازی بازیگران بسیار خوب است و یکی از عامل های واقعی بودن فیلم.میتوانم به جرات بگویم تنها فیلمی از مجید صالحی بود که این چنین بازی قدرتمند و هوشمندانه ای میدیدم که نشان میدهد کاهانی چه قدر خوب میتواند از یک بازیگر به این خوبی استفاده کند.امیرشهاب رضویان هم که ما پیش از این نام او را با خانه سینما و فیلم مینای شهر خاموش میشناختیم نشان داد علاوه بر اینکه کارگردان خوبی است بازیگر خوبی هم میتواند باشد.
موسیقی کارن همایون فر هم که همیشه یکی از برگ برنده های کاهانی بوده و هست.موسیقی این فیلم نیز در تمام نماها و سکانس ها خوش ظاهر شده و به خوبی به فضای فیلم کمک کرده است.
اما بزرگترین مشکل فیلم استراحت مطلق این است که از جز به کل نمی رسد.فیلم در همان چند سکانس باقی میماند و به دایره و مرکز بزرگتری نمیرسد.انگار کاهانی به خلق همین سکانس ها و صحنه های جذاب بسنده کرده است و دایره بزرگش که مجموعه ای از همه سکانس هاست را نادیده گرفته است.نتیجه این میشود که فیلم تدوین یکدستی ندارد و از جهان بینی عمیق ترش چیزی نمیفهمیم.اتفاقی که به شکل خیلی بهتر در هیچ و اسب حیوان نجیبی است افتاده بود.
و اما در مورد پایان بندی که مثل اکثر فیلم های امسال و سال قبل سینمای ایران ضعیف بود.انگار کاهانی به عمد دست به مرگ شخصیت اصلی فیلمش می زند و بعد سکانس بعدش که نشان میدهد که هرکس مشغول کار خودش است و یک نفر که تباه میشود.یک پایان تحمیل شده و غیر منطقی که فقط برای این گذاشته شده است که کاهانی با نمای آخرش پیام فیلمش را منتقل کند.اتفاقی که به شکل بدتری برای فیلم رخ دیوانه-دیگر فیلم اکران این روزها-هم افتاده بود.با این تفاوت که در رخ دیوانه پایان فیلم آشکارا شعار داده میشد اما در استراحت مطلق غیر مستقیم و زیرکانه،اماهر دو بی منطق.
خوبی عبدالرضا کاهانی این است که در فیلم هایش خودش را تکرار نمیکند.تفاوت لوکیشن،نوع فیلم برداری،نور،دکوپاژ است که باعث میشود این کارگردان در وادی تکرار قدم نگذارد و با این حال امضای شخصیش را هم پای فیلم هایش داشته باشد.در فصلی از اکران که اکثر فیلم ها در استراحت مطلق به سر میبرند استراحت مطلق میتواند بهترین گزینه برای رفتن به سینما باشد.
.
نقد و بررسی سوم:
« استراحت مطلق » در ادامه روند فیلمسازی کاهانی ساخته شده است که پیش از این با فیلمهای « اسب حیوان نجیبی است » و « بی خود و بی جهت » آن را طی کرده بود. علاقه کاهانی به طنز تلخ و فضاسازی تیره داستانش اینبار نیز در « استراحت مطلق » بکار گرفته شده با این تفاوت که می توان « استراحت مطلق » را متنوع ترین اثر کاهانی از لحاظ لوکیشن دانست.
کاهانی اینبار قصه افرادی را بازگو کرده که هرکدام از آنها به نوعی از جامعه جدا افتاده اند و درگیر زندگی پوچ گرایانه خودشان هستند و به عبارتی دیگر، آنها بی آنکه هدف مشخصی داشته باشند در حال چرخیدن دور خودشان می باشند. کاهانی با در کنار هم قرار دادن این شخصیت های پردردسر و کمتر دوست داشتنی، سعی کرده تا کنش و واکنش های آنان را در کنار یک داستان ساده از زنی که به تهران آمده و به آنها ملحق شده ترسیم کند اما این روایت ایرادات فراوانی دارد که « استراحت مطلق » را از استاندارد های یک اثر انتقادی- اجتماعی دور می کند.
بی شک کاهانی یکی از باهوش ترین فیلمنامه نویسان نسل کنونی سینمای ایران به شمار می رود که در بررسی دکوپاژ و مدیریت صحنه، بهترین عملکرد را دارد. کاهانی ثابت کرده که به جزئیات موقعیت اهمیت می دهد و این اصل نیز در « استراحت مطلق » به خوبی قابل رویت است. اما اهمیت کاهانی به جزئیات دکوپاژ ، همواره سبب شده تا وی از کیفیت فیلمنامه و پرداخت شخصیت ها غافل بماند و اینبار نیز در « استراحت مطلق » این ایرادات عیان، دوست داشتن فیلم را به امری سخت مبدل ساخته است.
شخصیت های « استراحت مطلق » همگی افرادی مایوس و ناامید و مستاصل هستند که امید به زندگی در آنان از بین رفته و به حدی با شرایط غریبانه و ناامید کننده خودشان گرم گرفته اند که در آن غرق شده و آن را بخشی از وجودشان کرده اند. شخصیت زن داستان با اینکه می خواهد شرایط را تغییر دهد اما در درون خود فرد پژمرده ای است که کمترین دلیلی برای شادی ندارد. این وضعیت را می توان در افراد دیگر داستان دید که هرکدام وام دار صفتی از جمله افسردگی، پرخاشگری هستند نیز مشاهده کرد. کاهانی کمترین نور امید را در داستانش از بین برده و اجازه نداده تلخی فضای فیلم رنگ ببازد.
اما ایراد « استراحت مطلق » را می توان نحوه روایت داستان و ارتباط شخصیت ها با یکدیگر دانست. متاسفانه مانند اغلب آثار کاهانی، قصه گویی در « استراحت مطلق » نقش پر رنگی ندارد و بی آنکه فیلم داستان مکملی داشته باشد، تنها به ترسیم یک خط مستقیم می پردازد که اتفاقا همان خط مستقیم هم کم جزئیات بی طراوت است و هیچ رغبتی برای دنبال کردن بر جای نمی گذارد.
کاهانی تلاشی نکرده تا مخاطب فیلمش، قهرمان زنِ داستان را باور کند و به سرنوشت او فکر کند چراکه هرگز پاسخی به چراهای متوالی که برای مخاطب درباره این زن بوجود می آید پاسخی نمی دهد و همین امر باعث شده تا تماشاگر اهمیتی برای وی قائل نشود. در عوض کاهانی تمرکز خود را بر روی کنایه های اجتماعی و موقعیت های کمدی قرار داده که بازیگران مرد آن آن را اجرا می کنند و کمتر هم به دل می نشیند. مانند سکانس هایی که در آن مخاطب باید به اسعتمال مواد مخدر و خماری شخصیت های داستان بخندد یا با الفاظ رکیکی که متاسفانه بسیار در طول فیلم تکرار می شود، غافلگیر شود.
در واقع می توان گفت که کاهانی برای جذاب کردن هرچه بیشتر داستان فیلمش به پرورش ایده و استفاده از خلاقیت هایی که در گذشته نشان داده از آن بی بهره نیست اقدام نکرده و در عوض فستیوالی از موقعیت های سطحی کمدی ( از نوع تلخ! ) را به همراه زبان گزنده فیلم که تاکید به استفاده از آن بی دلیل به نظر می رسد را به سینما آورده که روی هم رفته نمی تواند دستاوردی در حرفه کارگردانی و فیلمنامه نویسی برای او به ارمغان آورده باشد.
شاید خودِ کارگردان بهتر از هرکس دیگری می دانست که باید برای کشاندن مخاطب فیلمش به سالن های سینما متوسل به درج کلماتی از جمله « زن و شوهر » اعلام کردن دو بازیگر فیلم اقدام کند چراکه در دل داستان نیز تاکید بی جهتی بر برخوردهای فیزیکی میان رضا عطاران و همسر واقعی اش در فیلم انجام شده که کمترین کمکی به پیشرفت داستان نمی کند و اصلا بود و نبودش تاثیری در روند فیلمنامه، جز کنجکاوی مخاطب ندارد.
با اینحال « استراحت مطلق » مانند اغلب آثار کاهانی، بازی های خوبی دارد. رضا عطاران و ترانه علیدوستی بهترین بازیهای فیلم را رقم زده اند و بابک حمیدیان نیز در نقش فردی عصبی و پرخاشجو باورپذیر است. اما بازیگری که در « استراحت مطلق » باعث شگفتی شده، مجید صالحی است که اینبار حضور بسیار متفاوتی در فیلم داشته و ثابت کرده که می تواند بازیگر خوب و قابل اعتمادی باشد. بدترین حضور هم مربوط به همسرِ عطاران یعنی فریده فرامرزی می باشد که مشخصا در اولین نقش آفرینی سینمایی اش نباید انتظار بالایی از وی داشت و می توان ساده ترین ایرادات در فن بیان و حرکات بدون دیالوگ را در وی مشاهده نمود.
« استراحت مطلق » در مجموع اثری تلخ و تیره درباره جامعه ای است که کاهانی حتی کورسوی امید را برای آن در نظر نگرفته است. فیلم ایرادات مشخصی در فیلمنامه و ارتباط شخصیت ها دارد اما شاید بتواند با تکیه بر موقعیت های تلخ و در عین حال کمدی که همگی آنها از دل جامعه برخواسته و برای مخاطب بیگانه نیست، تماشاگرش را راضی کند. کاهانی نشان داده که به دردهای اجتماعی آگاه است و از سوژه هایش را به خوبی از دل جامعه به بیرون می کشد؛ اما جامعه شناسی به تنهایی نمی تواند ضامن ساخت یک فیلم موفق اجتماعی باشد.کارگردان نیاز دارد تا به تمام اجزای یک فیلمنامه مسلط باشد و سوژه های اجتماعی اش را در قالب یک قصه پرورش یافته به مخاطبش عرضه کند که کاهانی حداقل در « استراحت مطلق » نتوانسته قصه گوی خوبی باشد.
.
فیلم استراحت مطلق
دوره اجرا: یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳ - شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴
بهای بلیت: ۱۰,۰۰۰ تومان
کارگردان: عبدالرضا کاهانی
فیلمنامه: عبدالرضا کاهانی - سعید قطبی زاده
بازیگران: ترانه علیدوستی، بابک حمیدیان، رضا عطاران، مجید صالحی، فریده فرامرزی، امیرشهاب رضویان، علی میلانی، سعید عطائیان، صفر محمدی، امیر قطبی، پانته آدانا پیام، مهرداد لواسانی
تهیه کننده: عبدالرضا کاهانی
تدوین: شیما منفرد
مدیران فیلمبرداری: ابراهیم اشرفی، معین رضا مطلبی
صدابردار: ناصر انتظاری
صداگذار: علی علویان
مجری طرح: سعید خانی
طراح گریم: سعید ملکان
مدیر برنامه ریزی: سهیل بیرقی
مدیر تولید: کامران حجازی
دستیار اول فیلمبردار: بهمن نادیاب
دستیار اول کارگردان: امید جزینی
تصحیح رنگ: سینا قویدل
مدیر تدارکات: جواد سلیمانی
کارگردان فیلم پشت صحنه: محمد کارت
گروه کارگردانی: ابوالفضل کاهانی، بهرنگ حسامی
منشی صحنه: ندا قائدی
عکاس: مریم تخت کشیان
.
حس رویا گونه ی من از زندگی
نقد فیلم:استراحت مطلق,فیلمی از عبدالرضا کاهانی
فیلمی که می توانست به یکی از فیلمهای درخشان کارنامه ی کاهانی تبدیل شود...
اول از صحنه های تصادف در اول و آخر فیلم بگویم که بسیار هوشمندانه بودند؛ تصادف یک زن که با وجود ضربه ی ناگهانی ای که در همان ابتدای فیلم به تماشاگر می زند ولی هیچ حسی در او برنمی انگیزد که بسیار طبیعی است (مردن زنی که قصه اش را نمیدانیم، مساله اش را نمیدانیم و برایمان خاص نشده است، اهمیتی ندارد) و در پایان فیلم، با این حال که دوربین صحنه ی تکان دهنده ی تصادف را که قبلا تماشاگر دیده است نشان نمی دهد و فقط صدای آن شنیده می شود، او را تحت تاثیر قرار می دهد و به صورت کاملا غیر طبیعی، به جای اینکه از مرگ زن ناراحت شود نوعی حس خشنودی و آرامش به او دست می دهد؛ گویی زن درمانده و نگون بخت قصه با مرگش به استراحتی مطلق و ابدی فرو می رود. زنی که با ورودش به تهران وارد زندگی چندین نفر می شود که هر کدام درعین حال که به او لطفی می کنند می خواهند به نوعی از او استفاده کنند و شوهر سابقش هم مدام او را تهدید می کند و برایش مزاحمت ایجاد می کند و درنهایت با مرگش از زندگی آنها خارج می شود؛ خارج شدنی که گویا برای هیچکدام اهمیتی ندارد همانطور که در سکانس پایانی فیلم همه ی آنها را در حال گذران زندگی طبیعی خود می بینیم مشکل اصلی فیلم، رابطه ی کم و عادی شخصیت اصلی با شخصیتهای دیگر به دور از هر گونه پیچیدگی است ( که البته در همه ی فیلمهای کاهان دیده می شود و انگار او اعتقادی به روابط پیچیده ی انسانها ندارد و همه چیز را معمولی برگزار می کند) و گرفتاری هایی که به واسطه ی آنها برایش ایجاد می شود، در نهایت زنی به آخر خط رسیده و درمانده نمی دهد. به قول یکی از دوستان اگر فیلم را به ساندویچی تشبیه کنیم، مزه سسش بیشتر از مخلفاتش احساس می شود چون بیش از حد به آن سس زده شده است. زمان فیلم 75 دقیقه است که بسیار پایین تر از حد استاندارد است و در همین زمان اندک، کارگردان به جای اینکه بیشتر به روابط شخصیت اصلی با دیگران بپردازد به نشان دادن صحنه هایی از شخصیتهای فرعی از جمله حمام رفتن عطاران، بازی فوتبال و مصرف مواد که به ظاهر برای تماشاگر جذاب هستند( سس اضافی) ولی هیچ کارکردی در روند داستان ندارند، می پردازد ( در مورد مثال آخر، خنده های بلند، بد صوت، ادامه دار و بسیار اعصاب خورد کن سه چهار نفر معلوم الحال در سالن سینما به نشانه ی اینکه ما هم مصرف این نوع مواد را تجربه کرده ایم و از فازش با خبریم، موید گفته ام می باشد) که اگر اینگونه نبود مزه ی گاز آخر از این ساندویچ بسیار به یاد ماندنی تر از این میشد.
فرید اهورابنده
.
منبع:
http://www.tiwall.com/
http://www.hesesabz.blogsky.com/1394/01/09/post-2079/
- دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۳ ق.ظ