اشک عمیق
پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۵ ق.ظ
اشک عمیق
گارگین فتائی
.
در میان مردمان تنگ چشم
پر ز کینه ، پر ز خشم
ناسزاها در صف طولانی بدبخت ها
بس نگاه زشت بهر رخت ها
بردن رنج از تفاوت های ژذف
سرتاپا مانند برف
دردها از عشق های بی ثمر
جز حقارت نیست یاد عشق در دیوار سر
سخت گیریهای گیتی در فزون
چشم ها خوار و زبون
تلخی زخم زبان از ذهن بی مقدار و خس
یک سخن از بهر پاره گشتن دل هست بس
چاره اندیشی کنم بهر گریز از این حصار
دست و پا بند است در ننگی و عار
دوستان رفتند از پس یارها
یار تنهایی شده اشک عمیق زارها
جز نمانده ترس چیزی بهر من
می کشد تن را به سویش اهرمن
- پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۵ ق.ظ