قدرت اندیشه
قدرت اندیشه
پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد.او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود.
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را توضیح داد:
"پسرم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد و مزرعه را برای من شخم می زدی."
طولی نکشید که پیرمرد این نامه را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".
فردا مأمور اف.بی.آی و پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.پیرمرد بهت زده نامه ای به پسرش نوشت و گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟*
پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم".
نکته:
هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد.اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
مانع ذهن است.نه اینکه شما یا یک فرد،کجا هستید
- سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۵ ق.ظ