تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

تکاپو TAKAPU

ارائه مطالب گوناگون در زمینه های مختلف

۲۴۸ مطلب توسط «گارگین فتائی» ثبت شده است

علم و غرور

گارگین فتائی

 

فراگیری علم و دانش در نزد اکثر جوامع و ادیان و مذاهب و فرهنگها امر پسندیده ای بوده و هست از کتاب مقدس و امثال سلیمان که در آن به فراگیری حکمت و دانش تاکید می شود تا قرآن که حتی تا گور هم ترغیب به جستجوی دانش می کند.

کسانی که مخالف رشد علم و دانش هستند افرادی و جوامعی هستند که این رشد به نفع گروه و طبقه و یا حاکمیت و منافع شخصی خودشان نیست چنانکه ما بارها در خصوص برخی از حکام و پادشاهان در دوران باستان و ممانعتشان از فراگیری علم ، داستانها شنیده ایم.

اما چیزی که برای من محرز شده این است که فراگیری علم و دانش به تنهائی برای تکمیبل و پردازش شخصیتی یک فرد  کافی نیست  .

علم و دانش در کنار تمام محاسن خود اگر توام با اخلاقیات نباشد چیزی برای فرد به ارمغان نمی اورد مگر نوعی غرور و خود بزرگ بینی ناشی از احساس دانائی بیشتر و تحقیر دیگران از این بابت.

ما در زندگی خود بارها شاهد وجود چنین افرادی بوده و با انها برخورد کرده و از رفتارهای نادرست و زشتشان ناراحت شده ایم.

در محله ما چند نفری بودند که اصطلاحاا زیاد درس می خواندند و روز و شبشان شده بود درس خواندن و شرکت در مسابقات علمی و کسب نمره ممتاز در مدرسه و بعد دانشگاه .

اینها در درجه اول که دیگران را به خاطر اینکه مانند خودشان و به گفته خودشان استعداد نداشتند به باد تمسخر می گرفتنند و در اصل خیلی از خود متشکر بودند حتی بعضی از آنها کلا با هر کسی سلام عیلیک نمی کردند و دست نمی دادند.

من از خداوند سپاس گزارم به خاطر استعدادهائی که به من داده که با وجود اینکه کم بینا هستم توانستم همانند دیگران به دانشگااه و مدرسه رفته و درس خوانده و مدرک گرفته و حتی وکیل شوم و حتی شعر بنویسم و وبلاگ درست کنم و کلی مقاله بنویسم که برخی از آنها در مجلات  به نام من ثبت شود.

اما هیچ گاه نخواستم بیش از حد به خودم ببالم چون معتقدم علم بدون اخلاقیات غرور به بار می آورد که در مسیحیت یزرگ ترین گناه است.

متسافانه شخصی در محله ما بود که خیلی هم خوب درس می خواند اما همیشه به من به دیده تحقیر می نگریست و مدام مرا مورد تمسخر قرار می داد چه از لحاظ ظاهری و چه از لحاظ استعادادی چرا که من معمولا در علوم انسانی استعداد داشتم و این جناب اصطالاحاٌ مخ ریاضی و فیزیک و نظایر آن بود.

وقتی به آمریکا رفتم شنیدم که شده استاد دانشگاه ولی همان غرور در وجودش هست

یک نفر دیگر هم بود که همراه دوستش  مدام افرادی را که به نظر خودشان کم سواد بودند و اندازه خودشان استعداد نداشتند مدام مسخره می کردند حتی خود من هم بارها از طرف اینها مورد تمسخر قرار گرفتم.

چند وقت پیش شنیدم این جناب در کانادا پرفسور شده

اینها البته نکات مثبت قضیه است

همین شخصی که پروفسور شده روزی  به خانه دوستم رفت دوستم نسبت دور فامیلی با او داشت و البته ایشان خودش از خودش دعوت کرده بود  کار تنها به اینجا ختم نمی  شد بلکه این فرد چنان رفتارهای ناهنجار در خصوص خوردن غذا و خوراک و میوه و همچنین برخورد با افراد از خودش نشان داد که به هیچ وجه در شان کسی که عنوان پروفسوری را به یدک می کشد نیست.

ان شخصی هم که گقتم الان استاد دانشگاه شده چنان مغرور و از خود راضی هست که این رفتارش آن مقامش را تحت الشعاع قرار داده است.

متاسفانه این رفتارهای مغرورانه و نگاه کردن از بالاا در بین قشر تحصیل کرده  فراوان است چنانکه همیشه افرادی که کلاس بالاتری هستند افراد کلاس پائین تر را مورد تحقیر قرار می دهند و حتی کسانی که نظری می دهند و مطلبی می نویسند بر حسب مدرک سنجیده می شوند مثلا اگر نویسنده دیپلمه باشد اصلاً  او را ادم حساب نمیکنند  ، اگر مدرک کارشناسی داشته باشد به او به دید مبنتدی نگاه می کنند و همیشه این مدرک گرائی متاسفانه بوده و هست.

من خود بالشخصه افرادی را دیده ام که گر چه حتی مدرک دکترا دارند اما سطح سواد افراد لیسانیه از آنها بالاتر بوده به نحوی که حتی خود اینها خیلی از سوالات خود را ازلیسانسه ها می پرسند  بنابراین مدرک نمیتواند چندان ملاک درستی برای سنجش میزان علم یک نفر باشد چون علاوه بر اینکه یک فرد ممکن است مطالعات خارج از درس فراوانی داشته باشد با توجه به ملاک های اخذ مدرک در ایران  و نحوه رسیدن به آنها نسیت به ممالک خارجی نمی توان آنها را معیار سنجش دانش  افراد قرار داد.

 

فساد اداری و شاخ وشانه کشی

گارگین فتائی

 

چندی پیش ، همایش ملی ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد در سالن اجلاس سران برگزار شد

رئیس قوه مجریه با اذعان به وجود فساد اداری در ادارات دولتی  و ناخرسندی از اینکه زیرمیزیها تبدیل به رومیزی شده و قبح فساد و رشوه خواری از بین رفته ، تمرکز زدائی و خصوصی سازی و تقویت رقابت را از عوامل کاهش فساد اداری دانست.

رئس قوه مقننه یا رئیس مجلس هم از باب تمرکز زدائی و مشکلات بر سر راه خصوصی سازی سخن راند و همچنین از دیدگاه مجلس به وجود فساد و برخورد با آن سخن گفت.

رئیس قوه قضائیه هم گفت که با دولت قبلی در مورد فساد برخورد شده و وی از منتقدین دولت قبلی بوده و در حال حاضر هم بیشترین فساد اداری در نهادهای اجرائی است

سخنان روسای هر سه قوه درست است اما بنده به عنوان وکیل و کلا هر کسی که به نحوی بیشتر با دادگستری سر و کار دارد و حتی سر و کارش برای یکی دو بار به دادگستری افتاده نمی تواند وجود فساد اداری  در دادگستری بخصوص در بخش اداری و پرسنل خدماتی نظیر مدیردفتر و منشی و بایگان و غیره و حتی روسای برخی از نهادهای قضائی و شیه قضائی نظیر ادارات ثبت یا محاکم و نظایر آن را نادیده انگارد.

این رشوه گیری و رشوه دهی چه از سوی ارباب رجوع و یا وکلا و سردفتران و کارشناسان رسمی و مترجمین رسمی و چه از سوی مامورین قضائی نظیر ضابطین دادگستری و مدیران دفاتر و مامورین اجرا و غیره صورت می گیرد.

برای ریشه کن کردن فساد اداری باید همه جانبه عمل کرد و مسئول هر قوه باید  عمیقا و دفیقاً نهادهای تحت پوشش خود را مورد بررسی قرار دهد و اگر فسادی هست  آن را ریشه کن سازد.

از سوی دیگر غیر از این فساد،  نوعی شاخه و شانه کشیدن ها در بین مردم رایج شده به این معنی که تا بین دو نفر منازعه یا مساله ای پیش می اید یکی از طرفین که در یک نهاد دولتی یا حکومتی کار می کند مقام و قدرت  خود را به رخ دیگری می کشد به عنوان نمونه دو مورد را که خود شاهد آن  بودم بیان می کنم.

در بعد از ظهر زمستان بود و من داشتم به همراه دوستم برای انجام کاری به خیابان جهموری می رفتم ما از محله نارمک و مسبل باختر یا همان سی متری نیروی هوائی داشتیم به سمت اتوبوس های بی آر تی میرفتیم  ، مسیل باختر از سمت چپ رودخانه به صورت یک طرفه از خیابان دماوند بود در این بین یک نفر به طور برعکس می خواست با اتومبیلش به خیابان دماوند بیاید آن هم در مسیل باختر یا یه قول محلیها سر پلی که انقدر شلوغ است.

در این بین پلیس فرمان ایست داد و بین آنها مکالمه ای رد و بدل شد و فورا آن راننده که کت شلوار تنش بود با یک موبایل در دست مدام می گفت که من کارمند فلان جا هستم بعد من کلمه ای شبیه شش را شنیدم چیزی شبیه اینکه شش هزار تومن جریمه شدید یا نظیر آن که یک دفعه راننده به آن مامور انتظامی گقت شش تا قبر همین جا برات می کنم و این یعنی شاخ و شانه کشیدن و سوء استفاده از قدرت.

مورد دوم هم این بود که ما در آپارتمان کناری خودمان همسایه ای داشتیم که قشنگ معلوم بود دنبال شر می گردند مدام اعمال ناهنجار نظبر نگاه زشت و حرفهای توهین آمیز می زدند و روزی یکی از آنها به پدرم گفت که در دادگستری کار می کند  ایشان اتومبیل خود را بر خلاف همه که به طور افقی در خیابان پارک می کردند به ظور عمودی پارک کرده و باعث سد معبر عابرین پیاده شده بود وقتی به او می گفتیم چرا این طوری پارک می کنی می گت من کلا دوست داری این طوری پارک کنم و مدام هم اشتغال در دادگستری را به رخ ما می کشید یک بار هم بین او همسیه های درون ساختمان دعوا شد و کار به کلانتری کشید که در انجا هم ایشان مدام شاخ وشانه می کشید.

خیلی از ماها ممکن است کارها و مشاغل دولتی یا حکومتی یا ارگانی داشته باشیم مثلا من به عنوان وکیل و یا فلانی به عنوان کارمند در یک ینیاد یا در دادگاه و نظایر آن آیا این دلیل می شود که ما وظیفه اصلی خود را که خدمت به مردم است از یاد برده و از موضع قدرت و بالا به مردم نگاه کنیم!؟

 

کار مال تراکتوره

گارگین فتائی

.

آخه تا کی حرف

چقدر حرف

هی حرف و حرف و حرف

ما ایرانیها ماشاء الله استادیم در سخن وری و پیچوندن این او با حرف

می تونیم یک مطلب رو چندین جور یگیم به گونه ای که انگار چند حرف متفاوت زدیم

توی دنیای اینترنت ،  توی فیس بوک و صفحات گروهی مدام پست میزاریم ودر مورد مسائل مختلف می نویسیم یه عده هم میان و نظر میزارن

اما نتیجش چی میشه

هیچی

همش یه مشت حرف در مورد اینکه فلان معضل وجود داره و ناله و شکایت از اون اما دریغ از یک قدم اساسی در عمل .

توی شیکه های تلویزیونی هم یه عده مسئول فلان سازمان و نهاد میان و بعد از کلی سلام علیک و چاق سلامتی  شروع می کنه به بیان مشکلات اداره یا وزارت خونه تحت پوشش خودش و گریه و زاری و در نهایت  یک سری راهکار ارائه میده اما هیچ وقت نمی بینیم اینها به مرحله عمل یرسند

توی شبکه های ماهواره ای هم در بخش های نحلیلی یه عده متخصص فلان مطلب میان نظرمیدن و اساس حرفشون اینه که روش حاکم در امر مورد بحث روش نادرستیه به این دلیل و ان دلیل اما کارشون فقط ایراد گیریه و از این مرحله پا رو فراتر نمیزارن و میگند ما تنها نظرمونو گفتیم.

یه سری هم که مدام فحش میدن انگار اگه خودشون کاره ای بودن چه گلی به سر ما می زدند.

خلاصه کلام رسانه های جمعی فارسی زبان از رادیو و تلویزیون گرفته تا ماهواره و اینترنت شده پاتوق یه عده حراف که تنها کارشون حرف زدن و ناله و شکایت از همه چیزه اما فقط ناله و شکایت  وقتی به مرحله عمل میرسه هر کسی به نحوی فرافکنی می کنه و توپ رو پاس میده به زمین حریف تازه از این جا انداختن تقصیر به گردن این و اون شروع میشه.

ما باید قیول کنیم مثل ژاپنیها و آلمانیا نیستیم 

شما خیال می کنید اونها هم وقتی می خواستن پیشرفت کنند از صبح تا شب روی یه صندلی  در حال نظر دهی و یا پست گزاری لم داده بودن ؟

ژاپنییها و آلمانیها در کل دنیا معروف به سخت کوشی هستند واگه در اروپا پیشرفتی حاصل شده از کار عملی و مفید بوده نه حرافی و وراجی توی اینترنت و یا روزنامه و مجله

دیگه بالاترین کار ما شده نوشتن مقاله و انتشار اون در اینترنت و یا چاپش در مجلات و تبدیلش یه کتاب و به این کار خودمون هم افتخار می کنیم

افتخار می کنیم که تنها حرف زدیم و هیچ کاری نکردیم

آخه کار فقط مال تراکتوره نه مال ایرانیها

 

زبانهای ناشناخته( یا در اصطلاح عوام زبانهای دریوری)

گارگین فتائی

.

بسیاری از شماها کمابیش خرده آشنایی با علم زبان شناسی دارید و چیزهایی در باره آن می دانید .

در واقع زبان شناسی شناخت و مطالعه زبانهای گوناگون و یافتن اصول کلی حاکم بر آنهاست.

زبان شناسان توانسته اند قواعد کلی متعددی را که مشترکاً حاکم بر زبانهای گوناگون است یافته و روند تاریخی تحول زبانشناختی را مورد بررسی قرار دهند.

اما عجبا و واسفا که زبانهایی هم هست که زبان شناسان هنوز که هنوز است از درک آنها عاجزند و البته نه تنها خود این زبانها بلکه قواعد کلی آنها را نیز نمیدانند.

اما عجیب تر از آن این است که عوام در ساختن معادلهایی برای اینگونه زبانها موفق بوده اند اما آنها نیز  در شناخت ماهیت این زبانها و افراد به کار گیرنده آنها ناتوان بوده و به ستوه آمده اند.

در اینجا به معرفی اجمالی چند نوع از این زبانها می پردازیم.

.

زبان نفهم

هیچ کس نتوانسته این زبان را بشناسد و کلا در برقراری ارتباط با دارندگان این گونه زبانها عجزو ناتوانی  عمیقی وجود دارد  .

دارندگان این گونه زبانها نه تنها زبان دیگران را نمی فهمند بلکه اساساً معلوم هم نیست که خود چه می گویند و چه می خواهند .

.

 زبان دراز

دارندگان این گونه زبانها در خصوص حاضر جوابی و یکی به دو کردن بسیار استادند و گوی سبقت را از بفیه ربوده اند.

معمولاً عوام سعی می کنند از دارندگان این گونه زبانها دوری کنند.

.

زبان باز

دارندگان این گونه زبانها مهارت خاصی در راضی کردن افراد به هر شکل و گونه ممکن برای رسیدن به مقصود و هدف خود دارند و اصطلاحاً زبانشان مار را از لانه اش بیرون می کشد.

البته دارندگان این گونه زبانها این زبان را نوعی مهارت دانسته و از دید عموم هم داشتن این زبان ، مهارت خاصی در پردازش لفظ یا لفاظی می طلبد.

.

 زبان بسته

معمولاً به کسانی که قادر به تکلم نیستند و بویژه زبان حیوانات اطلاق می شود.

البته این گونه نیست که آنها اصلاً زبان نداشته باشند بلکه زبانی دارند که از دبد انسانها بسته است زیرا انسان هنوز نمی داند معنای میومیو ، واغ واغ ، بع بع، مومو و غیره چیست لذا گمان برده زبان این موجودات بسته شده و وا نمی شود.

.

 زبان بی زبانی

دارندگان این نوع زبان سعی می کنند به هر شکل ممکن از ایما و اشاره گرفته تا بشکن گرفتن و نوک پا زدن  و از پچ پچ کردن  گرفته تا در گوشی حرف زدن و جنباندن  لب و دهان و  گوش و حلق و بینی ،مقصود خود را به مخاطب برسانند.

این نوع زبان بیشتر در  دو جا کاربرد دارد

 

زمانی که می خواهید کسی از صحبت های شما با شخص دیگری آگاه و یا مثلاً آگاه نشود.

مکان دوم هم زمانی است که بدون یادگیری درست و حسابی و اساسی زبان یک کشور خارجی به آن کشور سفر می کنیم که در این صورت زبان ایما و اشاره بسیار در فهماندن و ادرک موضوع به خارجیهای زبان نفهم( منظور این است که زبان ما را نمی فهمند) به درد می خورد آخر آنها زبان مارا که بلد نیستند پس باید طور دیگری  حالیشان کرد.

.

بدزبان

معمولاً دارندگان اینگونه زبانها از الفاظ رکیک و آبدار که عموماً حاکی از معرفی خودشان است به دیگران استفذاده می کنند.

 

 .

زخم زبان

البته این زبان دو معنا را به یدک می کشد

یکی معنای فیزیکی و بدنی و آن به این معنی است که زخمی روی زبان ایجاد شده که البته باید پیش پزشک رفته و معاینه گردد.

نوع دوم آن زخمی است که بر زبان دل ایجاد میشود و البته به این زودیها درمان نمی گردد  و کسی که این زخم را خورده مدتها کلی نقشه و طرح می کشد تا جواب زخم زننده را بدهد و دلش خنک شود سپس کلی با خودش کلنجار می رود تا دهان قلب خود را ببندد و آن را ارام کند

.

 

زبان سرخ

در این مورد این ضرب المثل قدیمی و معروف زبانزد عام و خاص است کگه گوسد

زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

در واقع زبان سرخ از خط قرمز عبور نمی کند بلکه خود این زبان ، سراسر خط قرمز است.

این زبان شامل زبانی است که حرفی را که در جایی نباید بزند می زند و بالعکس و خلاصه سرمنشاء تولید درد سر بوده و از سوی دیگر باعث ایجاد اشتغال برای فارغ التحصیلان جویای کاری که از رشته های قضائی و حقوقی ونیز دانشگاه افسری و ضابطین دادگستری هستند می گردند.

.

 زبان فخر

دارندگان این گونه زبانها هیچ گاه سر و گردن خود را پائین نیاورده و همیشه دماغشان بالااست اما به دیگران از زیر چشم و از پائین می نگرند.

این نوع زبان بسیار گرفتار اصطلاح «منم منم» می باشد و همیشه باید صاحبان آنها  مواظب دو چیز باشند.

یکی اینکه با بالا نگه داشتن سر و دماغشان همواره مواظب باشند که با کله نخورند زمین.

دوم آنکه تا آن حد خودشان را باد نکنند تا بترکند

.

البته  در بین  این گونه زبانها زبانی هم هست که بسیار خوشمزه است و همه معنای آن را می دانند اعم از زبان شناس یا عوام و آن همانا ساندویچ زبان است که تنها عیب آن این است که کمی از ساندویچ های دیگر گرانتر است.

رفتاری که نتیجه خودکامگی است

گارگین فتائی

 

اگر بخواهیم با دقت و ژرف اندیشی به تاریخ میهنمان نگاه کنیم درمیابیم که در ورای تمدن عظیمی که داشتیم در نهایت همواره نظام حاکم بر جامعه ما نظامی خودکامه بوده که همیشه یک نفر در راس قدرت بوده و تمامی کارها به او ختم میشده به نحوی که هیچ امری بدون تجویز و تائید وی امکان انجام و عملی شدن نداشته است .

هر سلسله ای که آمده شروع به بدگویی از سلسله قبلی که آن را به زور شمشیر و اسلحه و خشونت و کشت و کشتار برانداخته و خود جانشین ان شده نمئوده و تا توانسته به محو آثار گوناگون تاریخی و فرهنگی بازمانده از آن دوره و سلسله پرداختهاست .

علت این که در ایران علیرغم تمدن و فرهنگ عظیمی که دارد ما شاهد بازماندن ویرانه هایی از آثارتاریخی هستیم و نه بنای کامل آنها همین امر بوده . در واقع ما چنان احساسات و کینه و خشمی نسبت به سلسله قبلی خود اعمال می کنیم و چنان تبلیغاتی بر علیه آن راه می اندازیم که گویی آن سلسله بالکل جنایت کار بوده و هیچ اقدام مثبتی انجام نداده است و هر چه داشته و انجام داده باید محو و نابود گردد .

این درحالی است که اروپائیان که در این گونه موارد کمتر احساساتی هستند همواره آثار تاریخیشان نسبتاً بهتر و کامل تر از ما و در همه دوره ها و سلسله ها باقی مانده است .

البته گامهایی در جهت مقابله با این استبداد و خودکامگی از سوی افراد و گروههای گوناگون در طی قرون متمادی صورت گرفته که معروف ترین انها نهضت مشروطه و سعی در جهت تفکیک قوا و تقسیم قدرت بوده است .

با این وجود هنوز ما در از بین بردن آثار خودکامگی و  استبداد در جنبه های گوناگون زندگی خود راهی بس طولانی در پیش داریم  و هنوز تاثیرات فراوانی از این خودکامگی در زندگیمان مشاهده می شود .

از نمونه های این خودکامگی سعی در احساس آقایی و ریاست کردن بر خانواده به گونه ای است که با داد زدن و توسل به شیوه های فیزیکی و نظایر آن می خواهیم صدای مخالف علیه خود در خانواده را خفه کنیم و به هر نحوی شده حرف خود را به کرسی بنشانیم .

این خودکامگی در رفتارهای همه ما مشهود است ما وقتی چیزی را به کسی می گویئم و او مخالفت می کند  اگر زورمان برسد برای به کرسی نشاندن حرف خود دست به هر وسیله ای می زنیم  . اول با او حرف می زنیم اگر زیر بار نرفت لحنمان را تندتر می کنم سپس صدایمان را بلند می کنیم بعد شروع می کنیم به دادن رکیک ترین فحشها به وی  تا از این طریق او را ترسانده و وادارش کنیم حرف ما را انجام دهد و در نهایت حتی اقدام به زدن وی میکنیم  مگر اینکه دست و قدرتی بالاتر از ما باشد که به زور ما را مانع از این کار کند .

یکی از رفتارهای زشت و ناپسندی که ان هم مستقیماً ریشه در ذهن خودکامه ما دارد زمانی است که ما عقیده ای در مورد مطلبی یا شخصی  یا موضوعی داریم  تا این عقیده را به زبان جاری می سازیم با وجود اینکه تنها حرف می زنیم و اصطلاحاً حرف که مالیات ندارد اما همیشه کسانی هستند که بالای سر ما ایستاده و مدام می گویند تواشتباه می کنی و این حرفت درست نیست  اصلاً نباید همچین عقیده ای داشته باشی  و حتی خود را در مقام دلسوزی قرار می دهند که می خواهند شما را نصیحت کنند .  اینها ممکن است همکار یا از دوستان یا همسایگان و یا اعضاء خانواده و یا خویشاوند شما باشند .

همین طرز برخورد از طرف افراد گوناگون باعث می شود که روحیه تبادل افکار در بین ما رواج نیابد زیرا افراد مطمئن هستند و می دانند که اگر عقیده خود را که به عنوان نمونه کمی متفاوت با دیگران است و یا با آن جمع یکی نیست به زبان آورند با خیل به اصطلاح نصیحت کنندگانی مواجه خواهند شد که در ظاهر دلسوز آنها  بوده و می خواهند با سخن بگویند که عقیده وی اشتباه است هر چند که چنین حقی ندارند و کسی برای انها چنین حقی را تجویز نکرده است . اما همینها اگر دستشان برسد و امکانش را داشتند به جای نصیحت حرفشان را به زور وارد حلق طرف می کردند .

در اصل با این کار خواسته یا ناخواسته عقائد و رفتارهای دیگر را رد کرده و آن اگلوی رفتاری و اعتقادی را برقرار می کنند که به نظر خودشان صحیح است حالا معیار این صحیح بودن چیست و ایا معیار درستی در سطح جامعه و روان شناختی است به درستی معلوم و مشخص نیست .

رفاقت های واقعی

گارگین فتائی

.

در جمع دوستان بودیم  و داشتیم در مورد دوستی و ورفاقت و عشق به دوست  ورفیق ( دقت کنید منظورم عشق دختر و پسر به هم نیست بلکه عشق دو دوست  و رفیق ) صحبت می کردیم.

حقیقتش اینه که من عاشق دوستی و رفاقت هستم اما خودم معتقدم دوستی های امروزی رو هر چقدر هم که صمیمی و عمیق باشند نمی تونیم با دوستیهای زمان های گذشته و قدیم مقایسه کرد در واقع این دو با هم قابل قیاس نیستند.

خیلی از دوستیهای امروزی به صورت مجازی از طریق فیس بوک و چت و ایمیل و مسنجر و نظابر اونه که تبعا این گونه دوستیها ببر اساس پایه های محکمی ایجاد نشده که بشه رووشون حساب کرد.

نمونه دیگر دوستیها امروزی در مدارس و محیط های تحصیلیه که اون هم مقاطع گذرا و خاصی داره.

یک نمونه از دوستی قدیم و خالص رو ما در دوستیهای بچه محل ها با هم می دیدیم که اینها واقعا رفقای خوبی برای هم می شدند چرا که در اون زمان تکنولوژی تا اون حد رشد نکرده بود که عامل دوری دوستان و رفقا از هم بشه .

از طرف دیگه رفقای قدیمی هیچ وقت این مساله رو که الان خونواده دارم و کار و زندگی و بدبختی دارم بهانه دوری خودشون از دوستانشون قرار نمیداند.

البته نکته دیگه اینه که ازدواج با همه خوبیهائی که داره متاسفانه در خیلی از موارد عامل مهمی در دوری دوستان از هم هست  چون با ورود یک زن در زندگی یکی از این دوستان در اصل این تنها دوست آدم نیست که در مورد زندگی خودش تصمیم می گیره بلکه تصمیمات زندگی با شریک زندگی گرفته میشه و شریک زندگی هم در اکثر اوقات رضایت چندانی در دور هم نشینی دوستان مخصوصا اگه چندتاشون هم مجرد باشند نداره و معمولا دلش می خواد که همیشه توجه شوهرش به اون باشه.

اما پوچی دوستیهای امروزی تا اینجا ختم نمیشه  ، عمق دوستیهای قدیمی رو می تونید در این داستان درک کنید

زمانی دو نفر در یک محل بودند که از بچگی با هم بزرگ شدند و تبدیل به دو دوست صمیمی شدند به نحوی که هر امری برای یکی پیش می اومد اون یکی از اون آگاه بود .

وضع به همین منوال پیش می رفت تا اینکه یکی از این دوستان عاشق یک دختر بسیار زیبا در محلشون میشه اما این مساله رو با دوستش در میان نمی زاره غافل از اینکه اون یکی دوست هم عاشق همون دختره شده .

روزی یکی از این دوستان تصمیم می گره بره و عشق عمیقش رو به اون دختر ابراز کنه

بهش میگه

حقیقتش اینه که عشق عمیقی در وجود من نسبت به تو ایجاد شده که هر روز  بیشتر میشه به گونه ای که زندگی بی تو برام سخته برای همین از تو تقاضای ازدواج می کنم که تا ابد کنار من باشی.

دختره میگه باشه مساله ای نیست ولی ازدواج با من شرط داره

پسره میگه چه شرطی

دختره می گه باید  بری بالای کوه نردیک محامون و بوته آتشی که بالای اون کوه روشنه رو خاموش کنی

اون پسر جوون با خودش میگه من که قبراق و سرحال و جوونم این امر برام چیزی نیست و شرط رو می پذیره.

اون مدتی از کوه بالا می ره اما وقتی به نوک کوه می رسه با صحنه عجیبی رو به رو میشه.

وی می بینه که آتش در حال خاموش شدنه و قبل او دوستش به اونجا رسیده و الان هم خوابیده.

وی به جای اینکه دوستش رو از صحنه به در کنه چوبهای آتیش رو بیشتر کرده و آتیش رو شعله ور تر کرده و از کوه پائین میاد.

دوستی واقعی یعنی،  این یعنی مردانگی  در حد از خود گذشتگی.

در واقع اون جوون  چون عاشق رفیق و دوستش بود کاری کرد که عشق اون دختر به دوستش برسه در حالی که خودش داشت از عشق اون دختر می سوخت.

می دونم چی خواهید گفت و درست هم میگید

این جور دوستیها تاریخ مصرفش گذشته و متعلق به فیلمهای هندی و فارسیه .

اما مساله همینجاست یعنی اینکه شما هم اذعان دارید که دوستی واقعی دیگه نیست و تاریخ مصرفش گذشته به قول شما این جور دوستیهای متعلق به عصر فردین و گنج قارونه.

اماا مگه توی همین تهرون این جور دوستیها نبوده یک نمونه دیگه از دوستیهای واقعی دوستیهایی بود که یبن همین لوتیها ی محل و پهلوانان بود اینها حاضر بودند تا پای جانشون از دوستشون وناموس دوستشون دفاع کنند حتی به جای اون حبس برن و محاکمه بشند ، چاقو بخورند و حتی بمیرند اما الان چی!

الان هر کس به فکر خودشه و از اینکه دیگران رو حتی دوستانش رو سپر بلای خودش فرار بده تا از مهلکه جان سالم به درببره ابائی  نداره

رادیو ایران ، نکات مثبت و منفی

گارگین فتائی

 

کسانی که برای اولین بار وارد شهر لوس آنجلس می شوند یعنی زمانی که هنوز اقدامی برای نصب ماهواره و اینترنت و اتصال به شبکه ها و سایت های فارسی و ایرانی  نکرده اند معمولاً با اولین رسانه ایرانی که برخورد می کنند رادیو ایران است.

اکثر ایرانیان در هنگام رانندگی به این رادیو گوش می دهند زیرا تنها رادیوی فارسی زبان فراگیر و قابل دسترسی در لوس انجلس است.

این رادیو که به نشانی  670kirnاست که از موج اف ام پخش می شود دارای نکات مثبت و منفی می باشد.

 

 

نکات مثبت

1: لوس آنجلس متنوع ترین شهر جهان از لحظ فرهنگی است یعنی در این شهر شما تمام زبانهای دنیا را می شنوید و تمام اقوام دنیا را که به این زبانها تکلم می کنند و همچنین آداب و رسوم ملتهای دیگر و لباسهای مختلف محلی را می بینید به همین دلیل در لوس انجلس اگر کسی به زبان مادری خود سخن بگوید و یا لباس محلی سرزمین خودش را بپوشد کسی با تعجب به او خیره نمی شود.

زبان اول آمریکا ناگلیسی و زبان دوم این کشور به خاطر وجود جمعیت عظیمی از اهالی ممالک امریکای لاتین ،  اسپانیایی است  . تبعاً رسانه ها و از جمله رادیو هم عمدتاً به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی است .

رادیو ایران یکی از معدود  رادیوها یی است که به یک زبان دیگر غیر از این دو زبان برنامه پخش می کنند.

اینکه بتوان رادیوی بیست و چهارساعته ای دایر کرد که به زبان غیر از این دو زبان برنامه اجرا کند آن هم جایی که تعداد اقوام دیگر خیلی بیشتر از ایرانیان است کار واقعاً بزرگی است.

2: رادیو ایران به هر حال از طریق پخش برنامه به زبان فارسی به ویژه برای نسلی که بیشتر عمر خود را در آمریکا گذرانیده توانسته تا حدی در مکلمه بهتر زبان فارسی موثر باشد.

3: برنامه های این رادیو کلا شامل اخبار، آواز خوانندگان مختلف ، تبلیغات تجاری ، گفتگوها و برنامه های ویژه ای چون برنامه فیلم و سینما ، روان شناسی ، کامپیوتر و غیره است.

تعدادی از این برنامه ها جالب و شنیدنی هستند و بر اطلاعات شنونده می افزایند.

4: رادیو ایران سعی زیادی می کند تا احترام به ادیان و اقوام بویژه ادیان و اقوام ایرانیان در برنامه هایی که از این رادیو پخش می شود حفظ گردد.

 

نکات منفی

 

1: تعدادی از این برنامه ها یک نواخت و خسته کننده هستند

مثلا خیلی از اوقات شما وقتی رادیو را باز می کنید آواز یک خواننده را می شنوید و یا برنامه ای که حالت  روان شناختی دارد که بسیار طولانی است و چندین ساعت به طول می انجامد .

2: بارها مشاهده شده که مهمانانی که به این رادیو دعوت می شوند کلمات متعدد انگلیسی در مکالمه خود به کار می برند و در واقع فارسی را روان و سلیس صحبت نمی کنند البته برخی آز آنها عمداً این کار را می کنند تا شنونده های مقیم آمریکا به ویژه نسلهای جدید متوجه حرفهای آنها بشوند.

3: بخش عمده برنامه های این رادیو را تبلیغات تجاری تشکیل می دهند

تبلیغت یا به صورت کلیپ های کوتاه صوتی هستند که به طور مداوم قبل ، در اثنای و بعد از یک برنامه پخش می شوند و یا به این گونه است که ساعت یا ساعاتی را از این رادیو شخصی مانند مدیر یک شرکت یا فروشگاه و یا یک وکیل یا پزشک و یا کارمند بیمه و نظایر آن کرایه می کند و ضمن پاسخ گویی به سوالات شنوندگان به تبلیغ کار و حرفه و محصول خود می پردازد.

نود درصد برنامه های رادیو ایران حتی پخش اخبار را هم افراد و شرکتهای خصوصی تامین مالی می کنند .

این حالت باعث شده که یک شنوده حس کند که این رادیو بیشتر شبیه یک دکان کاسبی است تا یک رادیو !

4: در رادیو ایران همانند کانالهای رادیویی داخل ایران خبری از نمایش های تک قسمتی یا چند قسمتی نیست .

 

دلائل بالا رفتن سطح توقع افراد جامعه

گارگین فتائی

 

به نظر من عوامل زیر می تونه در بالا رفتن سطح توقع افراد جلامعه موثر باشه

 

1: زیبایی

این مورد بیشتر مربوط به خانم ها میشه بدین معنی که هر چقدر زیباتر باشند و از سوی افراد مختلف خطاب بشند که زیبا هستند سطح توقعشون بویژه در خصوص ازدواج بالا میره . بعضی از اونها که انقدر به زیبایی خودشون مغرورند که انگار از دماغ فیل افتادند !

 

2: ثروت

این مورد را می توان مهمترین عامل بالا رفتن سطح توقع عده ای دانست . چنین افرادی وقتی خودشون لباسهای گرون قیمت می پوشند ، ماشین های مدل بالا سوار میشند ، برای خوردن غذا به رستورانهای مجلل میرند ، و خودشون صاحب اموال و کارخانه ها و شرکت های بزرگ هستند و در مهمانیهای مجلل شرکت می کنند طبیعتاً به افراد دیگه با سطح پائین و به عنوان نوکر و پیشخدمت نگاه می کنند . البته منظور من همه نیستند و همه چیز در این دنیا نسبی است .

 

3: میزان تحصیلات

طبیعتاً کسی که دارای مدرک فوق لیسانس یا دکترا است حاضر نیست کاری رو انجام بده که نیاز به سواد زیادی نداره و افراد عادی هم می تونند اون کار رو انجام بدهند مگه اینکه مجبور به این کار بشه لذا بالا بودن میزان تحصیلات هم از عوامل بالا رفتن سطح توقع در جامعه است .

 

4: خارج رفته ها

کسانی که مدت زیادی در خارج از کشور به سر برده اند بویژه کسانی که در اروپا ، آمریکا ، کانادا و استرالیا بوده اند تبعاًً با معیارهای آن کشورها زندگی کرده اند و چون این کشورها از ممالک ثروتمند هستند لذا سطح خدماتی که در آنجاها ارائه میشه قابل مقایسه با ممالک جهان سوم نیست . اینه که وقتی این جور افراد پس از مدتی به دلائلی به ایران می آیند از برخی از مسائل ابراز نارضایتی می کنند  که یکی از اونها وضع رانندگیست البته بعضیها از حد فراتر رفته و میگند اینجا کجاست شما زندگی می کنید ؟ انگار خودش تو این مملکت بزرگ نشده!

 

5: مقام

ما با کسانی که دارای یک مقام مهم شغلی و یا اجتماعی هستند مثل افراد عادی جامعه برخورد نمی کنیم . ما با یک استاد دانشگاه و یا یک پزشک همسطح با یک لبو فروش برخورد نمی کنیم و این عامل خود باعث می شود عده ای که مشاغل مهم و یا بالایی در جامعه دارند توقع احترام بیشتر داشته باشند ولی در این خصوص هم بعضی ها از حد خارج میشند و مثلاً در صورتی که مجادله ای پیش بیاد میگند می دونی من کیم ؟

 

6: طرز تربیت

طرز تربیت افراد در خانواده ها یکسان نیست . در یک خانواده چون تک فرزند بوده اند ویا تنها یک پسر داشته اند لذا اونو پر توقع و لوس بار آورده اند و این خود در آینده برای این کودک ایجاد مشکل می کنه .

دل تنگ کمی  زندگی سطح عالی

گارگین فتائی

.

این یک واقعیته که آدم نمی تونه به دور از اجتماعی که توش زندگی می کنه باشه و به هر حال باید با افراد جامعه و محیط اطرافش مراوده داشته باشه.

اما خوب گاهی آدم احساس می کنه تا یه حدی می تونه باهاشون تا کنه  نه همیشه.

شما فردی رو در نظر بگیرید که عاشق علم و فرهنگ و مطالعه است تبعاً چنین شخصی باید توی جامعه و محلش رفت و آمد داشته باشه اما مطمئناً تاب تحمل رفتارهای یک کاسب و بازاری که کارش مدام گول زدن برای کسی پوله و یا افرادی که توی کوچه می ایستیند و  مدام از دهنشون فحش بیرون میاد و یا کسانی که این فرد و حرکاتش و کلا علم و فرهنگ رو به سخره می گیرند نخواهد داشت.

من خودم برام این حالت اتفاق افتاده البته نمی خوام بگم سطح علمیم بالاست خیلیها از من بالاترند اما خودم دوست دارم لا اقل  وقتی از خونه میام بیرون افرادی رو ببینم که به جای حرفهای تکراری و کاسب کارانه کمی از علم و فرهنگ حرف بزنند.

 دلم می خواد وقتی تلویزیون یا رادیو یا ماهواره رو باز می کنم به جای فیلمها و سریال های پیش پا افتاده ای که همش زندگی مردم عادی رو نشون میدن کمی هم چیزهائی بزارند و فیلمهائی پخش کنند که آدم رو به تفکر واداره .

دوست دارم به جای اینکه توی اینترنت مدام با ممسائل پیش پا افتاده توی فیس بوک و شیکه های اجتماعی و وبلاگها رو به رو میشم لا اقل یه متن عالی غیر تکراری ببینم که مدام از این و اون کپی و پیست نکرده باشند.

دلم می خواد به جای اینکه توی خونم مثل همه خونه های دیگه که همش شده فکر خرید و پخت و پز و نان و فکر اجاره خونه و پول گاز و اب و برق و قسط و هزاران کوفت و زهرمار دیگه لا اقل یه شب شعر هم با دوستان داشته باشیم البته اگه کسی پیدا بشه که به جای غر و لند کردن و نق نق زدن از اوضاع  از حالت روزمرگی و یک نواخت گوئی بیاد بیرون.

واقعا من غبطه می خورم به فلاسفه ای مثل ارسطو،  افلاطون ، سقراط و خیلیها مثل اونها خوش یه حالشون اونها با هم سر وجود و عدم و جوهر و ذات و عرض حرف می زدند و روزشونو شب می کردند و ما روزمونو با سیب زمینی و پیاز و قیمت گوشت و مرغ و بنزین سر می کنیم.

تازه وضع به جائی رسیده که هر جا هم می خوای از هنر یا موسیقی یا چیزی غیر مادی حرف بزنی افرادی که دور و برت رو گرفتن چنان بهت نگاه می کنند و آنچنان کنایه هائی می زنند که حرف توی دهنت می مونه و فراموش میشه،  هنر کیلوئی چنده ، موسیقی سیری چند ، برو به فکر نون شیت باش و من نمی دونم از صبح تا شب به فکر نون شب و پول بودن کافی نیست که حتی این چند دقیقه رو هم تحمل شنیدن چند تا مطلب بارزش رو هم ندارند!؟

واقعا افسوس و غبطه می خورم به یونان باستان

به اروپای دوران رنسانس،  زمانی که موسیقی کلاسیک به اوج خودش رسید و هنر و فلسفه غرب  اعتلا پیدا کرد

چرا دورتر برم

عبطه می خورم به همین تاریخ میانه خودمون به زمانی که سعدی و مولوی و حافظ داشتیم و توی زمانی که خبری از تکنولوزی نبود ما داشتیم از عشق و یار و می و معشوق  حرف می زدیم و الان داریم از پرداخت  دیه و مهریه حرف می زنیم .

ما همون هائی هستیم که آن زمان چقدر فرامادی فکر می کردیم و چقدر روحیه بهتر و شادتری داشتیم اما همین ماها الان همون حرفها رو بی ارزش می دونیم و افتادن به سر و کله همدیگه و تکه پاره کردن همو نشانه یک زندگی منطقی می دونیم که محور اصلی اون پر کردن شکم با اشقال گوشت و جیبهای سوراخمون با پولهای هرجائی است که صدها بار دست به دست شده اند.

دست هائی تو کاره

گارگین فتائی

 

مدتیه دو مساله  همواره ذهن منو مشغول کرده

مساله اول وضع اقتصادی مملکته

البته وضع اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر هم خوب نبوده اما دیگه نه تا حدی که این دو سال یوده

الان توی یک محله متوسط تهران مثل نارمک ، زمین شده متری پنج میلیون تومن و یا پول پیش اجاره بالای جهل و پنج میلیون تومنه.

نرخ های اجاره هم دیگه شده  میلیونی ، یک میلیون به بالا

گرونی تنها محدود به مسکن نیست بلکه شامل همه چیز و از جمله مایحتاج و مواد خوراکی هم شده

یک ماست بالای ده هزار تومن ، یک پفک هشتصد تومن و ...........

دلار هم که هیچ وقت زیر سه هزار تومن نشده

اما سوالی که ذهن منو و البته می دونم که ذهن خیلیها رو هم به خودش مشغول کرده اینه.

دو ساله که روحانی رئیس جمهور شده و ما همه شاهد تلاشهای گسترده دولت در خصوص به دست آوردن وجهه خوب و مثبت در دنیا هستیم کما اینکه خیلی از تحریمها رفع شده و ایران در سطح جهانی چهره مثبت تری به خودش گرفته و البته تا حدودی هم شک و بدبینی نسیت به ایران در سطح بین المللی از سوی اروپا و آمریکا کمتر شده و اونها از هر فرصتی برای آوردن سرمایه های خودشون در ایران که بازار خوب و مناسبی محسوب میشه استفاده می کنند.

حال با این تفاسیر تبعاً باید وضع اقتصادی مملکت بهتر بشه یعنی قیمت دلار پائین تر بیاد و همچنین بیکاری گسترده کمتر بشه و تجارت هم رقابتی تر و پر رونق تر شده و قیمتها در بخشهای مختلف اقتصادی و صنعنی یا کمتر بشه و یا تثبیت بشه یعنی این طوری نباشه که  قیمت هر ساعت با ساعت قیلی تفاوت داشته باشه.

اما ما شاهدیم که این روند که البته باید با توجه به اونچه که گفتم بهبود می یافت نه تنها بهتر نشده بلکه روز به روز وضع اقتصادی مملکت بدتر شده و گرانی و تورم و  بیکاری در بخشهای مختلف داره بیداد می کنه.

به نظر شما علت این امر چیه آیا جز اینه که دستهایی تو کاره که مانع بهبود وضع اقتصادی میشند و یا شاید منافعشون در اینه که وضع بسته اقتصادی قبل حفظ بشه و نه رقابتی و شرکتی از خارج به اقتصاد مملکت بیاد و نه قیمتها پائین بره

 

مساله دوم هم داعشه

این گروه روز به روز داره پر قدرت تر میشه

با وجود اینکه آمریکا تونست صدام رو از حاکمیت عراق و طالبان رو از حاکمیت مطلق بر افغانستان باندازه اما در مبارزه با این گروه ناکام بوده با وجود اینکه اینها دولت و حکومت به شکل عرفی خودش نیستند بلکه گروهی شبه نظامی هستند که به زور اسلحه نقاطی رو دارن تصرف می کنند.

در اوائل ،  گروه های سنی با اینها موافق بودند اما کم کم به این نتیجه رسیدند که توافق یا اینها یعنی پایان یافتن حیات خودشان و ممالکی که به اینها کمک می کردن مثل عربستان و امارات و قطر الان دارن علیه اون اقدام می کنند و همچنین اروپا و آمریکا هم اقدام هوائی می کنند.

مردم عراق هم از خودشون کم مایه نزاشتند ما شاهد مقاومت جانانه و دلیرانه کردها در برابر اینها بودیم و البته این مقاومت هم طیعیه و هم لازمه چون هر کسی وقتی ببینه شخص یا گروهی دارن به خانه و کاشانه و دیارشون تجاوز می کنند تا پای جانش از خودش و دیارش و مردمدش دفاع می کنه.

اما با وجود این همه مبارزه و مقاومت باز این گروه به پیش روی خودش ادامه میده و مدام از سر بریدن و کشتن افراد و گروه ها و پیروان ادیان و مذاهب مختلف لذت می بره.

واقعا از بین بردن این گروه تا این حد سخته که نصف دنیا علیهش بسج شدن باز نمی تونند اونها رو از پا در بیارن؟

البته اینها در اثر جنگ با ارتش عراق و عقب نشینی این ارتش مقادیر زیادی سلاح به دست آوردند و قطعاً  یک ارتش نمی تونه به راحتی مغلوب یک گروه شبه نظامی بشه مگه اینکه در داخل اون ارتش دستهایی توی کار باشه و اینکه شاید هم شرکتهای نغتی در این وسط بیشترین سود رو می برن و صد البته کارخانجات اسلحه سازی که مدام سلاحهااشون رو به اینها می فرشند.

الان قیمت نفت بالا رفته و داعشیها برای تامین مایحتاج و سلاح های مورد نظر حاضرند هر پالاشگاه و ایستگاه نفتی رو که تسخیر می کنند نفتش روبه نازل ترین قیمت بفروشند و تازه همین مبلغ هم باز به جبب صاحان سرمایه می رسه چون صرف خرید اسلحه میشه.